امام حسین علیه‌السلام:  بخشنده‌ترین مردم کسی است که به آنکه امید ندارد و درخواست یاری نکرده، کمک کند و ببخشد. (کشف الغمه، ج ۲، ص۳۰) 

پایان مسیر کشف حجاب و بی‌بندوباری کجاست؟!

علی شیرازی

 

پایان مسیر کشف حجاب و بی‌بندوباری کجاست؟!
 
در سال ۲۰۰۱، شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر عربستان سعودی در واشنگتن، در مصاحبه با نیویورک تایمز گفت: «در سال‌های پایانی دهه ۱۹۶۰، شاه ایران نامه‌های محرمانه‌ای به ملک فیصل، پادشاه عربستان، نوشت. وی در یکی از آن نامه‌ها  نوشته بود: «برادرم! از تو خواهش می‌کنم دست به مدرنیزاسیون بزن. درهای کشور خود را باز کن. آموزشگاه‌های مختلط پسر و دختران را باز بگذار. دیسکو برگزار کن. مدرن باش، وگرنه تضمین نمی‌کنم که بتوانی تاج‌وتخت خودت را نگه داری»
محمدرضا پهلوی تصور می‌کرد که با فساد و بی‌بندوباری،  و با آزادی فحشا و گناه، می‌تواند تاج‌وتخت خود را حفظ کند. این فساد به درون کاخ وی، و حتی زندگی او با فرح دیبا و شاهپورها و اشرف و شمس، برادران و خواهران شاه نیز کشیده شد. فرح، گاهی اوقات رعایت شأن و جایگاه ملکه را نمی‌کرد و با هر بی‌سر و پایی، طرح مراوده می‌ریخت. از جمله با مربی اسکی‌اش که یک نجار سوئیسی بود، در حال معاشقه دیده شد! رفتار جلف فرح در کاخ، یک مرتبه شاه را نیز به خشم آورد. او در پاسخ به فرح که از شاه می‌خواست استراحت بیشتری بکند، با لحنی پرخاش‌کنان گفت: «تنها یک راه برای استراحت کردن من وجود دارد و آن هم این است که از دعوت کردن این بچه خوشگل‌ها که دور و برتان می‌گردند، دست بردارید. وقتی این‌جور آدم‌ها دور و برم را گرفته‌اند، چطور انتظار دارید که استراحت کنم؟»
مادر محمدرضا می‌گوید: در سال ۱۳۵۱ سرلشکر آزاد برای اینکه «خودش را به محمدرضا نزدیک کند»، از دخترش گیلدا استفاده کرد، او را هنگام سفر محمدرضا به اصفهان، با خود آورد و در هواپیما کنار محمدرضا نشاند و محمدرضا را خام خودش کرد. محمدرضا چنان شیفته او شد که «نمی‌توانست در برابر خواهش‌های او نه بگوید»، شاه، نام او را به خاطر موهای طلائی‌اش، طلا گذاشت.
مادر شاه می‌گوید: «محمدرضا در مجالس با زن‌های این و آن و دخترهای این و آن می‌رقصید و آن‌ها را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید و فرح می‌دانست که محمدرضا علاوه بر او با زنان دیگری هم رفت و آمد دارد.»
مادر شاه می‌گوید: سرانجام گیلدا، دل شاه را زد و محمدرضا او را به فرمانده نیروی هوایی داد. این کار، عملی رسمی در دربار پهلوی بود! فرح دیبا با افرادی نشست‌وبرخاست داشت که فسادشان شهره شهر بود. از جمله لیلی امیرارجمند، همسر حسینعلی امیرارجمند که فسادش از خاندان پهلوی بیشتر بود.
لیلی، کارهایی را که سایرین در خفا انجام می‌دادند، آشکارا انجام می‌داد. او هیچ اعتقادی به آداب مذهب و قانون و عرف اجتماع در مورد روابط زن و مرد نداشت و هر گاه به او اعتراض میشد که شما شوهر دارید و این رفتار برای یک زن شوهردار، خلاف‌شرع، عرف و اخلاق اجتماعی است، پاسخ میداد: «شوهرم با طرز فکر من موافق است.» شوهر لیلی امیرارجمند، از او بی‌غیرت‌تر بود. هر وقت مردی، زنش را می‌بوسید، او مؤدبانه تشکر می‌کرد! لیلی امیرارجمند جزو اولین کسانی بود که داشتن دوست‌دختر و دوست‌پسر را در ایران باب کرد. او با اینکه یک شوهر رسمی داشت، ولی دارای دو دوست‌پسر نیز بود که گاه و بیگاه آنها را به خانه می‌آورد و آنها را به شوهر خود معرفی می‌کرد. بی بند و باری او در حدی بود که فریده دیبا او را این گونه توصیف می‌کند: «من از بی‌پروایی جنسی لیلی ناراضی بودم، به ویژه در مسافرت‌های نوشهر و کیش که عادت داشت بدون هیچ‌گونه پوششی وارد دریا شود و برایش هیچ اهمیتی نداشت که ده‌ها نفر از نگهبانان و گاردی‌ها دارند او را تماشا می‌کنند. چند بار این موضوع را به او تذکر دادم؛ اما او نظرم را قبول نداشت و می‌گفت: الان در اروپا باب شده است که همه مردم بلااستثنا بدون مایو وارد دریا می‌شوند! » این فساد و فحشای درباریان و خاندان پهلوی، ثمره کشف حجاب رضاخان بود. امروز نیز نوادگان رضاخان و وارثان رجوی ملعون، کسی که مریم را از ابریشم چی به زور گرفت و ده‌ها دختر را با عمل جراحی به مالکیت خود درآورد، می‌خواهند همین فساد و فحشا را به درون کشور ایران بکشانند. هدفی که هرگز تحقق نخواهد یافت.
زهرا سادات باقری که سابقه عضویت در گروهک منافقین و حضور طولانی‌مدت در پادگان اشرف را دارد، در یک جلسه سخنرانی، اقدام به ارائه فهرستی ۹۵ نفره از دختران و زنانی می‌نماید که در پادگان اشرف، مورد عمل جراحی جنسی قرار گرفته‌اند تا بتوانند به عنوان برده جنسی مسعود رجوی، فعالیت کنند!
دبیر دوم سفارت امریکا در عراق، پس از سقوط پادگان اشرف، در گزارشی مستند، بخشی از جنایات سرکرده گروهک منافقین را بیان می‌کند و می‌آورد: رجوی روابط جنسی گسترده‌ای با افراد نظامی، سیاسی، و دفتری زن این گروه داشته است و دستور عقیم‌سازی برخی از آنان را نیز صادر کرده بود!
نوروز ۱۳۰۶ رضاخان به قصد حرمت‌شکنی، خانواده‌اش را بدون حجاب فرستاد به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم! در برابر این هتک حرمت، کسی جرئت نمی‌کرد حرفی بزند. مردم فقط بر سرشان می‌زدند و می‌گفتند یا امام‌زمان چه کنیم! آیت‌الله بافقی تا فهمید خودش را به حرم رساند و فریاد زد: اگر مسلمان نیستید، پس در حرم دختر پیغمبر چکار می‌کنید؟! اگر هم مسلمان هستید، چرا با این وضعیت اینجا آمدید؟! از حرم بیرون بروید، حرمت حرم را نشکنید! خبر که به رضاخان رسید با چند کامیون ارتشی رفت قم و حرم را محاصره کرد و گفت: شیخ بافقی را بیاورید! پیرمرد را آوردند پیش رضاخان، وی با باتومی که در دستش بود، به جان شیخ افتاد و تا می‌توانست به سر و بدن او کوبید! و سپس ایشان را به شهرری تبعید کرد که دیگر در قم نباشند. نتیجه ترویج بی‌حجابی رضاشاه، فاسد شدن بچه‌های او شد. فردوست می‌گوید: در تاریخ زنان فاسد جهان، تالی اشرف یا نیست و یا نادر است.نادرشاه به علت تسلیم نشدن جد آیت‌الله مشکینی، در برابر فساد وی، دستور داد خمیری را به شکل عمامه درست کردند، آن را روی سر ملا محمدتقی، جد آیت‌الله مشکینی گذاشتند، روغنی را داغ کردند و وسط خمیر ریختند و آن بزرگوار را شهید نمودند. این ظلم درباریان و پادشاهان و رضاخان بود، برای اینکه ایران را به شکل اروپا در بیاورند! به فساد بکشانند و اسلام را از بین ببرند.
سالیانه ۳۵۰ هزار دختر زیر ۱۸ سال در امریکا باردار می‌شوند که ۸۰ درصد آن ناخواسته و حاصل رابطه نامشروع با دوست‌پسر در دوران مدرسه است. سالانه در ارتش امریکا ۱۹۰۰۰ مرد و زن، مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند. یورونیوز نوشت: زن‌کشی، آزار فیزیکی و جنسی، اپیدمی‌های خاموش اروپا هستند. رابرت مرداک، امپراتور رسانه‌ای صهیونیست می‌گوید: برای نابودی ایران باید در خصوص کلمه مقدسی به نام "خانواده" هزینه کرد و من قصد دارم تا موضوع مادر را در دستور کار خود قرار دهم. اگر مادر را به لجن بکشیم، تمام جامعه ایران به لجن کشیده خواهد شد. رضاشاه با همین هدف به سراغ حذف حجاب رفت. صدرالاشراف، نخست‌وزیر رضاشاه، در کتاب خاطراتش می‌آورد: رضاشاه برای این که مردم به بی‌حجابی عادت کنند، دستور داد تا وزراء هر کدام جشنی بگیرند و رجال دولتی با خانم‌های خود در آن حاضر شوند. روزی شاه در هیئت دولت گفت: مجلسی  فراهم کنید که من خودم هم با دخترهایم (بدون حجاب) حاضر شوم. قرار شد شاه در جشن دیپلم دختران دانش‌آموز حاضر شود و گفت وزراء و معاونین و مدیرکل‌ها باید با خانم‌های خود، بی‌حجاب حاضر شوند. این امر برای من مشکل زیادی داشت؛ زیرا خانم من به‌هیچ‌وجه حاضر نمی‌شد "بی‌حجاب" شود. حتی به من گفت: مرا طلاق بده و از این امر معاف بدار. من به رضاشاه پیغام دادم: خانم من مریض است و نمی‌تواند حرکت کند. جواب داد که خود شما حاضر شوید و عذرتان را به بقیه وزرا بگویید. این مرحله هم گذشت، ولی چند روز بعد رضاشاه به من گفت: نوبت جشن در وزارت عدلیه چه وقت خواهد بود؟ به‌ناچار مجلسی در کلوپ ایران فراهم کردم؛ اما در خانه من عزا برپا بود. شب وقتی عده زیادی از مهمان‌ها آمدند، خانم من به همراه دخترهایم، با کراهت در جلسه حاضر شدند. بعد از برگشت از آنجا، خانم من مریض شد و دیگر از آن خانه بیرون نیامد تا یک سال بعد که فوت شد و جنازه او بیرون رفت!
همه این جنایت‌ها برای نگه‌ داشتن تاج‌وتخت بود. برای دنیاطلبی بود. چه فسادها و ظلمی که نکردند. به خودی‌ها هم رحم نکردند. نتیجه چه شد؟ نتیجه را از زبان محمدرضا پهلوی بشنویم.
در یکی از روزهای آخر عمر پهلوی دوم در قاهره، وی به خبرنگار بی‌بی‌سی گفت: «امروز من آینده را پشت سر گذاشته‌ام، بیماری وجودم را تحلیل می‌برد و مثل پدرم در غربت خواهم مرد. ولی یک تفاوت وجود دارد که من توانستم ۶ سال بعد از مرگ او، جنازه‌اش را به وطن برگردانم؛ ولی گمان نمی‌کنم، دیگر جنازه‌ی من هم به ایران برگردد.» خبرنگار پرسید: «آیا احساس پشیمانی دارید؟» شاه جواب داد: «شاید در تقسیم املاک بین محرومان تعلل کردم. شاید نباید این طور با روحانیت درمی‌افتادم و شاید نمی‌بایست مسیر غربی ترقی را چنین می‌پیمودم. باید تجارت مشروبات الکلی را غدغن می‌کردم. بعضی کاباره‌ها و سینماها را تعطیل می‌کردم و با مواد مخدر مبارزه می‌کردم. حالا بعد از مرگم، تنها سگ خانوادگی‌مان برایم خواهد گریست و دیگر هیچ!». این ذلالت را خدا برای مفسدان و ظالمان طراحی کرد. سرنوشت نادر و رضاخان و محمدرضا چه شد؟! سرنوشت فاسدان در کنار شاه ایران چه شد؟! خدا به دست امام خمینی و ملت ایران، بساط فسادشان را برچید. امروز ایران قوی، با مدیریت و رهبری حکیم فرزانه انقلاب اسلامی، امام خامنه‌ای، قدرت برچیدن بساط مفسدان داخلی و خارجی را دارد و یقینا سرنوشتی بدتر از محمدرضا در انتظار آنهاست که حتی سگشان هم برایشان نخواهد گریست!