مرحوم حجتالاسلام دکتر هادي اميني، فرزند علامه اميني ميگويد: مادربزرگم (مادر علامه اميني) يک روز آمده بودند منزل ما در نجف. من مطالبي درباره زندگي علامه از ايشان پرسيدم. مادربزرگم به يکي از نکات عجيبي که اشاره کردند، اين بود که میگفتند: منبعد از اينکه ايشان متولد شد، تا دو سال تمام، هیچوقت بدون وضو به ايشان شير نميدادم و هر وقت موقع شيردادن ايشان ميشد، مثلاینکه به من القا ميشد و من میرفتم وضو ميگرفتم و بعد به ايشان شير ميدادم. به ياد ندارم بدون وضو به ايشان شير داده باشم و برکات زيادي در اين وضو گرفتن و شير دادن نصيبم شد.
(مردان علم در میدان عمل)
سنه قربان اولوم حسین...
حاج مجید فرسادی، از مداحان اهلبیت(علیهم السلام) میگفت: حاج رسول در بعضی از مواقع وقتی به شور و حال میافتاد، ساعتها گریان و نالان میشد و بعدازاینکه چند ساعت گریه و زاری میکرد، از حال میافتاد و خسته و بیرمق در گوشای مینشست و با همان حالت خسته و حزینی که داشت، بهآرامی و با دلشکستگی این جمله را زیر لب تندتند تکرار میکرد: سنه قربان اولوم حسین (ای به فدای تو بشوم حسین / سنه قربان اولوم حسین، سنه قربان اولوم حسین...
همیشه وقتی حاج رسول در این حالت میافتاد، ما فوری به کنارش میرفتیم و حاجتهای خود را بیان میکردیم تا او از امام حسین(علیه السلام) بخواهد. چون در این حالتها او هر دعایی که میکرد، مستجاب میشد و رد شدنی نبود! و ما همیشه حاجتهای خودمان را در این لحظات میگرفتیم.