بازی رفراندوم؛ فرار مدعیان اصلاحات از پاسخگویی!
هادی قطبی
بعد از صدور بیانیه جبهه اصلاحات و طرح موضوع تغییر پارادایم و آشتی ملی و مذاکره با غرب و... و علیرغم صراحت مقام معظم رهبری بر حفظ وحدت حول مبانی انقلاب، همچنان برخی اصلاحطلبان رادیکال که دل در گرو انقلاب و اسلامیت نظام ندارند، همچنان بر مسئله رفراندوم و تغییر پارادایم جمهوری اسلامی اصرار دارند.
روزنامه آرمان ملی و شرق، دو ارگان اصلاحطلبان تندرو، در یادداشتهایی چنان ندای همهپرسی، همهپرسی سر میدهند که گویی در نظامی دیکتاتوری به سر میبرند و انگار نه انگار که به طور میانگین هر ساله در این کشور انتخابات برگزار شده است. این آقایان اصلاً توجه دارند که بیش از سی و چند سال در قدرت بودهاند و هر کاری خواسته کردهاند؟! توجه دارند که در روزنامههای خود، کما فی السابق ارزشها را زیر سوال میبرند و به ترویج فرهنگ و ارزشهای غربی میپردازند؟! توجه دارند که با کدام نسخه اقتصادی کشور را اداره کردهاند و نتیجه نگرفتهاند؟! که البته از این منظر، طرح رفراندوم برای حذف چنین تفکری بسیار هم مطلوب و به جاست؛ مشروط به آنکه شفاف و علنی بگویید از جان این مردم و نظام چه میخواهید؟
برگزاری رفراندوم، دو فرض بیشتر ندارد: یا موافق و در چارچوب قانون اساسی (مبتنی بر آرمانهای فطری و شعارهای انسانی و اسلامی) است، یا بر خلاف آن است. اگر موافق قانون است که نیاز به برگزاری ندارد! همان آرمانها و شعارها مطرح بوده و هست و خواهد بود و باید تلاش و کمک کنیم تا توسط مردم و دولتها دنبال شود و اگر مخالف قانون باشد که اصلاً مشروعیت برگزاری ندارد.
جالب است که آقایان اصلاح طلب تندرو، دم از قانون هم میزنند، در عین حال اصرار دارند اگر مردم بر امری غیرعقلانی و غیر فطری و برخلاف مصلحت انسان و تعالیم نجات بخش اسلام رأی و نظری دارند، پذیرفته و عمل بشود! احتمالاً این آقایان به دنبال حذف اصل ولایت فقیه، شورای نگهبان هستند تا بتوانند؛ مانند کشورهای غربی و روشهای منسوخ شده و تمدن به بنبست رسیده غرب، پذیرای ولایت شیطان باشند! آقا اگر شما به مبانی جمهوری اسلامی که مبتنی بر توحید و کمال انسانی است، اعتقادی ندارید، مشکل خودتان است نه نظام. چرا به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک میکنید؟
اگر احساس میکنید نسل جدید در تاسیس نظام اسلامی نقشی نداشته، او را از سر سفره آماده، بلند نکنید و به زحمت بیندازید که بیا دوباره به فطرت و عقلانیت و اسلامیت رأی بده؛ (البته اگر این اصول را قبول داشته باشید)؛ بلکه اگر دچار فاصله شدهاند، و از مبانی و معارف انقلاب بیاطلاعاند، از فرصت و ابزار و امکاناتی که دارید استفاده کنید و آنها را تبیین و از ایران اسلامی دفاع کنید. در انتخابات آنها را تشویق به حضور کنید و قویترین گزینهای که بتواند قانون را اجرا کند، معرفی کنید.
اگر معتقدید مردم دیگر مانند اول انقلاب نیستند، پس باید به دامن غرب بغلتیم! چرا کار خود را سخت میکنید؟ بیایید ریشهیابی کنید و مفاهیم و آموزههای عقلانی انقلاب را برایشان توضیح دهید. چرا نماینده تفکری شدهاید که آبروی حیوانات را بردهاند و چیزی از سبوعیت و وحشیگری کم نگذاشتهاند؟ دم از آزادی میزنند؛ اما فساد را اجباری میکنند! دم از حقوق بشر میزنند؛ اما به قتل و کشتار دامن میزنند؟ دم از علم و فنّاوری میزنند؛ اما به ترور دانشمندان روی آوردهاند! اشکالات و ضعفهای پارادایم متناقض و به بنبست رسیده غرب را یا ندیدهاید یا نخواستهاید که ببیند؟!
اگر مسئلهتان رفع اختلاف مردم و مسئولین و یا شکاف میان نسل جدید و نسل قدیم است، و به دنبال راهی برای رسیدن به وحدت هستید، راهش زدن زیر میز و برگزاری رفراندوم نیست؛ بلکه راهش جمع کردن حول محور اصول و مبانی قانون اساسی و ولایت و انقلاب است. برای شدن فکری کنید، نه برای نشدن!
حتی اگر مسئلهتان رفع مشکلات جاری کشور همچون ناترازی انرژی و مشکلات اقتصادی است، راهحل در عمل به قانون و سیاستهای کلان نظام در موضوعات مختلفی است که توسط رهبری معظم اعلام و ابلاغ شده و میشود. شما دقیقاً به کدام نسخه و دستورالعمل رهبری معظم در سیاست داخلی و خارجی و اقتصاد و فرهنگ عمل کردهاید که جواب نگرفتهاید؟! تجربه نشان داده که هر جا هر دولتی و هر نهاد و مسئولی، به توصیههای رهبری معظم عمل کرد، به میزان تلاشی که کرده موفقیت به دست آورده است و به قله نزدیکتر شده است. کیست که نداند دستاوردهای علمی، اقتصادی، فرهنگی، و نیز رشد و حرکت رو به جلوی ایران عزیز، همچنین عظمت و اقتدار ایران اسلامی و جبهه مقاومت، مرهون توصیههای حکیمانه رهبر انقلاب نبوده و نیست؟
اینکه بیاییم بر موج بحرانها و مشکلات سوار شویم، و مشکلات را به پای انقلاب و اسلام بنویسیم، بیش از آنکه ناشی از عقلانیت و تدبیر و دلسوزی باشد، ناشی از راحتطلبی و بیتقوایی سیاسی است که با نقشه آمریکایی - اسرائیلی برای مهار ایران و کاهش نفوذ منطقهای و جلوگیری از ابرقدرتی ایران همسویی دارد.
آری؛ مشکل ندانستن نیست؛ بلکه مشکل نخواستن است.
ظاهربینهای رمانتیک!
علی ریاحی پور
حامیان و عاملین راهبرد تنشزدایی حتی بعد از خروج آمریکا از برجام و دیدن بدعهدیها و تحریمهای گسترده آمریکا و اروپا، دست از تنشزدایی برنداشته و همچنان امیدوار به حل اختلافات طرفینی از کانال اعتمادسازی بودند و باز هم رفتند پای میز مذاکره! به جای آنکه راهبرد تهدیدزدایی را مبنا قرار دهند، فکر میکردند تنشزدایی باعث دور شدن جمهوری اسلامی از جنگ احتمالی میشود!

دال مرکزی گفتمان سیاست خارجی جریان غربگرا، راهبرد تنشزدایی است. فرضِ بارها ابطال شده این راهبرد، آن است که مسائل بین جمهوری اسلامی و آمریکا با یک دست دادن و لبخندی و نشستن و برخاستنی قابل حل شدن است و این ما هستیم که همیشه باید مبتنی بر کاهش سطح تنش و افزایش سطح اعتمادسازی، ذهنیت طرف مقابل را اصلاح کرده و با تغییر رفتار خودمان، رفتار طرف مقابل را تغییر دهیم.
این باور سیاسی در طول تاریخ انقلاب و در مقاطع زمانی مختلف و در دولتهای گوناگون دنبال شده و متأسفانه مبنای سیاست خارجی ما قرار گرفت. اما هیچوقت پروژه تنشزدایی نتوانست نتیجه آرزوها و تحلیلهای رمانتیک خود از نظام و روابط بینالملل را ببیند و هر بار به دیوار واقعیت زورگویی و زیادهخواهی طرف مقابل برخورد کرد. مهمترین پروژه تنشزدایی جریان غربگرا برجام بود. برجامی که نه تنها نتوانست منافع ملی را تأمین کند؛ بلکه هم چرخهای اقتصادی کشور و معیشت مردم تعطیل کرد و هم چرخ سانتریفیوژها و صنعت هستهای! برجام به تعبیر دقیق رهبری «خسارت محض» بود. خسارتی که دستپخت دیکتهنویسی ظریف و عراقچی از روی توصیههای امثال فرانچسکو بود!
حامیان و عاملین راهبرد تنشزدایی حتی بعد از خروج آمریکا از برجام و دیدن بدعهدیها و تحریمهای گسترده آمریکا و اروپا، دست از تنشزدایی برنداشته و همچنان امیدوار به حل اختلافات طرفینی از کانال اعتمادسازی بودند و باز هم رفتند پای میز مذاکره! به جای آنکه راهبرد تهدیدزدایی را مبنا قرار دهند، فکر میکردند تنشزدایی باعث دور شدن جمهوری اسلامی از جنگ احتمالی میشود! تنشزدایی که در دولت روحانی حاصلش تحریمهای گسترده طرف غربی و نابودسازی اقتصاد کشور بود؛ اما تنشزدایی در دولت پزشکیان حاصلی سترگ داشت و آن جنگ بود! طرف غربی وسط مذاکرات رسماً وارد یک جنگ فراگیر و گسترده نظامی شد و دهها تن از مردم، فرماندهان و دانشمندان ایرانی را به شهادت رساند.
این حجم از بلاهت سیاسی غربگرایان وطنی و به تعبیر رهبری ظاهربینی، حقیقتاً اعجابآور است، کی و کجا اینان میخواهند از رؤیاهای کودکانه خویش خارج شده و کمی حداقل از کردههای گذشته خود عبرت بگیرند! جالب آنکه این جماعت حتی بعد از حمله نظامی طرف مقابل، باز هم دم از مذاکره با آمریکا میزنند! این ظاهربینان دچار بیماری سندروم مذاکره بیقرارند! مواضع اخیر این جریان، عتاب صریح رهبر انقلاب را در سخنان اخیرشان در پی داشت. بخوانید.
"این کسانی که میگویند: «آقا! شعار ندهید علیه آمریکا، عصبانی میشوند، با شما دشمنی میکنند»، اینها ظاهربیناند. این کسانی که تحلیل میکنند که «چرا با آمریکا مذاکرهی مستقیم نمیکنید، مسائلتان را حل نمیکنید»، به نظر من ظاهربیناند. باطن قضیه این نیست؛ این مسئله حلنشدنی است. او میخواهد که ایران گوشبهفرمان آمریکا باشد. ملت ایران از چنین اهانت بزرگی بهشدت رنجیده میشود و در مقابل آن کسانی و آن کسی که چنین توقع غلطی از ملّت ایران دارد، با همهی قدرت میایستد. جنگ اخیر هم به خاطر همین بود. رژیم صهیون را پیش کردند، تحریک کردند، رضایت نشان دادند، کمک کردند برای اینکه به ایران حمله کند و به خیال خودشان کار ایران را تمام کند، کار جمهوری اسلامی را تمام کند! اینها تصور نداشتند که ایران در مقابل حرکت آنها آنچنان مشتی به آنها خواهد زد که آنها را پشیمان خواهد کرد؛ این تصور را نداشتند."
این سخنان مشخصاً در واکنش به فضاسازی گسترده غربگرایان وطنی در ایام اخیر مطرح شده است، از صحبتهای عجیب محمدرضا عارف، معاون اول رئیس جمهور و حسن روحانی، تا بیانیه جبهه اصلاحات و مواضع پیادهنظامهایی چون سلحشوری و مرعشی و ظریف و... . کسانی که با اسم رمز تغییر پارادایم، نسخه تسلیم را صورتبندی کردند و به باور احمقانهشان با یک دیداری و دست دادنی و... مسائل حل شدنی است!
باعث تأسف است که برخی رسانههای اصولگرا و پروژه بگیر به جای آنکه این ایستادن صریح و مهم رهبر انقلاب مقابل غربگرایان را ببینند و خطِ داده شده توسط رهبری را دنبال کنند، باز هم به حواشی پرداخته و پنجه به صورت جریان انقلابی و حزباللهی میکشند! کینه سیاسی به این جماعت اجازه نمیدهد شمشیر کشیدن گسترده اصلاحطلبان و غربگرایان وطنی را ببینند که اگر میدیدند، به این شکل صحنه را نگاه نمیکردند و قلب خیمه فتنه را هدف قرار میدادند و نه حزبالله عزیز را!
سخنان صریح رهبری، اتمام حجتی آشکار با جریان واداده رمانتیک غیر واقعگرای داخلی بود که رگههای آن هم درون دولت دیده میشود و هم بیرون آن. جریان انقلابی باید با فاصله گرفتن از حواشی ساخته شده توسط وفاقیون چپ و راست، حول نقطه اصلی و دال مرکزی گفتمان غربگرایان یعنی راهبرد غلط تنشزدایی و اعتمادسازی و حل کردن مشکلات کشور از طریق مذاکره با غرب، ایستاده و عملیات کند.