امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مؤمن، علوى است؛ زيرا در معرفت، مقام عالى و بلندى دارد.
مؤمن، خدا را میشناسد. پیامبران را میشناسد. امامان را میشناسد. دین را میشناسد. قرآن را میشناسد. حق را میشناسند. دشمن را میشناسد. قیامت را میشناسد. تکلیف را میشناسد. مؤمن، حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) را میشناسد. راه و روش ایشان را میشناسد. به آن امام همام و اولیای الهی ایمان دارد. مؤمن، علیگونه است. صفات حضرت علی (علیه السلام) را کسب کرده است. ایشان را الگوی خود قرار داده است.
و اَلْمُؤْمِنُ هَاشِمِيٌّ لِأَنَّهُ هَشَمَ اَلضَّلاَلَةَ؛ مؤمن، هاشمى است؛ زيرا ضلالت و گمراهى را شكست مىدهد.
مؤمن، هاشمی است. هَشَم به معنی شکننده میباشد و مومن، ضلالت و گمراهی را درهم میشکند. هدایت یافته به دست ائمه دین (علیهم السلام) است. به بیراهه نمیرود، در راه مستقیم الهی گام بر میدارد. هیچ آثاری از ضلالت و گمراهی در زندگیاش پیدا نمیکنید. تمام رفتار و زندگیاش سرشار از نشانههای وجود مقّدس پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و آل پیغمبر است.
و اَلْمُؤْمِنُ قُرَشِيٌّ لِأَنَّهُ أَقَرَّ بِالشَّيْءِ اَلْمَأْخُوذِ عَنَّا؛ مؤمن، قرشی است؛ زیرا به چیزی که از ما گرفته شده، اقرار دارد.
مؤمن، دین و ایمان خود را از پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) گرفته است. خوراکش، لباس پوشیدنش، تکّلم و حرف زدنش، مثل آنها است و به این موضوع افتخار میکند.
و اَلْمُؤْمِنُ عَجَمِيٌّ لِأَنَّهُ اِسْتَعْجَمَ عَلَيْهِ أَبْوَابُ اَلشَّرِّ؛ مؤمن، عجمی است؛ زیرا دربهای شرّ بر او بسته است.
مؤمن، غیر از خوبی و خیر نمیجوید. کارش و عملش، بر پایه خیر استوارند. سراغ شرّ نمیرود. کار شرّ انجام نمیدهد. به کسی بدی نمیکند. عَجَم؛ یعنی بستن. تمام دربهای گمراهی و تاریکی را به روی خودش و خانوادهاش بسته است. کوچکترین روزنهای برای انحراف از مسیر قرآن و اهلبیت (علیهم السلام) در زندگیاش نیست.
و اَلْمُؤْمِنُ عَرَبِيٌّ لِأَنَّ نَبِيَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَرَبِيٌّ وَ کِتَابُهُ اَلْمُنْزَلُ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ؛ مؤمن، عربی است؛ زیرا پیامبرش (صلی الله علیه وآله وسلم) عربی بوده و کتابش به زبان عربی آشکار میباشد.
مؤمن، پیرو پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) است. ایشان را الگوی خود میداند. به قرآن مجید ایمان دارد. با آن مأنوس است. قرآن، کتاب راهنمای اوست. مؤمن، از لحن و لسان عربی لذت میبرد؛ لهذا با قرآن اُنس دارد. از خواندن قرآن و احادیث لذّت میبرد.
و اَلْمُؤْمِنُ نَبَطِيٌّ لِأَنَّهُ اِسْتَنْبَطَ اَلْعِلْمَ؛ مؤمن، نبطی است؛ زیرا علم را درک نموده و فهمیده است.
مؤمن، نبطی است؛ زیرا علم را استنباط کرده است. عاشق علم است. طالب علم است. دنبال علم است. در پی معرفت و آگاهی است. علم را نوش میکند.
و اَلْمُؤْمِنُ مُهَاجِرِيٌّ لِأَنَّهُ هَجَرَ اَلسَّيِّئَاتِ؛ مؤمن، مهاجری است؛ زیرا از گناهان و زشتیها هجرت کرده است.
مؤمن، از بیت نفس، هجرت کرده است. با هوای نفس مبارزه میکند. مهاجر از گناهان است. از هجرت مکانی هم سهم دارد. برای دعوت مردم به دین، هجرت میکند. برای ترک سرزمین گناهآلود، هجرت مینماید. هجرت سرزمینی دارد. قرآن میفرماید: وَالرُجزَ فَاهجُر؛ از رجز و پلیدی هجرت کن. مراد؛ هجرت از درون است. هجرت درونی، برتر از هجرت مکانی است.
و اَلْمُؤْمِنُ أَنْصَارِيٌّ لِأَنَّهُ نَصَرَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِ اَللَّه؛ مؤمن، انصاری است؛ زیرا رسول خدا و اهلبیت (علیهم السلام) او را نصر و یاری کرده است.
مؤمن، انصاری است؛ زیرا یاریرسان خدا و اهلبیت (علیهم السلام) میباشد. پا در رکاب برای یاری پیامبر و اولیای الهی است. مؤمنان را هم یاری میکند. حق را هم یاری میکند. امامان را نیز یاری میکند. او یاری کننده ولایت است. مؤمن، انصاریّ است؛ چون با عملش، مالش، مجالس و محافلش، خدا و پیغمبر اسلام و ائمه دین (علیهم السلام) را یاری میکند.
و اَلْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ یُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اَللَّهِ تَعَالَى فِی دَوْلَةِ اَلْبَاطِلِ بِالتَّقِيَّةِ وَ فِي دَوْلَةِ اَلْحَقِّ بِالسَّيْفِ؛ مؤمن، مجاهد است؛ زيرا با دشمنان خدا جهاد مىكند؛ یعنی در زمان دولت باطل، تقيّه مینماید و در عصر دولت حقّه با شمشير با دشمنان كارزار مىکند.
مؤمن، اهل جهاد و مبارزه است. اهل کارزار با باطل است. عاشق نبرد با دشمن و عاشق مرگ سرخ و شهادت است. مؤمن، مجاهد است؛ چون با دشمنان خدا و دشمنان دین خدا میجنگد. در دولت باطل، با تقیّه و در دولت حق، با شمشیر و زبانش، دولت حق و نظام اسلامی را یاری میکند. در دولت و نظام اسلامی، با حضورش در صحنه و در پای صندوق رأی، پشت دشمن را به خاک میرساند.