امام حسین علیه‌السلام:  اگر دنیا و مظاهر آن زیبا و دوست داشتنی به نظر می‌آید، پس خانه آخرت و بهشت خداوند خیلی بالاتر و زیباتر از آن است. (کشف الغمه، ج. ۲، ص. ۲۸) 

فرهنگی و اجتماعی 1232

بدترین اشتباه محاسباتی
دیوید هرست سردبیر نشریه انگلیسی میدل ایست آی
در اسرائیل، شادی اولیه ناشی از حذف مقامات نظامی و هسته‌ای ایران به‌سرعت رنگ باخته؛ چرا که ایران توانسته ویرانی مشابه آنچه اسرائیل بر سر غزه و لبنان آورده بود، بر مناطق مرکزی اسرائیل تحمیل کند.
 اکنون اسرائیلی‌ها همان ترسی را تجربه می‌کنند که سال‌ها بر همسایگان وارد کرده بودند. آن‌ها به سرعت درمی‌یابند که دوران مصونیت مطلق به پایان رسیده است. حتی اگر این جنگ متوقف شود، هزینه دستیابی به صلح و مهار برنامه هسته‌ای ایران بیشتر از همیشه شده است.
تصمیم دونالد ترامپ، برای صدور اجازه حمله اسرائیل به ایران، بدترین اشتباه محاسباتی یک رئیس‌جمهور آمریکا از زمان حمله به عراق است.
رفتار ترامپ به سرکرده‌های مافیا شبیه شده. اینکه نتانیاهو، مجوز حمله را در حالی دریافت کرد که دیپلمات‌های آمریکایی در حال مذاکره با ایران بودند، اعتبار و اعتماد به جایگاه رئیس‌جمهور آمریکا را تا حد سرکردگان مافیای مواد مخدر نظیر آل کاپون، پایین آورده است.
این رفتارها مناسب یک قدرت جهانی نیست؛ بلکه به یک رئیس کارتل مواد مخدر شباهت دارد. اکنون چه کسی به وعده‌های آمریکا اعتماد خواهد کرد؟ دیری نخواهد پایید که کشوری رو به افول مانند آمریکا درمی‌یابد برای پیشبرد اهدافش به اعتماد دیگران نیاز دارد.
ترامپ و مشاورانش، مطابق معمول، هیچ درکی از ابعاد اقدام خود ندارند. آن‌ها به فریبکاری‌های خود می‌بالند؛ در حالی که به مذاکره‌کنندگان ایرانی می‌خندند، صدها موشک هلفایر را با سرعت به ارتش اسرائیل می‌رسانند و اطلاعات لحظه‌ای در اختیار آن قرار می‌دهند. پس از آنکه ترامپ و اطرافیانش به فریبکاری افتخار کردند، او خطاب به ایرانی‌ها هشدار داد که یا به مذاکرات بازگردند یا منتظر پیامدهای سخت باشند. چنین اظهاراتی، بی‌پایه‌ترین و توهین‌آمیزترین سخنی است که رئیس‌جمهور آمریکا می‌تواند خطاب به ملتی با ۹۲ میلیون جمعیت و هزاران سال تاریخ بیان کند.
این موضع زمانی بی‌پایه‌تر به نظر می‌رسد که بدانیم ایران هشت سال در برابر حمله صدام با حمایت غرب مقاومت کرد. همین تجربه تلخ، به اندازه ایدئولوژی جمهوری اسلامی، در شکل‌گیری سیاست خارجی ایران تأثیرگذار بوده است. برنامه هسته‌ای و زرادخانه موشکی ایران نیز از دل همان جنگ شکل گرفت. همان‌طور که نتانیاهو تصور می‌کند ایران در نقطه ضعف است، صدام نیز جنگ را آغاز کرد؛ زیرا ایران را ضعیف‌شده می‌پنداشت.
در حالی که آیت‌الله خمینی، درگیر هرج‌ومرج‌های پس از انقلاب بود، ایران فاقد ارتش منسجم بود؛ ارتشی که بعد از سقوط شاه تقریباً از هم پاشیده بود. نیروهای ارتش و سپاه پاسداران تازه تأسیس و بی‌تجربه، تنها دارایی ایران بودند، آن هم با کمبود شدید سلاح. نیروهای صدام در ابتدا با سرعت پیشروی کردند؛ اما سرانجام با هزینه سنگین عقب‌نشینی کردند. مانند نتانیاهو، صدام نیز حمایت گسترده آمریکا و اروپا را داشت؛ تا جایی که شرکت‌های آلمانی فناوری و مواد لازم برای ساخت سلاح‌های شیمیایی را در اختیار او قرار دادند.
سه سال پس از آغاز جنگ، رونالد ریگان، دونالد رامسفلد را به دیدار صدام فرستاد. سلاح‌های شیمیایی صدام هیچ اهمیتی برای رامسفلد و ریگان نداشت؛ اما حملات شیمیایی، زخمی عمیق در حافظه ایرانیان بر جای گذاشت؛ زخمی که هنوز جانبازان ایرانی از پیامدهای آن رنج می‌برند و فراموش نشده است.
همان‌طور که صدام در سال ۱۹۸۰ و بوش در سال ۲۰۰۳ تمام امید خود را بر یک جنگ کوتاه و تسلیم سریع حریف بسته بودند، نتانیاهو نیز همه چیز را بر سر یک حمله برق‌آسا و تسلیم فوری ایران، قمار کرد. اما برخلاف تمام جنگ‌هایی که اسرائیل از سال ۱۹۷۳ تجربه کرده، این بار با یک ارتش واقعی و یک دولت قدرتمند روبه‌روست. ایران عمق راهبُردی دارد و سانتریفیوژهای غنی‌سازی را در برخی از پنج سایت اصلی تا نیم مایل زیر زمین مستقر کرده است. این کشور می‌تواند تنگه هرمز که بیش از ۲۱ درصد انتقال نفت جهان از آن می‌گذرد را در لحظه‌ای مسدود کند.
هر چه جنگ طولانی‌تر شود، خطر سرایت آن به تأسیسات نفت و گاز منطقه خلیج فارس بیشتر می‌شود. اسرائیل تأسیسات پالایشگاه گاز فجر جم و میدان گازی پارس جنوبی در بوشهر را هدف قرار داد و ایران در پاسخ، به پالایشگاه‌های نفتی حیفا حمله کرد.
در اسرائیل، شادی اولیه ناشی از حذف مقامات نظامی و هسته‌ای ایران به‌سرعت رنگ باخته؛ چرا که ایران توانسته ویرانی مشابه آنچه اسرائیل بر سر غزه و لبنان آورده بود، بر مناطق مرکزی اسرائیل تحمیل کند. اکنون اسرائیلی‌ها همان ترسی را تجربه می‌کنند که سال‌ها بر همسایگان وارد کرده بودند. آن‌ها به سرعت درمی‌یابند که دوران مصونیت مطلق به پایان رسیده است. حتی اگر این جنگ متوقف شود، هزینه دستیابی به صلح و مهار برنامه هسته‌ای ایران بیشتر از همیشه شده است. افکار عمومی در ایران حتی پیش از این حملات به وضوح به سمت حمایت اکثریت از دستیابی به سلاح بازدارنده میل کرده است.
 
بله که می‌توانند!
عزیز غضنفری
از ساعتی که اعلام شد جمعی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح به شهادت رسیدند، این پرسش توسط برخی از دلسوزان ایران ایجاد شد که با توانمندی‌هایی که فرماندهان قدیم داشتند، آیا فرماندهان جدید توانایی پیمودن مسیر پیشین را دارند؟
پاسخ این است؛ بله که می‌توانند. یعنی طراحی و اجرای چندین مرحله عملیات موفق، بزرگ و دقیق در سرزمین‌های اشغالی که دوست و دشمن را شگفت‌زده کرده، سند گویا و روشنی است از اینکه فرماندهان جدید می‌توانند و مسلط بر کار و مسئولیت خویش هستند. اتفاقاً سلسله اقدامات مربوط به عملیات وعده صادق ۳ از حیث دشواری محیط و جغرافیا و نیز پیچیدگی و حساسیت طراحی و اجرا، قابل مقایسه با وعده صادق ۱ و ۲ نیست که به توفیق الهی، فرماندهان جدید با موفقیت از پس کار برآمده‌اند. شهادت فرماندهان جدای از اینکه خود به فوز عظمای شهادت نائل آمده‌اند، یک کارکرد مهم دیگر نیز با خود به همراه دارد و آن تقویت انگیزه و اراده برای خلق حماسه‌های بزرگ‌تر. همچنان که شهادت تهرانی مقدم، توفیقات فرماندهان بعدی از جمله شهید حاجی‌زاده را دو چندان کرد.
 
اینجا سید علی دارد، انورسادات نه   
یعقوب ربیعی
 سال 1967 صهیونیست‌ها به دنبال شکست دادن جمال عبدالناصر و سایر کشورهای عربی، یک حمله برق آسا به مصر داشتند. در عرض چند ساعت بسیاری از فرماندهان هوایی و خلبان‌های مصری ترور شدند، حدود 300 هواپیمای جمال عبدالناصر در آتش سوخت و ... . خلاصه اینکه جمال عبدالناصر و دیگر رهبران عرب دست بر سر گذاشته و در 6 روز تسلیم شدند. هدف و چشم‌انداز نتانیاهو در حملات اخیر، چیزی شبیه عملیات یونیو یا حزیران در 1967 بود. چند تا حمله بکند، تعدادی از فرماندهان را شهید کند، تجهیزات را به آتش بکشد و... در آخر هم نظام اسلامی دستش را روی سرش بگذارد و مثل مصری‌ها تسلیم شود. نه آقای نتانیاهو! سید علی خامنه‌ای مثل جمال عبدالناصر و انور سادات در مصر نیستند. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، ایشان بیشتر به خمینی شباهت دارند؛ آرام، متفکرانه، طراح و در عین حال مصمم. آقای نتانیاهو دیالوگ خمینی در شهریور 1359 را به یاد بیاورید که گفت دیوانه‌ای سنگی پرتاب کرد. در نگاه رهبری نیز شما همان دیوانه‌اید که سنگی پرتاب کرده‌اید و باید تادیب شوید؛ شبیه همان تأدیبی که صدام بر بالای دار شد.