رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

مسئله مواجهه با بی‌حجابی؛ ضرورت فرهنگی کشور

مهدی جمشیدی

 
همه می‌دانیم که در مواجهه با آسیب‌های اجتماعی – از جمله کشف حجاب – راهکارهای فرهنگی و نرم، تقدّم و ترجیح و اصالت دارند و نقطه شروع هستند؛ اما اوّلاً، می‌توان باور کرد که اکنون، کسانی که کشف حجاب می‌کنند، «نمی‌دانند» که رفتاری خلاف شرع و خلاف قانون انجام می‌دهند؟! دست‌کم در دو سال گذشته، این‌همه از وجوه شرعی و قانونی حجاب، «سخن» به میان آمد و «تحلیل» و «تبیین» شد؛ اما اینکه همچنان کسانی کشف حجاب می‌کنند، جز به معنی لجاجت و دهن‌کجی و خودخواهی و گردن‌کشی است؟! مسئله، «ندانستن» است یا «نخواستن»؟! مسئله، عجز در برابر میل به «تبرّج» و «خودنمایی» است یا «توجیه» و «اقناع» نشدن از لحاظ فکری؟! مگر انسان فقط اندیشه و فکر و عقلانیّت و تدبیر است و از میل و تمنّا و خواهش و هوس، تهی است؟! مگر جز این است که آدمی به بسیاری از دانسته‌ها و معلوماتش عمل نمی‌کند؟! مگر جز این است که اگر «الزام‌های بیرونی» و «قواعد اجتماعی» در میان نباشد، برخی حاضر نیستند خودجوش، حداقل‌های اخلاقی و انسانی را مراعات کنند؟! هیچ‌گاه همه جامعه، کنش‌هایشان را بر اساس فرهنگ، صورت‌بندی نمی‌کنند؛ بلکه در این میان، کسانی نیز هستند که «زبان تأدیب» را بهتر از «زبان تعلیم» می‌دانند. ازاین‌رو، حتی در شرع نیز اجرای احکام اجتماعی، تنها به وجدان ایمانیِ اشخاص، واگذار نشده؛ بلکه برخی از معاصی، «جُرم‌انگاری» شده‌اند و حاکمیّت دینی، موظّف گردیده که با آنها برخورد کند. تمام لایه‌های جامعه از نظر «رشد هویّتی» و «فهم فرهنگی»، در یک سطح نیستند و نباید از همه، توقع رفتار یکسان را در برابر قانون و شرع داشت؛ برخی هستند که با تظاهر و تجاهر به معصیت در عرصه عمومی، کرامت نفسِ خودشان را مخدوش می‌کنند و زمینه مواجهه قانونی و سخت را نسبت به خودشان فراهم می‌کنند. آنکه از «کرامت نفس»، بهره‌ای داشته باشد، هرگز حاضر نمی‌شود با درهم شکستن شرع و قانون در عرصه عمومی، خودش را در معرض مواجهه انضباطی و تأدیبی قرار بدهد.
ثانیاً، در جایی‌ که جبهه امنیتی و سیاسی و رسانه‌ای دشمن، با تحرّکات خود در طول یک دهه گذشته، توانسته «رخنه فرهنگی» ایجاد کند و سبک زندگیِ برخی را تغییر بدهد، باید در برابر این چالش «تحمیلی» و «بیرونی» و «ساختگی»، فقط به سراغ کارهای فرهنگی رفت که دیر بازده هستند و چه‌بسا تا به‌ سرانجام‌ رسیدنشان، سیلاب ولنگاری و بی‌مبالاتی در سبک زندگی، بخش‌های بیشتری از جامعه را در خود فروببرد؟! ما در شرایط طبیعی و عادی به سر نمی‌بریم و آنچه که اتّفاق افتاده، حاصل روند خودجوش و درونیِ جامعه ایران نیست؛ بلکه جامعه ما در حال دستکاری‌شدن از سوی نهادهای امنیتیِ بیگانه است. مسئله، یک «طرح امنیتی و سیاسی» برای براندازی نظام از طریق انقلاب در سبک زندگی است و روشن است که بهترین نقطه شروع، معارضه با «نمادها»ی سبک زندگیِ اسلامی و ایرانی همچون حجاب است. آری، حجاب در هندسه فرهنگیِ ما، در حکم «دیوار برلین» است که اگر فرو بریزد، «زنجیره»‌ای از استحاله هویّتی به راه خواهد افتاد. اگر جامعه در قلمرو سبک زندگی، به سوی الگوهایی به حرکت افتد که تجدّدی هستند، خودبه‌خود، میان جامعه و حاکمیّت، شکاف و گسست ایجاد خواهد شد و آنگاه، دشمن می‌تواند به‌ سرعت، میوه‌های این تضاد و کشمکش را در حوزه سیاست بچیند. مسئله حجاب، این اندازه حسّاس و کلیدی است و می‌تواند بحرانی در سطح «امنیّت ملّی» پدید بیاورد. کدام نظم سیاسی است که در برابر چنین طرح حساب‌شده و ترکیبی و مخرّبی، فعالیّت‌های فوری و اضطراری را کنار بگذارد و وضع موجود را به حال خویش رها کند و به فعالیّت‌های بلندمدّت و دیر بازده، بسنده نماید؟! اکنون که سیلاب برهنگی و ولنگاری در جامعه به راه افتاده و می‌رود که لایه‌های مختلف جامعه را درگیر خود کند و سبک زندگیِ غربی را «عادی‌سازی» و «هنجار» نماید، باید دستی برآورد و بازدارندگی داشت. این سیلاب، «علاج بی‌درنگ» و «واکنش بی‌امان» می‌طلبد، وگرنه فساد، فساد می‌آفریند و خودش را به صورت تصاعدی، بازتولید می‌کند. آنان که از عقل حکمرانی نصیب برده‌اند، به‌ خوبی می‌دانند که باید در مرحله نخست، جلوی سیر شتابنده و گستاخانه فساد و فحشا را با مواجهات قانونی و خیابانی گرفت، و آنگاه، با طرح فرهنگیِ جامع و سنجیده، جامعه را از سیطره تصرّفات و تعدّیّات عالَم تجدّد، رها کرد. براین ‌اساس، «طرح نور» یک ضرورت اجتماعی است و اکنون که در گرداب تهاجم فرهنگی و فرسایش هویّتی فرو غلتیده‌ایم و رخنه‌های فرهنگی سر برآورده‌اند، باید آن را ادامه داد تا دست‌کم، «خونریزی فرهنگی» به مرحله «اغمای فرهنگی» نرسد.