تأملی در فیلم پویانمایی ژولیت شاه
مهدی قاسمی
در پویانمایی "ژولیت شاه" نوعی سوءگیری قابل تأمل درباره پوشش سنتی و تشبیه آنان به دراکولا کاملاً بحثبرانگیز است. نقد دیگری که به این پویانمایی وارد است، نگاه نه چندان قابل قبول به قومیتها ازجمله شیرازیها و آبادانیها است، تا جایی که از رمال و جادوگر با لهجه آبادی گرفته تا یکی از زنان درباری که لهجه شمالی دارد، قومیتها به سخره گرفته میشوند.
چهل و سومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در حالی به نیمهراه خود رسیده است که تاکنون از میان چهار فیلم پویانمایی حاضر در این فستیوال مهم سینمایی کشور، دو اثر آن در کاخ جشنواره برای اهالی رسانه و منتقدان اکران شده است.
افسانه سپهر نخستین پویانماییای بود که در دومین روز از جشنواره اکران شد، فیلمی با قصهای از دل اسطورهها و قهرمانان ایرانی روایتگر حماسهسازیهای یک نوجوان ایرانی برای نجات خانواده و جامعه خود بود؛ اما هر چه افسانه سپهر از امید، اصالت و فرهنگ غنی ایرانی سخن به میان آورده بود، دومین پویانمایی بانام "ژولیت شاه"، به نظر میرسد با هویت ایرانی تعارض گفتمانی دارد.
"ژولیت شاه" داستان فرنگ رفتن ناصرالدینشاه و دعوت از یک گروه نمایشی برای اجرای تئاتر در ایران است، گروهی که بهمحض ورود به کاخ گلستان، شاه ایران شیفته دختر فرانسویاش میشود و دختر با استفاده از این موقعیت، برای پیشبرد هر چهبهتر اجرایشان همراه او میشود تا جایی که نامزد این دختر نیز از او دل میکند.
در این فیلم که ظاهراً برای گروه سنی کودک و نوجوان ساختهشده، حاوی زیر متنهای قابلتأملی است که عملاً آن را به یک بیانیه سیاسی در ادامه ماجرای کشف حجاب و رویکرد غربی آن بدل کرده است.
فیلمی که در آن از یکسو به قومیتهای ایرانی بهصراحت توهین میکند، پوشش ایرانی را به نوعی ترسناک و دراکولاگونه معرفی میکند و فرهنگ غنی نمایش ایرانی را مورد توهین و تمسخر قرار میدهد و درنهایت شخصیت اول آنکه یک دختر غربی است را قهرمان و منجی مردم ایران برای خروج از این وضعیت میداند.
تمام این فکتها و برداشتها شاید تا انتهای کار حتی برای بدبینانهترین مخاطب نیز تصورات ذهنی به شمار میرود؛ اما وقتی در تیتراژ پایانی نام "محمد چرم شیر" بهعنوان یکی از نویسندگان دیده میشود، دیگر جای هیچگونه شک و شبههای را برای مشخص شدن آنچه تصور میشد باقی نمیگذارد.
نویسنده و کارگردان تئاتری که مواضع عجیب و غریب او بسیار مشهود است و به گفته خودش پس از قائله مهسا امینی مادامیکه بازیگران زن مجبور باشند باحجاب به روی صحنه بیایند، تئاتر کار نخواهد کرد.
باوجود چنین فردی، کاملاً مشخص است هر آنچه پس از اکران در بین اهالی رسانه و منتقدان در کاخ جشنواره مورد گفتگو و بحث قرار گرفته بود، نه تصورات ذهنی؛ بلکه واقعیتهای عینی است که در قالب یک اثر هنری قرار است به خورد کودکان و نوجوانان ایرانی داده شود.
مخاطب در "ژولیت شاه" با شمایلی از یک دختر فرانسوی روبهرو میشود که در گفتار و رفتار از دختران ایرانی بهمراتب بالاتر و اصطلاحاً سرتر است تا جایی که حتی یکی از دختران شاه نیز که به این شخصیت علاقه پیدا کرده و در بسیاری از صحنهها این دختر فرنگی را الگو خود قرار داده، همانند او بدون حجاب حضور دارد. در این پویانمایی از درباریان گرفته تا مردم کوچه و بازار همگی شبیه هم هستند و از یک پوشش بهره میبرند؛ پوششی که در فیلم همانند دراکولاهایی به نظر میرسند که در کل مدت فیلم، فارغ از منش و رفتارهای هر شخصیتی، نوع پوشش آنان نمادی از عقبماندگی است.
موضوعی که مطابق با تاریخ روایت فیلم، سالها بعد به همان دلیل ماجرای کشف حجاب رضاخانی به وقوع میپیوندد و این اِلمان بهصورت کاملاً تعمدی توسط نویسنده و کارگردان در فیلم گنجانده شده تا مخاطب بهخصوص گروه سنی نوجوان با همزادپنداری این اثر، از اقدام رضاخان در کشف حجاب بانوان حمایت کند.
در واقع وقتی دنیای نویسنده این پویانمایی و کنشهای سالهای اخیر او را بررسی کنیم، درخواهیم یافت که چرا چنین زاویهای با مقوله حجاب در این پویانمایی طراحی شده است. در پویانمایی "ژولیت شاه" نوعی سوءگیری قابل تأمل درباره پوشش سنتی و تشبیه آنان به دراکولا کاملاً بحثبرانگیز است.
نقد دیگری که به این پویانمایی وارد است، نگاه نه چندان قابل قبول به قومیتها ازجمله شیرازیها و آبادانیها است، تا جایی که از رمال و جادوگر با لهجه آبادی گرفته تا یکی از زنان درباری که لهجه شمالی دارد، قومیتها به سخره گرفته میشوند.
اما نقطه عطف این سلسله توهینها به نمایش ایرانی است؛ موضوعی که از دیرباز نیز در آثار تئاتری "چرم شیر" کاملاً واضح و مشخص بوده است. او رسماً نمایش ایرانی را نهتنها بهعنوان گونهای از آثار نمایشی؛ بلکه از اساس آن را عبث و بیهوده میداند که نمود عینی را در اجرای روی حوض کاخ گلستان در این پویانمایی نشان میدهد.
البته که سالهاست از این اقلیت ظاهراً مخالفخوان، چیزی بیش از این نیز انتظار نمیرود. آنچه مهم است اینکه این اثر نمایشی با توجه به موسیقی ویدئوهای موجود، برای مخاطب گروه سنی کودک و نوجوان میتواند بسیار تأثیرگذار باشد و مواردی مانند زمینه سبک زندگی غیرایرانی، کشف حجاب، به سخره گرفتن قومیتها را در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان کودک و نوجوان تقویت کند.
فیلم سینمایی موسی کلیم الله(ع)
اسماعیل رمضانی

توفیق پیدا کردم تا به تماشای فیلم سینمایی «موسی کلیم الله علیه السلام» بنشینم. در این باره گفتنیهایی دارم پیشکش هر کسی که خدا مقدر کرده نوشته من را بخواند.
۱ـ در ذهن بنده، رسانه و ظهور حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه) ارتباط ناگسستنی دارند. بنده هر پیشرفت رسانهای را گامی به سمت ظهور میبینم. رسانه، جهان را کوچک میکند، در جهان کوچک، حق و باطل از دسترس هم خارج نمیشوند و در جایی که حق و باطل ناگزیر از رویایی هستند، حق پیروز خواهد شد.
پیشرفت رسانهای و فنّاوری فوقالعاده و به روزی که به دست جوانان ایرانی در فیلم موسی کلیم الله علیه السلام اتفاق افتاده، قسمت بشارت بخش سینمای ایران است برای رساتر شدن زبان خوبان در بیان حقایق عالم. برای این امر شاکر خدا هستم.
۲ـ همیشه اولینها مهم هستند
خدا اولینها را یا آنقدر دوست دارد که میخواهد باب خیری به دست آنها باز شود، یا آنقدر از حق چشم پوشیدهاند که خدا تصمیم گرفته است شری به دست آنها پایهگذاری گردد.
به گمانم سازندگان فیلم «موسی کلیم الله علیه السلام» هر کدامشان به دلیلی به چشم خدا آمدهاند که اولین افرادی هستند در سینمای ایران که باب چنین تصویرپردازیهای باشکوهی به دست آنها باز شده است.
برای این امر شاکر خدا باشند و متواضع. خدا میداند تا آخرین نام تیتراژ پایانی فیلم نشستم و نام آنها را خواندم و به همه آنها غبطه خوردم و برایشان دعا کردم.
۳ـ در طول مسیری که برای تماشای فیلم میرفتم، نگران بودم که فنّاوری استفاده شده در فیلم، قدرت فیلمسازی و قصهپردازی برادر عزیزم جناب آقای ابراهیم حاتمیکیا بر فیلم حاکم شود.
دلنگران بودم آیا حاتمیکیا در خدمت موسی علیه السلام خواهد بود یا موسی عنوانی خواهد بود برای قدرتنمایی فنّاوری فیلم و قدرت فیلمسازی کارگردان آن. حقیقتاً همه چیز در خدمت حضرت موسی علیه السلام بود و نام موسی برازنده آن است.
همه قدرت فیلمسازی کارگردان و فنها، خادم قصه موسی علیه السلام بودند، حتی آن نوزادی که خدا برایش نوشته بود نقش موسی علیه السلام را تجسم ببخشد، مهری در دل انسان زنده میکند و قلب را به سمت خود میکشد؛ مانند حالتی که در روایات درباره خود موسی علیه السلام آمده است.
۴ـ بعد از دیدن فیلم، به آقای حاتمیکیای عزیز مانند زمانی که عبادتمان تمام میشود عرض کردم: «قبول باشه»
خدا میداند من مدت زمانی را که برای دیدن این اثر گذاشتم را برای خودم عبادت میدانم.
از آقای حاتمیکیا خواهش کردم ثواب یک دقیقه از این فیلم را به بنده هدیه بدهند و ایشان بزرگوارانه قبول کردند.
اگر خداوند از من بپرسد دلت میخواهد ثواب کدام یک دقیقه فیلم را بگیری، عرض خواهم کرد:
ثواب آن سکانسی که یوکابد موسی علیه السلام را در آب رها کرد و با شنیدن صدای گریه موسی علیه السلام دلنگران دوباره به سوی سبد رفت و موسی علیه السلام را در آغوش گرفت.
و من گریه کنِ مادری شدم که با دلی نگران، فرزندش را به پدری خسته میسپرد برای گرفتن آب، یادم آمد وقتی برای شروع اولین روز فیلمبرداری خدمت عوامل مشرف شده بودم، برای آنها روضه رباب خواندم. آه از دل رباب!