امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

نقد و بررسی هویت انسانی زن در اندیشه‌ی افلاطون

مرضیه رضایی
فائزه عظیم زاده اردبیلی
 
مقدمه
آریستوکلس، ملقب به پلاتون، پلاتو یا «افلاطون» [Plato]، دوّمین فیلسوف از فیلسوفان بزرگ سه‌گانه یونانی (سقراط، افلاطون و ارسطو) است. استادش سقراط و ارسطو از شاگردانش بود. در آتن در سال ۴۲۷ قبل از میلاد (حدودی) در یک خانواده قدرتمند سیاسی و اشرافی متولد شد. تولد او مصادف با دورانی بود که یونان باستان به اوج عظمت خود رسیده و شاید اندکی هم از قله عظمت گذشته، در نشیب انحطاط افتاده بود و همچنین دوران اوج سرکوب زنان در یونان بود و به همین دلیل موضوع زنان و موقعیت آنها مطرح و موضوع روز آتن شد. [1]
بسیاری او را بزرگ‍ترین فیلسوف تاریخ می‌دانند و کتاب "جمهوری" او را مهم‌ترین کتاب تاریخ برمی‌شمارند که در آن، به رابطه فرد و ساختار سیاسی، روان‌شناسی اخلاق، مفهوم عدالت، رابطه خرد و حکومت و برابری زن و مرد می‌پردازد. وی از شمار کسانی است که اوضاع سیاسی و اجتماعی کشورش را بیان کرده است. افلاطون نشانه‌های مدینه فاضله‌اش را در رساله جمهوریت (سیاست) در واکنش به وضع فاسد سیاسی و اجتماعی نوشته است و مشکل جامعه زمان خودش را، کنار نهادن فلاسفه دانسته، معتقد است: «در این نظام، صاحبان قدرت از حکمت و فضیلت به‌دور هستند، فلذا به تدریج دچار حرص و فزون‌خواهی و تکاثر اموال می‌گردند». [2]
حکومت دموکراسی هم در نظر افلاطون، یکی از منفورترین حکومت‌هاست؛ چراکه مردم در حالی بر سرنوشت خود مسلط هستند که قدرت اندیشه و قضاوت صحیح را ندارند. حکام هم به دلیل خوشامد آنان، سعی خواهند کرد احکامی صادر کنند که خوشایند مردم باشد. این امر در نهایت به فروپاشی جامعه می‌انجامد.
زن از دیدگاه افلاطون
شارحان آثار افلاطون، معتقد به دو صورت متفاوت از جایگاه زنان از منظر افلاطون‌ هستند:
1. نخستین و شایع‌ترین صورت به اعتقاد موافقان این نظریه، آن است که وی اولین کسی است که به آزادی و برابری زن با مرد فرا خواند و ضرورت راهگشایی را برای اینکه مانند مردان، شایسته فرماندهی سپاه و ریاست حکومت باشد، سر داد.
2. برعکس دیدگاه نخست، اینان معتقدند افلاطون بهترین مبلغ مردسالاری و جامعه‌ای مردانه است که رهبری مطلقه آن، به دست مردان است و فراخوانی وی در جمهوریت، به آزادی زنان، جز پوششی برای پنهان کردن کراهت و ناخوشایندی وی از زنان نیست. وی معتقد است "جنس زن به طور فطری پست‌تر از جنس مردان است." (تناسخ) [3]
این دیدگاه دوگانه به این علت است که افلاطون در اندیشه‌ی فلسفی خود، جوامع را از حیث سعادت به دو دسته تقسیم می‌کند: در مرتبه اول؛ جامعه خدایان، فرزندان خدایان و زمامداران و پاسداران هستند که مالکیت خصوصی در این جامعه وجود ندارد و همه اموال، زنان و فرزندان اشتراکی است (مدینه فاضله). در مرتبه دوم؛ شهروندان درجه دوم هستند که قادر نیستند از اموال و منافع به طور مشترک استفاده کنند و مالکیت خصوصی وجود دارد.
به همین جهت افلاطون، زنان را به دو طبقه‌ی "زنان طبقه‌ی هیئت حاکمه" و "زنان طبقه‌ی پیشه‌وران" تقسیم می‌کند. از دیدگاه او،  زنان طبقه‌ی حاکمه، زنان مستعد تعلیم دیدن و به قدرت رسیدن همانند مردان‌ هستند. اما نهاد خانواده در  این طبقه باید حذف شود؛ چرا که  مالکیت خصوصی و زن و فرزند، باعث رقابت و فساد در میان حاکمان و نخبگان جامعه می‌شود؛ پس در این طبقه مالکیت، زنان و فرزندان اشتراکی هستند. به عبارت بهتر، یک نظام اشتراکی [و کمونیستی] که مالکیت فردی در آن، پذیرفته نیست و زن اختصاص به مرد خاصی ندارد؛ بلکه مردان به اشتراک از وی کامجویی می‌کنند. در این طبقه، زنان می‌بایست از خانه بیرون روند و وارد جامعه شوند تا دانش بیاموزند و «مردگونه» شوند. در طبقه‌ی پیشاوران، زنان پست از مردان هستند و از لحاظ درجه‌بندی زنان، کودکان، بیماران، بردگان و احشام (حیوانات) هم‌ردیف هم در یک دسته جای می‌گیرند. برعکس طبقه‌ی حاکمان، در اینجا نهاد خانواده باید به منظور خدمت به مرد، و نقش زاد و ولد زن محفوظ بماند و مالکیت خصوصی وجود داشته باشد.
 به نظر می‌رسد این زن طبقه‌ی پیشاور، بیشتر به زن در اندیشه‌ی افلاطون نزدیک باشد؛ چرا که او بارها در آثارش جنس زن را ذاتاً پست‌تر از مرد می‌داند و جنس عالی‌تر را مرد می‌داند و زن به سبب نقصانی و ضعفی که دارد، باید تلاش کند بخش عقلانی وجودش که از مرد نشئت می‌گیرد، بر بخش غیرعقلانی‌اش غالب آید. به همین سبب است که در کتاب "قوانین" خود این‌گونه آورده است که: «جنس زن به سبب ناتوانی طبیعی، و... به فضلیت و نیکی، تمایلی کمتر از مردان دارند. اگر آزاد و فارغ از هر قیدی گذاشته شوند، در حقیقت بیش از نیمی از جامعه بی‌بندوبار خواهند بود؛ لذا آنها احتیاج به قوانین و مقررات ویژه‌ای دارند.» [4] با مقایسه دو دیدگاه افلاطون در کتاب جمهوری و کتاب قوانین، زبان حال افلاطون در مورد زنان را چنین می‌توان توصیف کرد که زن، یا موظف به تدبیر منزل است یا این که باید مرد باشد. [5] یعنی آنجایی که به نظر، شعار آزادی زن و برابری را سر می‌دهد، دیگر هویتی برای زن قائل نیست و می‌گوید باید مانند مردان شود و حتی باز در خدمت مردان باشد؛ اما این بار نه فقط برای یک مرد؛ بلکه به صورت عمومی و اشتراکی باشد.
نقد دیدگاه افلاطون
جدای از نگاه متناقض افلاطون نسبت به زنان، او به طور کلی معتقد بود: جنس زن از روحی "خبیث و شریر" آفریده شده است و زنان به طور فطری و طبیعی شریرتر و خبیث‌تر از مردان‌اند. در ردّ این دیدگاه او، ما آیات متعددی در قرآن کریم مبنی بر واحد بودن خلقت زن و مرد داریم. آیاتی مانند: آیه 1 سوره نساء که خداوند حکیم می‌فرماید: ««یا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثيراً وَ نِساءً...» « ای مردم! از ( مخالفت ) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را ( نیز ) از جنس او خلق کرد و از آن دو ، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت...». همچنین آیات 21 سوره ی روم و 27 سوره‌ی نحل از عبارت " خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ" و " وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً" که خداوند از جنس خودتان برای شما همسرانی قرار داد. تمام این آیات، مویّد آن است که زن و مرد در طبیعت و خلقت، یکسان هستند.
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» درباره افلاطون این‌گونه می‌نویسد: "دو نکته در گفته افلاطون هست: یکی اینکه اعتراف می‏کند که زنان از مردان چه در نیروهای جسمی، چه در نیروهای روحی و دماغی ناتوان‌ترند؛ یعنی تفاوت زن و مرد را از نظر «کمّی» اعتراف دارد، هرچند مخالف تفاوت کیفی آنها از لحاظ استعدادهاست. افلاطون معتقد است: استعدادهایی که در مردان و زنان وجود دارد مثل یکدیگر است. افلاطون روی همین جهت که زن را از مرد ضعیف‌تر می‏داند، خدا را شکر می‏کند که مرد آفریده شده نه زن. می‏گوید: «خدا را شکر می‏کنم که یونانی زاییده شدم نه غیریونانی، آزاد به دنیا آمدم نه برده، مرد آفریده شدم نه زن». دیگر اینکه افلاطون آنچه در موضوع بهبود نسل، پرورش متساوی استعدادهای زن و مرد، اشتراکیت زن و فرزند و غیره گفته، همه مربوط است به طبقه حاکمه، یعنی فیلسوفان حاکم و حاکمان فیلسوف که وی آنها را منحصراً شایسته حکومت می‏داند." [6]
مقام معظم رهبری، حضرت آیه الله خامنه‌ای به عنوان متفکر معاصر اسلامی، نقدی به افلاطون و دیدگاهش وارد می‌کنند. ایشان در اولین همایش بین‌المللی نهج‌البلاغه در مورد افلاطون می‌فرمایند: «افلاطون ملاک حکومت را فضل و فضیلت می‌داند، حکومت افاضل؛ اما فقط نقشی بر روی کاغذ است، بحثی در کنج مدرسه است. در دنیای جدید دموکراسی یعنی خواست مردم و قبول و اذعان اکثریت مردم، ملاک و منشأ حکومت شمرده می‌شود.» همچنین با بررسی آراء و اندیشه‌های ایشان در مورد هویت زن، به درست در مقابل دیدگاه افلاطون می‌فرمایند: «اولاً نگاه اسلام به جنسیت، یک نگاه درجه دو است؛ نگاه اول و درجه یک، حیث انسانیت است که در آن، جنسیت اصلاً نقشی ندارد... جنسیت یک امر ثانوی است، یک امر عارضی است، در کارکردهای زندگی معنا پیدا می‌کند، در مسیر اصلی بشر، هیچ تأثیری ندارد و معنا پیدا نمی‌کند» [7] به عبارت دیگر هویت انسانی زن در درجه اول در اسلام ارزشمند شمرده می‌شود. همچنین ایشان در سخنانی دیگر به ظلم تاریخی به زن در طول دوران‌های مختلف  اشاره می‌کنند و معتقدند همواره در مورد زن، افراط و تفریط‌هایی صورت گرفته است؛ چه آن زمان که بنا بود خانه‌نشین باشد، چه زمانی که باید به میدان‌هایی که به نفعشان نبود، حاضر شوند. [8]
پی نوشت ها : 1. مولیر آکین ، سوزان مولیر (1383) ، زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب ، (مترجم: ن. نوری زاده ) ، تهران  ،انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ، چاپ نخست. ص 25. 2. پازارگاد، بهاءالدين (1359) ، تاريخ فلسفه سياسي، تهران، زوار، ص 79. 3. امینی ، عبدالله (1381) ، جایگاه زن در فلسفه افلاطون ، پیام زن ، شماره 124 ، مقاله 1. 4. مولیر آکین ، سوزان مولیر (1383) ، همان. ص 35. 5. فائزه عظیم زاده اردبیلی ، عاطفه ذبیحی بیدگلی (1396)، مبانی حقوق خانواده و اسلام و غرب ، انتشارات دانشگاه امام صادق (ع) ، چاپ اول ، ص 32. 6. مطهری ، مرتضی (1386) ، نظام حقوق زن در اسلام ، تهران ، انتشارات صدرا. ص 161. 7. الحسینی الخامنه ای ، سید علی(1390) ، بیانات در سومین نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع زن و خانواده. 8. الحسینی الخامنه ای ، سید علی(1362) ، مصاحبه با مجله شاهد بانوان.