امام حسین علیه‌السلام:  شایسته نیست که انسان با ایمان، نافرمانی خدا را مشاهده کند و با بی‌تفاوتی از آن چشم بپوشد؛ بلکه او وظیفه دارد در جلوگیری از منکر اقدامی بکند.  (وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۲۵) 

مطالب صفحه فرهنگی و اجتماعی 1211

قلب پاک و حجاب

رابطه مستقیمی میان ظاهر انسان و باطن او و همچنین اثرگذاری ظاهر روی باطن و اثرگذاری باطن روی ظاهر، وجود دارد و این‌گونه نیست که ظاهر افراد از باطن آنها بیگانه باشد و باطن آنها از ظاهرشان.
در روایتی امیرالمومنین حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «برای هر ظاهری باطنی همانند ظاهر هست. پس هر که ظاهرش پاک باشد، باطنش نیز پاک است و هر چه ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است».
در این روایت به رابطه مستقیم ظاهر و باطن اشاره شده است و در روایت دیگر امیرالمومنین (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «هر کس درونش نیکو باشد، ظاهرش نیز نیکو می‌گردد».
این همان ضرب‌المثل: «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
بنابراین، نوع آرایشی که زنان بر چهره دارند، با احوال درونی و تمایلات روانی آنان ارتباط مستقیم دارد و نه تنها آرایش چهره؛ بلکه نوع پوشش و شکل و اندازه لباسی که برای خود انتخاب می‌کنند، از متانت یا عدم تعادل درونی او خبر می‌دهد.
با توجه به مقدمه گفته شده، اینک به چند نشانه قلب پاک اشاره می‌شود:
1. قلب پاک در پرتو اطاعت از خدا
قلب پاک و به تعبیر قرآن کریم «قلب سلیم» رفتار و کردار و گفتار انسان را نورانی ساخته و خروجی آن عمل صالح، انجام واجبات و ترک محرمات است.
نمی‌شود کسی مدعی قلبی پاک باشد؛ اما رفتارش مبتنی بر گناه، معصیت، وسوسه‌های شیطانی و هوس‌های آلوده باشد.
انسان‌ها باید در قاموس اندیشه خود این نکته اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند همان‌گونه که خداوند متعال می‌فرماید: «سرزمین (پاکیزه و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید؛ امّا سرزمین‌های بد طینت (و شوره‌زار)، جز گیاه ناچیز و بی‌ارزش، از آن نمی‌روید».
بنابراین، می‌توان گفت رابطه بین قلب پاک و حجاب، از نوع رابطه ریشه و میوه است.
آنان که به بهانه صاف و پاک بودن دل، ضروریات اسلامی را ترک می‌کنند، در واقع می‌خواهند از انجام تکلیف فرار نموده، خود را بازی داده و توجیه برای خودشان داشته باشد؛ چراکه حجاب، دستوری قرآنی و واجبی شرعی است و بر تمام زنان مسلمان واجب گردیده است. 
2. ایمان و عمل صالح؛ معیار قلب پاک
خداوند متعال دو معیار ایمان و عمل صالح را برای ارزیابی اعمال قرار داده و فرموده: «که انسان‌ها همه در زیانند؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند»
با توجه به این آیات و دیگر آیات قرآن کریم، اگر قرار بود قلب پاک به عنوان تنها مبنای ارزیابی اعمال کافی باشد، دیگر تأکید بر عمل صالح در قرآن و دستورات دینی معنا نداشت. وانگهی، اگر ملاک ایمان و تقوی صرفاً داشتن قلب پاک بود؛ پس این همه امر و نهی، واجب و مستحب و آداب و احکام که در قرآن کریم آمده، برای چه بود!
دستورهایی که در قرآن کریم و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در رابطه با انجام واجبات از قبیل: نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر و... و پرهیز از محرماتی همچون: غیبت، تهمت، دروغ، دزدی، نگاه نامشروع، زنا و... آمده، چه فلسفه‌ای می‌تواند داشته باشد؟!
اگر مهم فقط قلب پاک است، دستور خداوند به زنان پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و زنان مؤمنه مبنی بر رعایت حجاب و عفت چگونه توجیه می‌شود؟
3.  قلب پاک مردها!
فراموش نکنیم که پوشش زن به هر شکل که باشد دارای پیام است. چرا که پوشش هر کسی، زبان ارتباط وی با دیگران است؛ بنابراین چگونه می‌توان با ظاهری فریبنده از مردها بخواهید که به ظاهر شما توجه نکنند.
بنابراین، اگر فرض کنیم زنان بی‌حجاب، پاک‌دامن باشند و به اصطلاح، قلب و دلشان پاک باشد، آیا مردان نیز خواهند توانست هنگام دیدن آنها با آن وضع، قلب و دل خویش را پاک نگه دارند؟ آیا تحریک نخواهند شد، هوس‌بازی نمی‌کنند و مزاحم آنان نخواهند شد؟ نه تنها تجربه، که تحقیقات علمی و روان‌شناسی نیز خلاف این مطلب را ثابت کرده است. 
4.  حجاب نشانه قلب پاک!
برخلاف تصور برخی که گمان می‌کنند با بدحجابی می‌توان قلب پاک داشت، خداوند متعال حجاب را به عنوان عامل و نشانه قلب پاک معرفی نموده است: «و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (به‌عنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] می‌خواهید، از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دل‌های شما و آنها بهتر است».
 
گوهرشاد در خون
زهرا حاجی پور
رضاشاه به خوبی می‌دانست که برای عملی ساختن نقشه شومش، ابتدا باید شهرهای مذهبی را دگرگون سازد. پس فرمان رضاخان از تهران به مشهد رسید: «از این پس، درشکه‌چی‌ها و پسوران مشهد باید کلاه شاپو (کلاه تمام فرنگی) بر سر بگذارند».
اجرای این برنامه از ابتدای خرداد 1314 به همراه شایعه‌های مربوط به کشف حجاب، در مشهد آشوبی به پا کرد و نخستین فریاد اعتراض را آیت¬الله حاج آقا حسین قمی سر داد. ایشان پس از مشورت با تعدادی از شخصیت‌ها و روحانیان، تصمیم گرفت برای جلوگیری از کشف حجاب و استفاده از کلاه شاپو در 9 تیر 1314 به تهران سفر کند؛ ولی رضاشاه با بی‌شرمی تمام، محل اقامت ایشان را در شهر ری محاصره کرد. خبر به شیخ محمدتقی بهلول رسید. بهلول به سرعت خود را به مشهد رساند. در حرم، مأموران شهربانی مانع او شدند و قصد دست گیری وی را داشتند که با دخالت خادمان و زائران حرم، وی دست¬گیر نشد؛ ولی در صحن کهنه زندانی شد. خبر در شهر پیچید و کم¬کم صحن‌ها از دوستداران بهلول پر شد. همهمه مبهمی فضای صحن را پر کرده بود؛ ولی کسی برای آزادی بهلول قدم پیش نمی‌گذاشت. ناگهان فریادی، همهمه مردم را به سکوت تبدیل کرد. این صدای اعتراض نواب احتشام، یکی از خادمان حرم بود. او کلاه شاپو را از سر برداشت و فریاد زد: ای مردم! چهار هزار نفر هستید و از چهار پلیس می‌ترسید؟! حمله کنید و شیخ را آزاد کنید! نابود باد کسی که این کلاه بی‌غیرتی را به سر ما گذاشت. لعنت بر این کلاه!
مردم با فریاد یاحسین به حجره بهلول حمله¬ور شدند و وی را بر سر دست، هلهله¬کنان و تکبیرگویان در مسجد گوهرشاد بر منبر صاحب¬الزمان (عج) نشاندند.
بهلول از بالای منبر جمعیت را از نظر گذراند و با لحنی حماسی فریاد برآورد:
مردم! خواسته من و شما آزادی آیت¬الله قمی از زندان تهران است! دولت باید به این خواسته ما تن در دهد!
جمعیت انبوهی که در مسجد گرد آمده بود، با سر دادن تکبیر، سخنان بهلول را تأیید می‌کرد. شهربانی چندین بار وارد عمل می‌شود و دستور پراکنده شدن مردم را می‌دهد. کار به درگیری تن به تن می‌رسد؛ ولی ایمان استوار مردم، سدی در برابر تهدیدهای مأموران شهربانی است!
آفتاب روز شنبه در حال غروب کردن بود که چند دسته از دهات اطراف مشهد با بیل و تبر و داس و قمه و شمشیر به یاری مبارزان گوهرشاد آمدند. خبر پیوستن دسته‌های بزرگ مسلح و آماده از دهات دور دست، مبارزان را دلگرم می‌ساخت. از قوچان و تربت حیدریه هم خبر رسید که مردم برای یاری بهلول مسلح شده‌اند. توفان خروش مردم، هراسی عجیب در دل دولتی‌ها افکند. فرماندهان تصمیم گرفتند تا به پیش از رسیدن نیروهای مردمی، قیام را در نطفه خفه کنند.
ماه بالا آمد و شب یکشنبه تا نیمه‌اش به آرامی گذشت. ساعت دوازده نیمه¬شب خبر رسید که دولتی‌ها برای جنگی بزرگ آماده شده و تمام سربازان شیعه و متدین را از میدان بیرون کرده‌اند تا به مردم نپیوندند و سربازان غیر شیعه و یهودی و بهائی و زردشتی و شیعه‌های سست¬مذهب را آماده جنگ ساخته‌اند. دور تا دور شهر را برای جلوگیری از آمدن مردم از بیرون، سنگربندی کرده و هواپیماهای جنگی را در فرودگاه به بمب مجهز و برای بمباران آماده ساخته بودند. توپ‌ها و مسلسل‌ها در جاهایی که به حرم و صحن و مسجد اشراف داشت، قرار داده شده بود. مقدمات دفاع مردمی نیز آماده می‌شد. پشت درهای مسجد، یک دسته مسلح به تفنگ و تفنگچه و چند قطار فشنگ، آماده دفاع، سنگر گرفته بودند. دری که به دستشویی‌های مسجد وصل بود و به فلکه می‌رسید، از همه درها خطرناک‌تر بود؛ چون به ایوان مقصوره و منبر صاحب¬الزمان (عج) که محل استقرار بهلول و فرماندهان قیام بود، منتهی می‌شد. این سنگر به نواب احتشام که از نخستین عوامل انقلاب بود، سپرده شد. همه می‌دانستند که این ساز و کارها در مقابل سپاه تا بن دندان مسلح رضاخان به چشم نمی‌آید؛ ولی همین انقلاب، نتیجه‌های مهمی در پی داشت که برای همیشه به شیعه و اسلام آبرو بخشید، از جمله: زنده ماندن آیت الله قمی و کند شدن حرکت ماشین بی‌دینی و اعمال خلاف‌شرع پهلوی.
مأموران دولتی نیم ساعت پیش از اذان صبح با تفنگ و توپ و مسلسل، حمله بزرگ خود را آغاز کردند و مبارزان گوهرشاد نیز با اسلحه‌های اندک خود، مقاومتی درخشان و بی‌سابقه در تاریخ، از خود نشان دادند. از دروازه‌های مسجد و صحن نو و صحن کهنه فریادهای الله‌اکبر، یا علی، یا حسین و یا ثامن‌الحجج و یا صاحب‌الزمان (عج) به گوش می‌رسید. حتی عده‌ای با دندان و مشت و سنگ و خشت به نظامیان مسلح حمله می‌کردند، به‌گونه‌ای که نظامیان از هیچ دری جز آن دروازه که به نواب احتشام سپرده شده بود، نتوانستند داخل مسجد شوند. با خیانت نواب احتشام، راه برای سربازان گشوده شد و نظامیان با ورود به ایوان مقصوره، مردم را به رگبار مسلسل بستند. مقاومت مردم در هم شکست و گوهرشاد به خون نشست. آن روز دو هزار نفر از زائران و مجاهدان حرم رضوی در خون خود غلتیدند؛ ولی موج سرخ قیام گوهرشاد، سد بزرگی در برابر توطئه‌های فرهنگی بیگانگان و بستری مناسب برای رشد بذر انقلاب اسلامی شد.