دارا و سارا در غرب با نامهای مختلفی مورد عناد، اعتراض و نکوهش قرار گرفتند که از جملهی آنها میتوان به «باربی ایرانی، باربی مسلمان، عروسکهای ضد باربی، عروسکهای دوقلوی اسلامی» اشاره کرد.
دامنه برخورد با عروسکهای ملی تنها به گفتن و نوشتن منحصر نشد؛ بلکه به فاصلهی کوتاهی پس از تولد دارا و سارا، عروسکهای جدیدی برای مقابله با دو کودک معصوم ایرانی طراحی و تولید گردید و این در حالی بود که جبههی مقابل، سابقه طولانی در عروسکسازی داشت و به همین اعتبار دارای کلکسیونِ کاملی از عروسکهای متنوع و رنگارنگ بود.
اکبر مظفری
ایدهی عروسکهای ملی در سال 1375 توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ارائه شد و در سال 1380 به ثمر نشست. تولد دارا و سارا برادر و خواهر نجیب، پاکدامن و مسلمان ایرانی، خبر تکاندهندهای بود که پس از نیم قرن، تخت پادشاهی پرنسس باربی را به لرزه درآورد و بازتاب وسیعی در عرصهی جهانی یافت.
محسن چینیفروشان، مدیرعامل وقت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دربارهی علل طراحی و تولید عروسکهای دارا و سارا میگوید: «در بخشِ دخترانِ نوجوان که آسیبپذیرتر هستند، بحثِ عروسک مطرح شد. به عقیدهی ما عروسکهایی موجود در بازارِ ایران چون بیشتر وارداتی هستند، با شرایطِ فرهنگی کشور تناسبی ندارند. این به معنایی بد بودنِ همه عروسکها نیست. البته مشکلاتِ بهداشتی و کیفیتِ پایینِ تولیداتِ داخلی نیز مطرح بود. در مجموع احساس شد این بحث جدی است و بنابراین تصمیم گرفتیم واردِ مرحلهی ساختِ عروسک شویم. این طرح در دستور کار مرکز سرگرمیهای سازنده قرار گرفت. در ابتدا از یک نقطه مبهم و نامعلوم شروع کردیم. نمیدانستیم این عروسک چه چهرهای لازم دارد. کارهای مطالعاتی و طراحی عروسک که باید هویت ملی میداشت، حدود دو سال وقت گرفت. پس از آن بحث تولید مطرح شد.»
تولید و عرضه عروسکهای ملی با همه نقدهایی که میتواند بر آن وارد باشد، دو بازخورد متفاوتِ فراگیر و گسترده داشت.
اول: دامنهی استقبال داخلی و خارجی از پدیدهی دارا و سارا بیش از حدِ معمول و خارج از تصور بود. به گونهای که مجید قادری دربارهی آن میگوید: «خبر طراحی و تولید عروسک ـ دارا و سارا ـ سه سال قبل از ارائهی عروسکها در محافل رسانهای داخلی و خارجی منتشر شد و توسعهی اخبار آن بهصورت گسترده و تحلیلهای متنوع نشریات و خبرگزاریهای داخلی و خارجی، حاکی از یک اتفاق قابل توجه در اذهان عمومی بود. به گونهای که حجم این اخبار و اطلاعات به صدها صفحه میرسد و بخش عمدهای از آن به عنوان مستندات این عروسکها حفظ شدهاند.»
خاستگاه و علت این رویکرد شتابنده نیز، به هویت شرقی و اسلامی عروسکهای ملی باز میگشت؛ هویتی که بیش از یک میلیارد مسلمان و آحاد انسانهای اخلاقگرا را در بر میگرفت و میتوانست با ملایمترین حرکت، رستاخیزی عظیم در صحنههای مختلف معادلات جهانی به وجود آورد. این پتانسیل عظیم فرهنگی یا شیر خفته وقتی در حوزهی عروسک بیدار شد، علیرغم اینکه دارا و سارا صرفاً برای مقابله با باربی طراحی نشده بودند، ناخواسته در مقابل باربی قرار گرفتند؛ چرا که عروسکهای ملی، نماد و سمبل فرهنگ و هویتی به شمار میرفتند که با فرهنگ و هویت باربی در تعارض جدی قرار داشت و به همین دلیل گریزی برای تقابل آنها نبود. سایت بیبیسی با توجه به این موضوع گزارش داد: «به نظر میرسد دارا و سارا، خواهر و برادر دو قلویی هستند که دو نفری برای رقابت با باربی به میدان آمدهاند.»
در مقاله محققانهای که روزنامهی ایران به انتشار آن همت گمارده است، آمده است: «با وجود فعالیت کشورهای مختلف برای ساخت عروسکهای ملی و مذهبی، آنچه جای سوال باقی میگذارد، تاکید زیاد رسانههای خارجی بر تولید عروسک در ایران به منظور مقابله با باربی است. حتی در بسیاری از گزارشها و اخبار ارسالی توسط این رسانهها تاکید شده است، لباسهای سارا طوری طراحی شده که نمیتوان آن را از تن او جدا کرد. مدیر روابط عمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میگوید: یک خبرنگار خارجی برای مصاحبه دربارهی تولید دارا و سارا به ایران آمده بود. او پیش از شروع مصاحبه خواستار دیدن عروسکها شد و در کمال تعجب شروع به خارج کردن لباسهای سارا کرد و پس از اطمینان از امکانپذیر بودن این کار گفت: حالا میتوانیم مصاحبه کنیم.»
محسن چینیفروشان در پاسخ بدین توهمات که عمدتاً از نگاه مغرضانهی غربیها ناشی میشود، میگوید: «سارا موی بلند دارد و لباسهای او قابل تعویض است، در حالی که در تبلیغات رسانههای خارجی گفته شده سارا نمیتواند بدون چادر باشد، این امر خندهدار است. بچهها میتوانند روسری و چادر عروسک را از تن او در آورند. علاوه بر این، سنِ عروسکهای ما زیر هشت سال است و در شرع برای کودکانِ زیر این سن، تکلیف دینی واجب نیست.»
هویت اسلامی و اخلاقی عروسکهای دارا و سارا سبب شد تا در مدت کوتاهی، سفارشهایی مبنی بر خرید آنها البته با لباسهای ملی، بومی و محلی کشورهای مختلف آسیایی، اروپایی و آفریقایی داده شود.
دوم: تولد دارا و سارا موجب عصبانیت غیرطبیعی غربیها گردید؛ بهطوری که در مدت زمانِ بسیار کوتاهی پس از جشن تولد عروسکهای ملی، بیش از 500 گزارش و مقاله در نشریات و سایتهای خبری معروف جهان دربارهی دارا و سارا منتشر گردید. شاید بتوان به سهولت ادعا کرد حساسیتی که غربیها در مورد عروسکهای ملی از خود بروز دادند، کمتر از حساسیت آنها در مورد پروژهی تولید موشکهای دوربُرد ایرانی «شهاب 3» نبوده است و البته این بدیهی است که موشکهای ایرانی هر چقدر توانمند و مدرن باشند، به پای عروسکهای ملی که بخشی از فرهنگ کشور را نمایندگی میکنند، نرسند و همین جاست که سخنان دکتر آلکسی ایوانویچ، سیاستمدار و عضوِ مجلس دومای شوروی سابق قابل تأمل مینماید. وی میگوید: «دشمنی اصلی آمریکا، موشکهای ما (شوروی سابق) نبود؛ بلکه فرهنگ و معنویتهای ما بود. اولویتهای اصلی آمریکا این است که میخواهد فرهنگ و ارزشهای خود را به ما تحمیل کند.»
دارا و سارا در غرب با نامهای مختلفی مورد عناد، اعتراض و نکوهش قرار گرفتند که از جملهی آنها میتوان به «باربی ایرانی، باربی مسلمان، عروسکهای ضد باربی، عروسکهای دوقلوی اسلامی» اشاره کرد. کنراد ژئورینگر با عصبانیت تمام مینویسد: «رهبران ایران برای عقب نماندن از همتایانِ بنیادگرا و افراطیون گروه طالبان، به تولید عروسک دارا و سارا پرداختهاند. این عروسکها آخرین تلاش و مقاومت مسئولان ایران در برابر چیزی است که آن را تهاجم فرهنگی غرب مینامند.»
همچنین رأس پیتر در سایت آسیا تایمز مینویسد: «چه کسی میتوانست پیشبینی کند که این عروسکهای چشم قهوهای بیبو، بیخاصیت و عقبمانده که شبیه وصلهای بد عنق و بیریخت هستند، گام بعدی ایران برای صدور انقلاب باشند. گرچه این اولین جنگ نیست؛ ولی شاید مهمترین آن باشد. چون گویا سارای ایرانی به همراه برادرش دارا، سخت امپراتوری پرنسس باربی پلاستیکی را به خطر انداختهاند.»
در مقالهای که تحتِ عنوان «دارا و سارا با باربی جنگ ندارند» منتشر شد، ابعاد سیاسی ساخت عروسکهای ملی مورد بررسی قرار گرفته و بازتابهای جهانی آن انعکاس داده شده است. در این مقاله آمده است: «نشریه یو. اس. ای. تودی در همان زمان با انعکاس خبر ساخت عروسکهای ملی در ایران نوشت: "باربی کنار برو! سارا با چادر میآید". خبرگزاری آسوشیتد پرس نیز پوشش چادر سارا را جواب ایران به باربی دانست. یک روزنامهی سوئیسی نیز یک سال بعد نوشت: باربی آمریکایی به سارای ایرانی حسادت میکند.»
البته دامنه برخورد با عروسکهای ملی تنها به گفتن و نوشتن منحصر نشد؛ بلکه به فاصلهی کوتاهی پس از تولد دارا و سارا، عروسکهای جدیدی برای مقابله با دو کودک معصوم ایرانی طراحی و تولید گردید و این در حالی بود که جبههی مقابل، سابقه طولانی در عروسکسازی داشت و به همین اعتبار دارای کلکسیونِ کاملی از عروسکهای متنوع و رنگارنگ بود. «اولین عروسک دارا با ظاهری بسیجی، یعنی چفیه و پیشانیبند «یا زهرا» ساخته شد که الان موجود است. دقیقاً در زمانی که تلویزیون به صورت رسمی اعلام کرد که عروسک دارا و سارا متولد شدند، پنج روز بعد، بیبیسی گزارش داد: «اسرائیل اعلام کرده است ما در مقابل عروسکهای مذهبی دارا و سارا، عروسک «شیمی» را ساختهایم.»
سایت خبری بیبیسی میگوید: «شیمی (شمعون) اولین عروسک کلیمی منحصر به فردی است که تمام ویژگیهای مذهبی این قوم را دارد. بودی دوایر، مدیر بازاریابی شرکت تلآویو ـ بی سد، سازندهی این عروسک میگوید: چون دختران سینه دارند، کار تولید را با عروسک پسر آغاز کردیم. شیمی دارای لپهایی به طور غیرطبیعی چاق و تکمهی کوچک قرمز رنگی به جای بینی دارد. همچنین در هر دست به جای پنج انگشت، چهار انگشت دارد. این عروسک نیز همچون سارا و دارا در چین تولید شده است و هنگامِ فشرده شدنِ دستش دعای مختصری از تورات میخواند... شیمی بر اساسِ قوانینِ یهود ساخته شده است. کودکانِ مذهبی به شخصیتی نیاز داشتند که با آن شناسایی شوند.»