

منافقین با سابقۀ ۱۷ هزار ترور، هم پیمانی با صدام و نوکری سرویسهای امنیتی غرب، همواره پای ثابت دشمنی با انقلاب اسلامی و ملت بزرگ ایران بودند. آنها در چهار دهۀ گذشته، به هر تار عنکبوتی چنگ زدند تا بلکه بتوانند غباری بر چهرۀ انقلاب انداخته و آن را با مشکلاتی روبرو سازند؛ اما هر بار دست از پا درازتر، به خانۀ خود برگشته و در انتظار فرصتی دیگر، به صیقل دادن شمشیرهای خود پرداختند. دشمنی با انقلاب اسلامی، اساس ماهیت و علتالعلل وجود بیمار گونۀ آنهاست، و لذا هیچگاه نمیتوانند به انکار هویت خود پرداخته و به تطهیر خود بپردازند.
در آشوبهای فعلی نیز، منافقین از جمله میدانداران آن بوده و آتشبیاران معرکهاند. آنها هم در میدان عمل و تجمعات گروهی، نقشآفرینی میکنند و هم در فضای مجازی و کاروزار رسانهای به نفرتپراکنی، دروغپردازی و افکارسازی مشغولاند و هر دو را در زیر لوای نفاق و دورویی به انجام میرسانند. گویی نفاق، سرنوشت مکتوم این قبیله نفرین شده است. آنها در فضای مجازی، با تصاویری فریبنده و با ادعای اینکه رزمنده، جانباز، خانواده شهید، عالم دینی، استاد دانشگاه، از طبقۀ محروم جامعه و طرفدار اینوآن هستند، وارد بحثهای فرسایشی شده و از یک سو به هدم تاریخ، کارنامه و معارف انقلاب میپردازند و از سوی دیگر، رهبران سترگ آن را با اتهامهای مستمر و بیوقفه، مورد حمله قرار میدهند.
آنها با این شگردهای نخنما، در صدد القای ریزش و جدایی یاران انقلاب، از آن بوده و تلاش دارند تا دستگاه محاسباتی افکار عمومی را با اختلال روبرو سازند. حرمت زدایی از رهبر معظم انقلاب اسلامی از یک سو و تشدید اختلافات و تحریک عواطف و احساسات طرفداران شخصیتهای سیاسی علیه یکدیگر از سوی دیگر، رویکرد ثابت آنان در جنگ روانی است که گاه، متأسفانه دوستان را نیز به شک و تردید وامیدارد. چهرۀ حقیقی این مارهای خوشخطوخال و روشهای منافقانه آنها، هنوز در فضای مجازی برای افکار عمومی روشن نشده است و به همین دلیل، قربانی میگیرند. اما انقلاب اسلامی بهعنوان یک پدیدۀ زنده و تأثیرگذار، نشان داده است که میتواند تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و از دلِ گردابهای سهمگین حوادث، بهسلامت عبور کند.