جماعت غربگرا در ایران در حمله به جبهه انقلاب و نقد مبانی و سیاستهای نظام اسلامی و حرکت در خلاف جریان نظام، گاهی چند گام از دشمنان نیز جلوترند.
برای این مسئله مصادیق فراوانی میتوان مثال زد؛ یکی از موارد آن، ترغیب آمریکا و کشورهای غربی برای تحریمهای بیشتر علیه ایران است که تا کنون بارها این درخواست را از آمریکا داشتهاند.
نمونه دیگر این رفتار را نیز در روزهای اخیر میتوان دید. حجتالاسلام قاسمیان به دلیل نقد فساد در عربستان و تغییر ظواهر دینی اماکن مقدس در سرزمین وحی (که البته شاید این سخنان از نظر زمان و مکان نسنجیده و نادرست هم بود)، چنان مغضوب این جماعت قرار گرفت که به چیزی غیر از اشدّ مجازات برای او راضی نشدند! جالب اینجاست که حتی با رضایت دولت عربستان، این گروه باز رضایت نمیدهند. به قول یکی از عزیزان؛ سعودیها تصریح کردند: عفو، لازم نیست اعدامش کنید؛ اما غربگرایان فریاد میکشند: عفو لازم نیست، اعدامش کنید!
هدف این جماعت، برخورد با تمامی مظاهر انقلاب و چهرههای شاخص انقلابی است؛ روزی علامه مصباح، آیتالله یزدی، آیتالله جنتی، آیتالله خاتمی، حجج اسلام صدیقی، پناهیان، علمالهدی، میرباقری، عالی، ماندگاری، شهید رئیسی و... و روزی هم قاسمیان. این ماجرا ادامه دارد.
همنوایی این جماعت با رسانههای دشمن نیز جالب توجه است. کمتر موضوعی میتوان یافت که بین این دو گروه، هماهنگی و همافزایی نباشد.
از نظر فقهی باید عملکرد این گروه مورد بررسی جدی قرار گیرد. عنوان جُرم سیاسی احتیاج به تعریف جدید و موضوعیابی جدیدی دارد.
همکاری و هماهنگی با دشمن که از نظر قرآن بسیار مورد نکوهش قرار گرفته، توسط این جماعت گویا به امر عادی تبدیل شده است و قبح آن از بین رفته است.
هر چند نهادهای نظارتی باید به وظیفه قانونی خود در قبال این افراد عمل کنند؛ اما مشکل ریشهای و اساسی، ضعف گفتمانی، خلأ فکری و کمبود ادبیات و محتوای به روزشده فقهی و اندیشهای در مواجهه با جریان غربگراست که باید برای حل آن تلاش کرد.
علاوه بر آن، تشتّت دوستداران انقلاب و نیروهای فعال سیاسی و رسانهای و خنثیشدن کنشگری آنان توسط یکدیگر نیز یکی دیگر از آسیبهاست که باید برای جبران آن هم فکری کرد.