اکبر مظفری
- سلام بفرمایید.
- حاج آقا آخرین حج رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) کِی بود؟
- آخرین سفر حج رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در سال دهم هجری بود که آن را «حجه الوداع» نیز گفتهاند. پیامبر پس از این حج، دیگر حجی به جای نیاوردند.
- استقبال مسلمانان از آخرین حج ایشان چگونه بود؟
- زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) عازم حج شدند، مردم مدینه دچار آبله یا حسبه شده بودند و بسیاری از آنها در حج شرکت نکردند. اما با وجود این، جمعیت بسیاری که شمار آن را تا 124 هزار نفر نیز گفتهاند، با حضرت همراه شدند. البته حجگزاران بیش از این بودند و ساکنان مکه و مردمی از یمن و دیگر بلاد مسلمان نیز به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) پیوستند.
- پس از به جا آوردن حج، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به مدینه بازگشتند؟
- بله. اما در مسیر بازگشت به مدینه یک اتفاق مهم تاریخی روی داد که این حج را بسیار متمایز و ویژه کرد.
- چه اتفاق تاریخی روی داد؟
- در حین بازگشت از حج، کاروان بزرگ پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در روز پنجشنبه هجدهم ذیالحجه به «غدیر خم» از سرزمین جُحفه رسید که راه مدینه، مصر و عراق در آن جدا میشد. در این مکان، فرشته حق، جبرئیل امین بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شد و کلام الهی را بر ایشان خواند: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است را به طور کامل ـ به مردم ـ ابلاغ کن؛ و اگر چنین نکنی، رسالت او را انجام ندادهای.» پس از آن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دستور دادند جلورفتگان بازگردند و منتظر ماندند تا عقبماندگان برسند. آنگاه نماز ظهر را با حجاج اقامه کردند و بعد از نماز بر بالای جهاز شتران ایستادند، خطبه خواندند و فرمان خدا را بر مسلمانان ابلاغ کردند.
- فرمان الهی چه بود؟
- رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در این خطبه فرمودند: خداوند به من خبر داده است که به زودی به سوی او باز میگردم... پس مراقب باشید پس از من، با آن دو ثقل (گرانمایه) چه میکنید. کسی فریاد زد: ای رسول خدا! آن دو ثقل چیست؟ فرمودند: «ثقل اکبر» کتاب خداست و «ثقل اصغر» عترت و خاندان من است. خداوند به من خبر داده است این دو ثقل هرگز از هم جدا نشوند تا اینکه در کنار حوض کوثر به من برسند. پس، از آنها پیشی نگیرید که نابود میشوید و از آنها عقب نمانید که تباه میگردید. آنگاه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دست علی بن ابیطالب (علیه السلام) را گرفتند و بالا بردند، طوری که زیر بغل هر دو نمایان شد و همگان علی (علیه السلام) را شناختند. آنگاه فرمودند: خدا مولای من و من مولای مومنانم و بر آنها بیش از خودشان ولایت دارم. پس هر که من مولای او هستم، علی (علیه السلام) مولای اوست و این جمله را سه بار و به نقل احمد، پیشوای حنبلیها، چهار بار فرمودند. آنگاه اضافه کردند: خداوندا دوست بدار و یاری کن هر که او را دوست بدارد و یاری کند و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد. پس از ابلاغ فرمان الهی هنوز مردم پراکنده نشده بودند که امین وحی این آیه را بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل کرد. «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»
- پس از ابلاغ فرمان الهی چه شد؟
- پس از آن، مسلمانان در حالی که خلفای اول و دوم جلودارشان بودند، به امیرالمومنین علی (علیه السلام) تبریک و تهنیت گفتند. ابن عباس گفت: به خدا قسم، ولایت علی بر همه مردم ثابت شد. حسان بن ثابت به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: یا رسول الله! اجازه بده درباره علی چند بیت بسرایم؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بسرای که خدایت برکت دهد. حسان برخاست و گفت: ای جماعتِ بزرگان قریش! سخن خود را در پی گواهی قاطع رسول خدا به ولایت میآورم: به روز غدیر، در سرزمین خم، پیامبرشان ایشان را ندا میدهد، وَه که پیامبر چه فریادگری است...
- ممنون حاج آقا
منبع: برداشتی از کتاب: الغدیر (غدیر در کتاب و سنت و ادب)، ج 1، (رویداد غدیر)، تالیف: علامه عبدالحسین امینی نجفی (ره)، ترجمه: سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)، بررسی و تصحیح: سید مهدی نبوی