جستاری در تاریخ شهادت ام الائمه، حضرت فاطمه زهرا(س) (بخش دوم و پایانی )
سید تقی واردی
در اینجا مناسب است علت شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و نحوه تدفین وی را از زبان حفید ارجمندش، حضرت جعفر بن محمد (علیه السلام) بیان کنیم: طبری در "دلایل الاِمامة" از ابوبصیر روایت کرد که امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در سوم جمادیالآخر، سال 11 هجری قمری بدرود حیات گفتند. سبب وفاتشان این بود که قنفذ، غلام عمر بن خطاب به دستور وی، با نیام شمشیرش ضرباتی به آن حضرت وارد ساخت و بر اثر آن، محسن ایشان سِقط و وی به بیماری شدیدی مبتلا شدند و ایامی که در بستر بیماری بودند، اجازه نمیدادند آنانی که وی را مورد اذیت و آزار قرار دادند، از او عیادت کنند. ولی آن دو صحابی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) (یعنی ابوبکر و عمر بن خطاب) از امیرمؤمنان (علیه السلام) درخواست کردند که از آنان در نزد فاطمه (سلام الله علیها) وساطت کند، تا آنان بتوانند از وی عیاداتی به عمل آورند. حضرت علی (علیه السلام) درخواست آنان را با همسرشان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در میان گذاشتند و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) علیرغم میل باطنی خویش، به خاطر وساطت امیرالمومنین (علیه السلام) درخواست آنان را پذیرفتند و به آنان اجازه ورود دادند.
همین که آن دو بر آن حضرت وارد شدند، از ایشان احوالپرسی کردند و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: با سپاس و ستایش پروردگارم، به خیر هستم.
سپس آن حضرت به آن دو فرمودند: آیا از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نشنیده بودید که فرمودند: فاطمه بضعه منّی، فمن آذاها فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله؟
آن دو گفتند: بله، شنیدیم که پیامبر چنین فرموده بود. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: سوگند به خدا، شما دو تا، مرا اذیت و آزار کردید.
آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آن دو از نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیرون رفتند، در حالی که آن حضرت، از آنان در خشم و ناخرسندی بود. [1]
ابوعلی، محمد بن همام بغدادی روایت کرد: هنگامی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به شهادت رسیدند، امیرمؤمنان (علیه السلام) وی را غسل دادند و برای این کار کسی در نزد وی حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسین، زینب و امّ کلثوم و هم چنین اسماء بنت عمیس و کنیزشان فضه.
آنگاه بدن مطهرشان را در تاریکی شب، بدون اینکه کسی بر آن آگاه باشد، به همراه حسن و حسین به قبرستان بقیع حمل و بر وی نماز گزاردند و کس دیگری بر وی نماز نکرد. آنگاه وی را در روضه شریفه (میان منبر و قبر پیامبر) دفن و محل آن را هموار و نامشخص کردند. سپس به قبرستان بقیع برگشتند و چهل مکان را به صورت قبرهایی جدا و جدید درآوردند. در روز بعد که مردم مدینه از دفنشان باخبر شدند، به قبرستان بقیع رفته و در آنجا با چهل قبر جدید رو به رو شدند و ندانستند کدام یک از آنها قبر شریف فاطمه (سلام الله علیها) است. بدین جهت، ناله و شیون کرده و یکدیگر را (در قصور و تقصیرشان در نگهداری حرمت دختر رسول خدا) ملامت و سرزنش کردند و به همدیگر میگفتند: وای بر ما! پیامبرمان فرزندی پس از خود به جای نگذاشت، جز یک دخترش که آن هم غریبانه وفات و شبانه دفن شد و کسی از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبودیم و هم اینک قبر وی نیز بر ما پنهان و نامعلوم است.
دستاندرکاران أمر خلافت (ابوبکر و عمر) از این ماجرا با خبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آیا کسی در میان شما هست که این قبرها را نبش و بدن فاطمه (سلام الله علیها) را بیابد تا ما بر او نماز گزاریم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص کنیم؟
این خبر به اطلاع امیرمؤمنان (علیه السلام) رسید و ایشان را به شدت خشمگین کرده بود، به طوری که دو چشمشان را سرخی فراگرفته و رگهای گردنشان برآمده بود و قبای زردی را که معمولاً در ایام درگیری و ناراحتی به تن میپوشیدند، در بر کردند و شمشیر ذوالفقار خود را به دست گرفتند و به سوی بقیع رهسپار گردیدند.
همین که به مردم حاضر در بقیع رسیدند، فرمودند: به خدا سوگند، اگر کسی یک سنگ از این قبرها را بردارد، با این شمشیر بر سرش و بر کسی که به وی دستور داده است، میکوبم.
در همین هنگام عمر بن خطاب و تعدادی از همراهان وی با امیرمؤمنان (علیه السلام) رو به رو شدند. عمر به آن حضرت گفت: تو را چه شد ای ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش کرده و بدنش را بیرون میآوریم و بر وی نماز میگزاریم.
امیرمؤمنان (علیه السلام) به وی نزدیک شدند و با دستان خویش پیراهنش را گرفتند و وی را از زمین بلند و در هوا چرخاندند و بر زمین کوبیدند و در حالی که در زیر دست و پنجه خویش وی را جان به لب کرده بودند، به وی فرمودند: ای سیه چرده زاده! از حق خودم (یعنی خلافت اسلامی) به خاطر اینکه با اختلاف ما مردم از دین مرتد نشوند، درگذشتم.
اما هیچگاه نسبت به قبر فاطمه (سلام الله علیها) در نخواهم گذشت. سوگند به کسی که جانم در دست او است، اگر تو و همراهان و ملازمانت چیزی از این قبرها را جا به جا کنید، زمین را از خونتان سیراب خواهم کرد! اگر میخواهی، آزمایش کن، ای عمر!
در این هنگام ابوبکر (خلیفه وقت) از راه رسید و عاجزانه به امیرمؤمنان (علیه السلام) عرض کرد: ای ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا و به حق خدایی که بر فراز عرش است سوگند میدهم که او را رها کن و مطمئن باش هیچ یک از ما، کاری که تو را برنجاند انجام نخواهیم داد.
آنگاه امیرمؤمنان (علیه السلام) دست از عمر برداشتند و او را رها کردند و مردم نیز پراکنده شدند و از آن زمان به بعد، هیچکس جرئت نکرد قبرهایی را که علی (علیه السلام) درست کرده بود، نبش کرده و به جستجوی بدن شریف فاطمه (سلام الله علیها) بپردازد. [2]
امیرمؤمنان (علیه السلام) بدینسان قبر شریف همسر مظلومش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را از نبش قبر رهانیدند و به وصیت خود فاطمه زهرا که فرموده بودند، کسی در غسل، کفن و نماز و دفنشان حاضر نشود، عمل نمودند. تا اعتراضی باشد برای همیشه بر آنانی که حقشان را غصب و حرمتشان را شکسته و مظلومانه به شهادت رسانیدند.
-1 اللمعه البیضاء (تبریزی انصاری)، ص 851
-2 همان، ص 852
حضرت فاطمه زهرا (س)؛ نمونه آرمانی زن در اسلام
احمدحسین شریفی
هر بعدی از ابعاد زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها را مطالعه کنیم، با یک بانوی اعجابانگیز مواجهه خواهیم شد: 1. از نظر عبادت و معنویت، یکی از عابدترین و زاهدترین انسانهای همه روزگاران بودند: آنقدر در حال ایستاده به دعا و عبادت به درگاه خدا مشغول بودند که «تورّم قدماها؛ ساقهای پایشان ورم کرده بود»
2. از نظر فصاحت و بلاغت، خطبه فدکیه که آن ارتجالاً در مسجد النبی ایراد فرمودند، بدون تردید در سطح فصیحترین و بلیغترین خطبههای امیرمؤمنان، امیر بیان، است. علامه مجلسی درباره خطبه فدکیه میگوید: «بزرگان فصحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند.» این خطبه، هم از لحاظ زیباییهای ادبی و هم از حیث محتوا همچون زیباترین و پرمغزترین خطبههای نهجالبلاغه است. درسنامه خداشناسی و پیامبرشناسی و شریعتشناسی و سیاست اسلامی است.
3. از نظر معرفت و دانش، سخنان و خطبههای برجای مانده از ایشان نشان میدهد که در بالاترین درجات معرفت و دانش اسلامی بودند.
4. از نظر هوشمندی و حکمت سیاسی و اجتماعی، رفتارها و عملکرد ایشان، از جمله وصیتنامه بسیار هوشمندانه ایشان، نشان میدهد که یکی از حکیمترین، سیاستمدارترین و هوشمندترین زنان عالم بودند
5. از جهت رفتار همسرانگی، الگوی همسرداری مجاهدانه بودند. امیرمؤمنان میفرمایند: «ما اغضبنی و لا خرج من امری؛ در طول مدت زندگی مشترک، هرگز مرا به خشم نیاورد و هرگز از خواسته من سرپیچی نکرد».
6. از جهت مادرانگی و تربیت فرزند، فرزندانی مثل امام حسن و امام حسین و زینب کبری علیهمالسلام را تربیت کردند. 7. از جهت خانهداری، محیط خانه را برای رشد و تعالی فرزندان و همچنین برای آرامش و آسایش همسر جهادگر خود، علی ابن ابیطالب علیه السلام، به بهترین وجه ممکن مدیریت میکردند.
8. از حیث وظیفهشناسی اجتماعی و موقعیتسنجی سیاسی، محور دفاع از ولایت و مبارزه با غصب حکومت اسلامی بودند.
9. از جهت عفت و عصمت و طهارت، چنان عظمتی داشتند که به خودی خود چشم و نظر هرزه افراد بیگانه را دفع میکردند.
ایشان حقیقتاً یک شخصیت جامعالاطراف بودند. ایشان نمونه آرمانی زن طراز اسلام هستند.
تاریخ در تصویر
عکس نادر از خانه حضرت زهرا و امیرالمومنین علیه السلام، مدینه سال 1982 میلادی