امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

شلیک اولین آر پی چی

محمدعلی نوریان

 
قبل از عملیات والفجر ۴، برای افزایش آمادگی نیروها، ما را به رزم کوهستان برده بودند. یک جایی در بین مسیر دستور توقف و استراحت دادند که یکی از نیروها به نام «نعمت‌الله گردانی» برای آموزش عملی آرپی‌جی ۷ خودش را معرفی کرد. همین آقا بعدها فرمانده گردان ما شد و من هم یکی از فرمانده گروهان‌هایش در خط پدافندی فاو.
من در آن زمان به عنوان یک کمک آرپی‌جی‌زن در کنار دست سید محمود موسوی که در همین عملیات هم شهید شد، فعالیت می‌کردم.
از آن جایی که در آن زمان کردستان ناامن بود، ما به سلاح و مهمات کافی تجهیز شده بودیم. آقای گردانی در حال آموزش عملی آرپی‌جی ۷ بود که یک مرتبه گفت: یک نفر یک موشک به من بدهد تا نحوه موشک‌گذاری و شلیک آن را هم به صورت عملی آموزش دهم. کنجکاوی من آن لحظه گل کرد، سریع یک موشک از کوله‌ام در آوردم و به او دادم، خواستم بنشینم که یک مرتبه گفت: صبر کن، خودت آن را شلیک کن.
از این گفته هم خوشحال شده بودم و از یک طرف دچار ترس هم شده بودم که من تا به حال شلیک نکرده‌ام.
فرمانده گردان ما نسبت به این موضوع مخالفت کرد و گفت موشک را باید خود آرپی‌جی زن بزند، آقای نوریان کمکی است؛ اما آقای گردانی در جواب او گفت: اجازه بدهید همین فرد کمکی این موشک را بزند.
من از این صحبت خیلی خوشحال شدم، چرا که قرار بود که کار شلیک را خودم انجام بدهم، او هم قبضه آرپی‌جی و موشک را به دست من داد و گفت: این سنگ بزرگ را که آنجا قرار گرفته است، می‌بینی، گفتم: بله، فاصله سنگ با ما حدود ۳۰۰ متر بود.
آقای گردانی گفت: به‌عنوان هدف به آن شلیک کن و خودش هم کنار من نشست.
من هم موشک را روی قبضه گذاشتم و به حالت نشسته هدف گرفتم، در آن حین ضربان قلبم کروپ کروپ می‌زد! زمانی که شلیک کردم، موشک تقریباً یک متری سنگ اصابت کرد و منفجر شد.
زمانی که موشک شلیک شد، من دیدم گوش‌هایم وز وز می‌کند و بنگ بنگ شده بود؛ اما خوشحال بودم که به من برای شلیک موشک اعتماد شده بود و در عملیات بعدی خودم آرپی‌جی‌زن شدم و لقب «محمد آرپی‌جی» گرفتم.