امام حسین علیه‌السلام:  شایسته نیست که انسان با ایمان، نافرمانی خدا را مشاهده کند و با بی‌تفاوتی از آن چشم بپوشد؛ بلکه او وظیفه دارد در جلوگیری از منکر اقدامی بکند.  (وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۲۵) 

موقعیت‌شناسی حضرت امام رضا (علیه السلام) در مسئله پذیرش ولایتعهدی

امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در سال ۱۴۸ق در مدینه دیده به جهان گشودند. مادرشان ام ولد بود که به او ام‌البنین می‌گفتند. نَجْمَة، سَکَنُ النُّوبِیَّةُ و تُکْتَم نام‌های دیگر مادر امام رضا (علیه السلام) است.
امام رضا (علیه السلام) ۲۰ سال امامت کردند و در ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری در ۵۵ سالگی در سرزمین خراسان به شهادت رسیدند.
هجرت امام رضا (علیه السلام) به مرو
امام رضا تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود شهر مدینه اقامت داشتند. مأمون پس از به خلافت رسیدن، با نوشتن نامه‌ای، حضرت را به مرو دعوت کرد و امام را به اجبار از مدینه به مرو آورد. امام رضا (علیه السلام) با اصرار مأمون ولایتعهدی را پذیرفتند به شرطی نه امری کنند و نه نهی‌ای، نه فتوی دهند و نه قضاوت کنند، نه منصب دهند و نه عزل کنند. مأمون در پنجم ماه رمضان سال ۲۰۱ هجری قمری برای امام رضا (علیه السلام) به عنوان ولایتعهدی بیعت گرفت.
اهداف مأمون از پیشنهاد ولایتعهدی
مأمون در نامه‌ای برای عباسیان در بغداد، برخی از اهداف خود را از ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) بیان کرده است که برای حفظ خلافت و استحکام پایه‌های آن، علی بن موسی را به ولایتعهدی خود انتخاب کرده تا امام رضا مردم را به خدمت ما بخواند و به خلافت ما اعتراف کند.
سرکوبی قیام‌ها به خصوص قیام علویان
یکی از مشکلات حکومت مأمون، وجود قیام‌ها و شورش‌هایی بود که از جانب علویّون صورت می‌گرفت. از جمله این قیام‌ها؛ زید النار در بصره، محمد بن جعفر در مکه، ابراهیم بن موسی بن جعفر در یمن، محمد بن سلیمان بن داود بن حسن در مدینه، جعفر بن زید بن علی و حسین بن ابراهیم بن حسن بن علی در واسط و محمد بن اسماعیل بن محمد در مدائن بود. مأمون برای رهایی از این وضع و همچنین مشکلات دیگری که خلافتش را تهدید می‌کرد، چاره‌ای اندیشد و با طرح ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام)، این هدف مأمون تأمین می‌شد؛ زیرا با شرکت آن حضرت در حکومت، علویان خلع سلاح می‌شدند. مأمون با این تصمیم و آوردن امام به مرو و قبولاندن ولایتعهدی هر چند به صورت ظاهری، به یکی از اهداف خود که همان خواباندن شورش‌ها بود، رسید.
مأمون نه تنها انقلابات علویان را خاموش ساخت؛ بلکه اعتماد بسیاری از علویان، طرف‌داران و دوستداران آن‌ها را نیز جلب کرد و توانست از بسیاری از آن‌ها که با وی بیعت نکرده بودند، بیعت بگیرد و به اطاعت خود درآورد.
مشروعیت‌بخشی به حکومت
یکی از اهداف مأمون از ولایتعهدی، مشروعیت‌بخشی به حکومت خود، توسط اهل‌بیت (علیهم السلام) بود. اگر امام رضا (علیه السلام) ولایتعهدی او را بپذیرند، بدان معناست که امام مشروعیت خلافت بنی‌عباس را پذیرفته است.
کنترل امام رضا (علیه السلام)
مأمون برای در امان ماندن خود از خطرات احتمالی امام رضا (علیه السلام)، با تحت نظر گرفتن امام می‌خواست در برابر خطری که او را از سوی شخصیتی با عظمت و گرانقدر تهدید می‌کرد، محافظت نماید و در زیر سایه حمایت از امام (علیه السلام)، حکومت خویش را محفوظ دارد. مأمون از وجود امام و شخصیت با نفوذ آن حضرت بسیار در هراس بود و با هر وسیله‌ای می‌خواست از این تهدید و خطر در امان باشد. مأمون در نامه خود به بنی‌عباس، پرده از این راز برداشته است: «وَ قَدْ خَشِينَا إِنْ تَرَكْنَاهُ عَلَى تِلْكَ الْحَالَةِ أَنْ يَنْفَتِقَ عَلَيْنَا مِنْهُ مَا لَا نَسُدُّهُ وَ يَأْتِيَ عَلَيْنَا مِنْهُ مَا لَا نُطِيقُه؛ و ما ترسيدیم كه اگر او را بر اين حالت واگذاريم، بقسمى بر ما رخنه كند كه آن را نتوانيم سد كرد و كارى نسبت بما كند كه قدرت رفع آن نداشته باشيم.»
کاستن از مقام و معنویت امام رضا (علیه السلام)
مأمون می‌خواست با پذیرش ولایتعهدی از طرف امام (علیه السلام)، مقام و منزلت آن حضرت کاهش یافته و از چشم طرف‌داران بیفتند و در این صورت، دیگر کسی به آن حضرت به عنوان یک چهره مقدّس نگاه نخواهد کرد. مأمون ولایتعهدی را به امام واگذاشت تا به مردم نشان دهد که ایشان دنیاخواه است و با این شگرد، امام رضا (علیه السلام) موقعیت اجتماعی و معنوی خود را پیش آن‌ها از دست بدهند.
دلایل امام رضا (علیه السلام) در پذیرش ولایتعهدی
در خصوص اینکه چرا امام رضا (علیه السلام) ولایتعهدی مأمون را پذیرفتند، در حالی که امام کاظم (علیه السلام) به وسیله هارون پدر مأمون شهید گردیدند و این‌ها همه دشمنان اهل‌بیت (علیهم السلام) بودند، باید گفت، پذیرش ولایتعهدی مأمون از سوی امام رضا (علیه السلام) از چند زاویه مورد توجه است:
اجباری بودن پذیرش ولایتعهدی
امام رضا (علیه السلام) بعد از پذیرش ولایتعهدی مأمون، بارها مورد اعتراض قرار می‌گرفتند که چرا تن به چنین کاری دادند و امام هم پاسخ می‌دادند که با اجبار پذیرفتند.
مردی به امام رضا (علیه السلام) گفت چرا ولایتعهدی را پذیرفتید؟ امام پرسیدند به نظر تو مقام نبوت بالاتر است یا وصایت؟ مرد گفت: نبوت بالاتر است. امام پرسیدند مسلمان افضل است یا مشرک؟ مرد گفت: مسلمان برتر است. امام فرمودند یوسف که پیامبر بود از عزیز مصر که مشرک بود درخواست کرد که او را حاکم گرداند؛ ولی مأمون، مرا مجبور کرد که ولایتعهدی را بپذیرم. «وَ الْمَأْمُونُ أَجْبَرَنِي عَلَى مَا أَنَا فِیه»
مأمون امام رضا (علیه السلام) را تهدید کرد که اگر ولایتعهدی را نپذیری، گردنت را می‌زنم! امام فرمودند خدا نهی کرده که خود را به هلاکت اندازم. اگر این‌گونه است، می‌پذیرم. این روایات به خوبی حاکی از اختیار نداشتن امام (علیه السلام) در پذیرش ولایتعهدی است.
حفظ جان خویش و شیعیان
امام رضا (علیه السلام) بعد از پذیرش ولایتعهدی و با حفظ جان خویش و شیعیان در آن موقعیت خاص، با اتخاذ روش‌هایی سعی داشتند که اهداف مأمون را خنثی کنند. اگر امام رضا (علیه السلام)، ولایتعهدی را نمی‌پذیرفتند، مأمون برای حفظ خلافتش، با تمام توان به سرکوب اهل‌بیت (علیهم السلام) روی می‌آورد.
اثبات حقانیت اهل‌بیت (علیهم السلام)
پذیرش مقام ولیعهدی یک اعتراف ضمنی از سوی عباسیان به‌شمار می‌رفت که اهل‌بیت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در حکومت سهم شایسته‌ای دارند. پذیرش ولایتعهدی باعث شد مردم، خاندان پیامبر را در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشی‌شان نسپارند. محمد بن عرفه از حضرت پرسید: ای فرزند رسول خدا! به چه انگیزه‌ای وارد ماجرای ولیعهدی شدید؟ امام پاسخ دادند: «به همان انگیزه‌ای که جدم علی (علیه السلام) را وادار به ورود در شورا نمود.»
نامشروع دانستن حکومت مأمون
امام رضا (علیه‌السلام) با ابراز مخالفت نسبت به پیشنهاد ولایتعهدی، به مردم فهماند که حکومت مأمون را تأیید نمی‌کند و پس از مجبور شدن به سبب تهدیداتی که از ناحیه مأمون در صورت نپذیرفتن ولایتعهدی به امام (علیه السلام) شد، آن حضرت ولایتعهدی را به شرط پذیرفتند و فرمودند: «إِنِّي دَاخِلٌ فِی وِلَايَةِ الْعَهْدِ عَلَى أَنْ لَا آمُرَ وَ لَا أَنْهَى وَ لَا أُفْتِيَ وَ لَا أَقْضِيَ وَ لَا أُوَلِّيَ وَ لَا أَعْزِلَ وَ لَا أُغَيِّرَ شَيْئاً مِمَّا هُوَ قَائِمٌ وَ تُعْفاِيَنِي مِنْ ذَلِكَ كُلِّه‏؛ به شرطی ولایتعهدی را می‌پذیرم كه نه امري كنم و نه نهي‌اي، نه فتوايی دهم نه حكمي، نه كسي را به كار گمارم و نه از كار براندازم، آنچه را كه پابرجاست دگرگون نكنم و مرا از همه اینها عفو کنی.» امام با این شرط‌ها خود را از هرگونه انتسابی به دستگاه حکومت مأمون منزه ساختند و بدین وسیله خط بطلانی بر هدف مأمون کشیدند که می‌خواست بگوید امام رضا (علیه السلام) با پذیرفتن دخالت در امور سیاسی، مشروعیت حکومت را تأیید کرده‌اند. دخالت نکردن در این کارها، به معنای طاغوتی دانستن حکومت می‌باشد که امام را سزاوار نیست در حکومت طاغوتی امر و نهی کنند.
اتخاذ چنین مواضعی دلیل گویایی بود بر:
اعتراف نکردن به مشروعیت حکومت مأمون.
مأمون بر خلاف نقشه‌هایی که در سر پرورانده بود، نمی‌توانست کارهایی را بنام امام و به دست او انجام دهد.
امام هرگز حاضر نبود تصمیم‌های قدرت حاکم را اجرا سازد.
پاسخ به شبهات با استفاده از موقعیت
در دوران مأمون، شبهات فکری و دینی زیادی طرح می‌شد که دین و عقیده مردم را نشانه می‌رفت. امام رضا (علیه السلام) با قبول ولایتعهدی فرصتی بدست آوردند تا به این مهم بپردازند و همه را از نور وجود خویش بهره‌مند سازند. اگر ولایتعهدی را نمی‌پذیرفتند، چنین موقعیتی پیدا نمی‌شد و مردم با انبوهی از شبهات و جریانات منحرف فکری و مذهبی می‌ماندند. مناظره‌های امام رضا (علیه السلام) در دوران ولایتعهدی گویای این حقیقت است.
به نظر برخی محققان، امام رضا (علیه السلام) در دوران حساس خلافت مأمون، با پذیرش ولایتعهدی و انجام فعالیت‌هایی در آن هنگام، توانستند به صورت غیرمستقیم مسیر جامعه را هدایت کنند؛ چراکه در آن دوران، خلافت عباسی اوضاع نابسامانی داشت و قیام‌های متعدد علویان و وجود برخی فرقه‌های ضاله، زمینه انحطاط جامعه را فراهم کرده بود.
آشکارسازی چهره واقعی حکومت طاغوت
امام رضا (علیه السلام) توانستند در دوران ولایتعهدی ماهیت مأمون را برای مردم افشا کنند و آنان را به واقعیت و هدف‌های نهفته در هر اقدامی که مأمون می‌کرد آگاه سازند و هر شبهه و تردید را از بین ببرند.