امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

غزوه سویق

شکست مشرکین در بدر و کشته شدن اشراف قریش، مشرکین مکه را سخت داغدار و مصیبت زده کرده بود و از آن جمله ابوسفیان بود که یک پسر از دست داده بود و پسر دیگر او نیز به اسارت رفته بود و چند نفر دیگر از نزدیکان و فامیلش به قتل رسیده و یا اسیر شده بودند. از این رو پس از جنگ بدر، قسم خورد تا زمانی که انتقام خود را از پیغمبر اسلام نگیرد، با زنان هم‌بستر نشود و بدنش را شست‌وشو ندهد.
به همین منظور به قصد انتقام از آن حضرت (طبق سوگندی که یاد کرده بود) به همراهی دویست نفر از جنگجویان قریش، از مکه حرکت کرد و تا کوهی به نام «ثیب» که در نزدیکی مدینه بود، پیش آمد و در آنجا همراهان خود را فرود آورد و برای اینکه رعبی در دل مردم مدینه ایجاد کند، عده‌ای از همراهان خود را مامور کرد به اطراف مدینه حمله کنند. آنها هم قسمتی از نخلستان‌ها را آتش زدند و دو نفر از انصار مدینه را هم در آنجا دیدند و آنان را به قتل رساندند و به سوی او بازگشتند. ابوسفیان که گمان می‌کرد به سوگند خودش عمل کرده، بیش از این درنگ را جایز ندانست و فوراً دستور داد به سمت مکه حرکت کنند و به سرعت به مکه فرار کردند. رسول خدا وقتی از جریان مطلع شدند، با عده‌ای از اصحاب به منظور تعقیب ابوسفیان از شهر خارج شدند و چون به ابوسفیان دسترسی نیافتند، پس از پنج روز به مدینه بازگشتند. ابوسفیان و همراهانش در مراجعت به مکه، از ترس مسلمین با سرعت زیادی راه می‌پیمودند و برای سبک‌بار شدن، توشه و آذوقه خود که عبارت از «سویق» (سویق در فارسی به معنای آرد است که عبارت از جو یا گندم پخته یا بوداده‌ای است که آن را با روغن و عسل مخلوط می‌کنند) بود، روی زمین انداخته بودند و مسلمانان تعداد زیادی از بسته‌های سویق را پیدا کرده و برداشتند، و به همین مناسبت، این مسافرت جنگی را غزوه «سویق» نامیدند.