رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

شناخت صهیب رومی

صهیب بن سنان، در اصل اهل عراق و از ساکنان کنار دجله نزدیک موصل است. پدر و عمویش از فرمانداران کسری بر سرزمین أبلّه بودند. در یکی از جنگ‌های روم و ایران، صهیب اسیر رومیان گردید. او را به روم بردند و در آنجا بزرگ شد، از این جهت به او صهیب رومی می‌گویند و به همین جهت در زبان لکنت داشت؛ نه عرب بود و نه اروپایی. بعضی از افراد قبیله کلب او را با جمعی از بردگان از روم خریداری کردند و در مکه به عبدالله جدعان فروختند، عبدالله او را آزاد ساخت.
مسلمان شدن صهیب و عمار
صهیب و عمار یاسر، پس از سی و چند نفر مسلمان شدند. در یکی از روزهایی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با جمعی از مسلمانان در خانه ارقم پنهان بودند، عمار یاسر جلو خانه ارقم منتظر اجازه بود که صهیب هم رسید. عمار پرسید: برای چه به اینجا آمدی؟ صهیب گفت: تو برای چه آمده‌ای؟ عمار گفت: آمده‌ام تا خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسیده و گفتارشان را بشنوم. صهیب گفت: مقصود من هم همین است. هر دو وارد شدند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اسلام را به آنها پیشنهاد کردند و آن دو مسلمان شدند.
شجاعت صهیب
پس از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مدینه، صهیب هم به قصد مدینه حرکت کرد. کفار قریش به تعقیب او برخاستند. صهیب که مردی شجاع و نیرومند بود، تیری به چله کمان نهاد و گفت: همه مرا می‌شناسید، در تیراندازی مهارت کامل دارم؛ چنان‌چه از من دست نکشید، آخرین تیری که در ترکشم هست به کار برده، سپس با شمشیر با شما می‌جنگم؛ به علاوه که من برای شما سودی ندارم. محل اموالم را به شما نشان می‌دهم تا آنها را تصرف کنید و از من دست بکشید. آنها به این معامله راضی شدند و برگشتند، او هم به راه خود ادامه داد تا در قبا خود را به (پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم) رسانید.
حضور در جنگ
صهیب در بدر، احد، خندق و سایر جنگ‌ها شرکت داشت. 
علاقه‌مندی به خلیفه دوم
صهیب علاقه خاصی به خلیفه دوم عمر داشت. در برخی کتاب‌های تاریخی آمده که صهیب در هنگام بستری بودن خلیفه دوم، در اثر ضربت خوردن، برای او گریه و ندبه می‌کرد و پس از مرگ عمر بر جنازه او نماز خواند. چنان‌که خلیفه دوم هم به او علاقه داشت و در ایامی که در بستر افتاده بود، دستور داد صهیب با مردم نماز بخواند. او با این دستور، تا پس از خاتمه یافتن کار شورای خلافت، برای مردم امامت می‌کرد.
صهیب و اهل بیت (علیهم السلام)
در هر صورت در متون روایی و تاریخی مطلبی که دلالت کند بر اینکه وی امامت امرالمومنین حضرت علی (علیه‌السلام) را قبول داشته یا ارتباط با اهل بیت (علیهم السلام) داشته است، یافت نشد؛ بلکه بر اساس پاره‌ای از روایات، صهیب به جهت برخی اعمال ناپسند، مورد سرزنش اهل بیت (علیهم‌السلام) قرار گرفته است. 
صهیب در ماه شوال ۳۸ در هفتاد سالگی در مدینه از دنیا رفت و در بقیع مدفون گشت.