گفت: دیشب که رفتیم جلو، خوابم برده بود. تقصیر مادرمه؛ از بس به ما زور میکرد سرشب بخوابیم، بدعادت شدیم!
شما پاسدارِ خونهای ریخته شده برای اسلام عزیز هستید
...من خودم را لایق نمیدانم که در جواب ندای هل من ناصر ینصرنی به امام کبیرمان لبیک بگویم... ولی از امام (ره) میخواهم که مرا دعا کند تا بلکه نزد خداوند مورد قبول واقع شوم و به درجهای که در نهایت شهادت است، برسم.
...خدایا شکر میکنم که مرا آزاد آفریدی تا آزاد فکر کنم تا بتوانم بندگیات را به جای آورم.
خدایا! شکر تو را که مرا پاسدار انقلاب خمینیات قرار دادی تا اینکه بتوانم خونم را فدای حسینت بکنم.
خدایا! شکر تو را که مرا از این نعمت انقلاب سرخ خمینی برخوردار نمودی و به آن درجهای رساندی که لیاقتش را نداشتم... آگاه باشید که در این برهه از زمان، مسئولیت سنگینی بر دوش دارید. شما پاسدار خونهای ریخته شده برای اسلام عزیز هستید و باید شما عزیزان، پیام خون شهیدان و شعار آنها را با کار و کوشش در راه خدا به جهانیان صادر نمایید و ثابت کنید که میتوانیم در پناه اسلام، غیروابسته به ابرقدرتها باشیم و به شعار بهشتی مظلوم و دیگر شهدا تحقق بخشیم و ندای مظلومانه امتمان را به گوش تمام مستضعفان جهان برسانیم تا اینکه لرزه بر اندام پوسیده مستکبران داخلی و خارجی بیندازیم...و مستضعفین خود تصمیم بگیرند و حاکم روی زمین باشند، همانطوری که خداوند به بندگانش وعده داده است:
"و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین..." تا اینکه مقدمهای برای ظهور مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) و افراشته شدن پرچم لاالهالاالله در جهان باشد.