منتظران واقعی حضرت ولیعصر(عج)، تکلیفهای بزرگ و مهمی بر دوش دارند که نگارنده در این نوشتار به برخی از آن وظیفهها اشاره میکند:
۱. معرفت صحیح و کامل نسبت به اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم)، و زنده نگهداشتن معارف دینی.
۲. معرفت و شناخت دقیق و درست از مقام و جایگاه عظیم و رفیع حضرت ولیعصر(عج).
۳. الگو قرار دادن آن امام همام و الگوپذیری از ایشان در تقوا، عبادت، زهد، عدالت، سخاوت و صبر، و رسیدن به مقام بندگی واقعی.
۴. تهذیب نفس و هجرت از گناه، بدیها و آلودگیها.
۵. آراسته شدن به خوبیها، اخلاق الهی و عرفان اسلامی.
۶. تلاش مستمر و جدی برای حفظ ایمان و عمل صالح و خالص.
۷. محبت کردن و عشق ورزیدن به امامزمان(عج).
۸. یاد مستمر و دائمی آن حضرت و بزرگداشت نام ایشان.
۹. دعا کردن روزانه برای سلامتی و فرج آن امام عزیز و بزرگوار.
۱۰. ابراز اندوه و ناراحتی از فراق و دوری امام عصر(عج).
۱۱. نگهداشتن حرمت امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) و رعایت احترام آن گوهر یگانه و بینظیر.
۱۲. انتظار فرج و اتصال دائمی به حلقه وصل با امام خود.
۱۳. پیوند قلبی با امامزمان(عج) و تجدید دائمی عهد و پیمان با ایشان.
۱۴. اطاعت و تبعیت از فرامین و تدابیر امام غایب(عج).
۱۵. شناخت اهداف بزرگ حکومت جهانی اسلام و تلاش جدی در راستای تحقق آن هدفها.
۱۶. تلاش جدی برای اجرای احکام اسلام و زنده نگهداشتن حدود الهی در جامعه.
۱۷. عمل به دستورات دین مبین اسلام و شعائر مذهبی.
۱۸. گرفتار نشدن در دام بدعتها و انحرافات فکری و عملی.
۱۹. مبارزه جدی و عملی با منکرات و مفاسد اجتماعی.
۲۰. پای فشردن بر شاخصهای زندگی سالم و انسانی.
۲۱. زمینهسازی و تلاش مجدانه و شبانهروزی برای ظهور حضرت بقیه الله(عج) و تحقق اهداف مهدوی.
۲۲. بسط فرهنگ مهدوی در جهان و آشنا نمودن مردم با سیره آن حضرت.
۲۳. صدقه دادن و قربانی نمودن برای سلامتی حضرت ولیعصر(عج).
۲۴. آرزوی دیدار مولا و مقتدای خود و تلاش برای رسیدن به این آرزوی مهم.
۲۵. اصلاح اجتماعی و تلاش برای تقویت ایمان و اخلاص مردم.
۲۶. تلاش جدی برای تقویت بینش و بصیرت امت اسلامی.
۲۷. پیوند دینی، اعتقادی و عاطفی با انسانهای باایمان و ظلمستیز.
۲۸. تئوریزه کردن فرهنگ مهدویت در ایران، منطقه و جهان.
۲۹. کادرسازی برای حکومت جهانی حضرت ولیعصر(عج).
۳۰. تقویت انگیزه در دل مسلمانان و شیعیان، برای فراهم کردن زمینههای مردمی ظهور حضرت حجت.
۳۱. آمادگی نظامی برای ظهور و مهیاکردن تسلیحات مناسب.
۳۲. مهیا شدن برای مبارزه و پنجه درافکندن با زورگویان و مستکبرین جهانی و حرکت به سمت حاکمیت دینی، در راستای گسترش عبودیت در زمین.
۳۳. تلاش جدی برای سرنگونی و نابودی کفر و شرک و نفاق و ظلم و ستم و حاکمیت طاغوت و ستمپیشگان و غلبه صلاح بر فساد.
۳۴. آماده شدن برای کمک و حمایت از ستمدیدگان و مظلومان منطقه و جهان، خصوصا ملت شجاع و قهرمان فلسطین.
۳۵. تلاش مضاعف برای جلب هدایت و کمکهای الهی و گشوده شدن بنبستها و باز شدن گرهها.
۳۶. شکوفا کردن شاخصهای نشاط و تحرک و پویایی در جامعه و جهان و جلوگیری از دلمردگی و افسردگی؛ خصوصا در میان جوانان و دانشجویان.
۳۷. امیدواری به آیندهای زیبا و روشن، برای نجات اسلام و مستضعفان در سطح گیتی.
۳۸. تلاش خستگیناپذیر و دائمی برای شکلدهی به نظام جهانی مهدوی و گسترش عدل و قسط در جهان هستی.
۳۹. قیام برای طلوع جهان بدون ظلم، ستم، تجاوز، تعدی، فساد، طغیان و بیعدالتی.
۴۰. گشودن باب معرفه الله، شکوه دادن به باب عبودیت و بندگی و فعالیت مضاعف برای رساندن بشریت به مقام قرب الهی.
ادله الزام حکومت به حجاب چیست؟

جایگاه استدلال بر مشروعیت الزام حکومت به حجاب، جایگاهی اساسی است به گونهای که ادله مشروعیت "الزام حکومت به حجاب" به نوعی از مصادیق آن هستند. گرچه برخی از آن ادله (همچون دلیل نهیازمنکر و دلیل تعزیر حاکم) خودشان به صورت مستقیم برای اثبات مشروعیت الزام به حجاب کافی هستند.
در هر حال، استدلال به ادلهای الزام به حجاب، به شکل زیر است:
اول) اثبات اینکه اقامه دین و تحقق اهداف آن، هدف و وظیفه اصلی حکومت دینی است و حکومت دینی باید با ابزارهای خود از جمله وضع قوانین و الزامهای حاکمیتی، آنها را محقق کند.
دوم) بیان اهداف مهم دین که وجود حجاب در جامعه و مقابله با بیحجابی، برای رسیدن به آنها ضروری است و اینکه رعایت حجاب حتی از روی الزام، بر تحقق آن اهداف مؤثر است و کار فرهنگی و تربیتی به تنهایی برای رسیدن به این اهداف، کافی نیست.
تبیین این مسیر، اهمیتی ویژه دارد؛ زیرا در این روزها میبینیم که عدهای با الزام حکومتی بر حجاب مخالفاند. این عده، پرچم آزادیخواهی بلند کردهاند و به لزوم انتخاب حجاب از جانب خود فرد تأکید میکنند؛ ولی به نظر میرسد اصل ماجرا به گونه دیگری است و آنچه در پسزمینه ذهنی این افراد وجود دارد که سبب مخالفت با «الزام به حجاب» میشود، این است که برای بیحجابی آسیب اجتماعی جدی قائل نیستند و ضرر مهمی را از ناحیه آن، متوجه جامعه نمیدانند.
شاهد مدعا این است که چنین افرادی معمولا الزام حکومتی را در مواردی غیر از حجاب که به ظاهر، آزادیهای طبیعی فردی را محدود میکند از قبیل قوانین راهنماییورانندگی (الزام به کمربند ایمنی و یا کلاه ایمنی و...) از حیث نظری میپذیرند و برای چنین مسائلی پرچم آزادیخواهی یا بسنده کردن به کار فرهنگی صرف را بلند نمیکنند.
مثال بهتر در این زمینه اتفاقاتی است که در سالهای گذشته به جهت بیماری کرونا در سراسر دنیا از جمله کشور ما رخ داد. محدودیتهایی که بعضا بسیار دشوار و آزاردهنده بود؛ از ماسکزدن گرفته تا رعایت فاصله اجتماعی و محدودیتهای سنگین سفر و... که اگر هم عدهای با این موارد مخالفت میکردند، بیشتر به جهت انکار اصل بیماری کرونا یا انکار تأثیرگذاری چنین محدودیتهایی بود؛ نه به جهت آزادیخواهی.