پرخوری از دو بُعد مادّی و معنوی مورد توجّه است:
1. بُعد مادّی
اعتدال در غذا مسئلهای است که ما به اهمّیت آن واقف نیستیم و نمیدانیم چه اثر مهمّی هم از نظر جسمانی و بهداشتی دارد و هم از نظر روحانی و معنوی. ثابت شده که بیشتر بیماریهای انسان به سبب پرخوری است.
برخی پزشکان استدلالی برای آن دارند و میگویند: میکروبها دائم از چهار طریق معروف: هوا، غذا، آب و گاهی هم پوست وارد بدن میشوند و هیچ راهی برای جلوگیری از آنها نیست.
وقتی پوست که سدّ بسیار محکمی در برابر نفوذ میکروبهاست، خراش برمیدارد، ممکن است از طریق همین خراشیدگی، میکروب وارد بدن شود و سدّ دفاعی آن را بشکند؛ بنابراین ما همیشه در معرض هجوم انواع میکروبها و بیماریها هستیم و در صورتی بدن ما آمادگی دفاع پیدا میکند که مراکز عفونی در بدن نباشد. میگویند جاهای آماده در بدن برای میکروبها و پرورش انواع آنها عبارت است از انواع چربیهای اضافی که در لابهلای بافتهای بدن ذخیره میشوند، درست مثل زبالهای که وقتی در جایی مدّت زیادی بماند، عامل بیماری و پخش میکروب میشود. از جمله چیزهایی که میتواند این بیماریها را درمان کند، سوزاندن این موادّ اضافی در بدن است و سوزاندنش هم از طریق روزه گرفتن صورت میگیرد. این استدلالی است همهفهم؛ زیرا هرکسی متوجّه میشود که وقتی مقداری غذای اضافی در بدن باشد و جذب بدن نشود، در بدن ذخیره و در نتیجه کار قلب زیادتر میگردد.
2. بُعد معنوی
سه مطلب بسیار مهم که در این حدیث آمده عبارت است از اینکه پرخوری قساوت میآورد و موجب میشود انسان در انجام دادن عبادات سستی ورزد.
و این مطلب کاملاً محسوس است که انسان وقتی غذای سنگینی میخورد، نمیتواند؛ مثلاً نماز صبح را راحت بخواند و اگر بیدار هم بشود مثل آدمهای گیج و مست است؛ امّا وقتی غذای سبک و سادهای میخورد، وقت اذان یا لحظاتی پیش از اذان صبح بیدار است، نشاط دارد، حال مطالعه و حال عبادت دارد.
و سوم اینکه پرخوری، گوش شنوا در مقابل مواعظ را از انسان میگیرد.
روشن است انسان وقتی روزه میگیرد، رقّت قلب پیدا میکند و معنویتش بیشتر میشود؛ امّا وقتی شکم پر است، فکر انسان درست کار نمیکند و خودش را از خدا دور میبیند.