احمد در نامهای به دوستش میگوید: برادرم توجه داشته باش که هیچ سیر و سلوکی نیست مگر به (نمازشب و)قیام لیل.
عزیز من، اعمال و رفتار و کردار و افکار خودت را درست کن تا توفیق نماز شب برایت آشکار گردد و بعد بتوانی درجات روحی را به دست بیاوری... و این حاصل نمیشود، مگر کسی بالای سرت باشد و موعظه و اخلاقیات را برایت بگوید ... و به این مقامات نمیرسیم، مگر از ورطه گناه دوری نماییم.
او به مقاماتی رسید که آیتالله حقشناس میفرمود: بگردید در این تهران و ببینید کسی مانند احمد آقا پیدا میشود؟
شهید احمدعلی نیری
شهادت. ۲۶ بهمن
عارفانه. صفحه ۱۱۱
حتی یکلحظه خدا را فراموش نکردم
ای مادر، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک میگفتم، تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی: «ای مصطفی، من تو را بزرگ کردم، با جان و شیره خود، تو را پرورش دادم و اکنون که میروی از تو هیچ نمیخواهم و هیچ انتظاری از تو ندارم، فقط یک وصیت میکنم و آن این که خدای بزرگ را فراموش نکنی.»
ای مادر، بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود باز میگردم و به تو اطمینان میدهم که در این مدت دراز، حتی یکلحظه خدا را فراموش نکردم، عشق او آنقدر با تاروپود وجودم آمیخته بود که یکلحظه حیات من بدون حضور او میسر نبود.
خوشحالم ای مادر، نه فقط بهخاطر این که بعد از هجرتِ دراز به آغوش وطن بر میگردم؛ بلکه به این جهت که بزرگترین طاغوت زمان شکسته شده و ریشه ظلم و فساد برافتاده و نسیم آزادی و استقلال میوزد.