خیلی تعبیر لطیف و عجیبی است: گیاه و درخت هم خدا را سجده میکنند. یعنی چه گیاه خدا را سجده میکند؟ گیاه همین عمل روییدنش سجده خداست، نه اینکه مقصود این است که درخت مثلاً شبها که مردم به خواب میروند سرش را کج میکند و روی زمین میگذارد. سجده او چیز دیگری است، اطاعت است: در مقابل امر پروردگار خود خاضع هستند.
«ثُمَّ اسْتَوی الَی السَّماءِ وَ هِی دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْارْضِ ائْتِیا طَوْعاً اوْ کرْهاً قالَتا اتَینا طائِعینَ» آن وقت که استوا پیدا کرد [به آسمان،] یعنی سماء و آسمان و این جوّ فوق را تحت تسلط خود قرار داد، در حالی که او دود بود؛ یعنی گاز بود، در وقتی که او به صورت یک گاز بود؛ خدا به این عِلویات و به زمین گفت بیایید (یعنی دستوری که من میدهم اطاعت کنید)، گفتند آمدیم در حالی که مطیع هستیم. معلوم است که آنجا سخن لفظ نیست، جواب لفظ هم نیست؛ بلکه امر پروردگار و قانون الهی را که بدون تخلف عمل میکنند، آن اطاعت آنهاست. آنجا به تعبیر «طائِعین» آمده است، اینجا به تعبیر «یسْجُدانِ».
فارابی، همین فیلسوف معروف اسلامی خود ما - که این روزها خیلی صحبتش بود و هزار و صدمین سالش را جلسه میگرفتند - در کتاب فصوص الحکم خودش تعبیر خیلی زیبایی دارد، میگوید: «صَلَّتِ السَّماءُ بِدَوَرانِها وَالْارْضُ بِرَجَجانِها وَالْماءُ بِسَیلانِهِ وَ الْمَطَرُ بِهَطَلانِهِ» آسمان با حرکت خودش دارد نمازش را میخواند و زمین با جنبش خودش نمازش را میخواند، آب با جریان خودش عمل نمازش را انجام میدهد و باران با آن ریزش خودش نمازش را دارد انجام میدهد.
نماز هر موجودی متناسب با مرتبه وجود خودش است؛ نماز هر موجود یعنی وظیفه خود را انجام دادن و مطیع امر الهی بودن. آنها مطیع تکوینی هستند و انسان باید این اطاعت را انتخاب کند؛ چون باید انتخاب کند گاهی هم عصیان و تمرّد میکند. ای انسان! گیاه و درخت اطاعت پروردگارشان را میکنند، سجده پروردگارشان را انجام میدهند.