پرتو: با توجه به آیات دیگر، دیدگاه قرآن در باره شیوه تعامل با کفار و سیره نبوی در این زمینه را چگونه تحلیل میکنید؟
دکتر عبدالمحمدی:
دیدگاه قرآن در این باره، شیوه تعامل با کفار و سیره نبوی در این زمینه را دو گونه میداند. گونه اول، همزیستی مسالمتآمیز با کفار غیرمعاند است. خداوند درباره تعامل با کفار آنان را به دو دسته محارب و غیر محارب تقسیم میکند و میفرماید نسبت به کافرانی که با شما دشمنی نمیکنند با آنان با محبت و عدالت رفتار کنید: لا یَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ یُقاتِلُوكُمْ فِی الدِّينِ وَ لَمْ یُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّما یَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِی الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ (سوره ممتحنه آیات 8-9) رفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با کفار دقیقاً مطابق همین آیات مبارکه بود. آن حضرت با کفار غیرمعاند زندگی مسالمتآمیز داشتند و آنان را با منطق و محبت به اسلام دعوت میکردند و مأمور به آن بودند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پس از تشکیل حکومت در مدینه، قراردادهای متعدد صلح با مشرکان امضا کردند. اولین معاهده ی آن حضرت با همه اهل مدینه بود، معاهدهای که پیامش زندگی مسالمتآمیز با همگان بود. همچنین پیامبر پیمان صلحی با دو قبیله ی «بنی ضَمره» و «بنی مُدلج» در سال دوم هجری بستند. پیام این پیمان، ترک دشمنی و مخاصمه بود. بعد از این قرارداد، هیچگونه نزاع و دشمنی بین مسلمانان و طرفهای مصالحه پیش نیامد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) حتی با بتپرستهایی که با نظام دینی و مسلمانان دشمنی نمیکردند، سر جنگ نداشتند و با آنان روابط خوب و اخلاقی داشتند.
گونه دوم، جنگ و ستیز با مشرکان محارب و معاند بود. عدهای از مشرکان و اهل کتاب که حاضر به مصالحه و پیمان نبودند و به تعبیر قرآن کریم: «لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً» (توبه/10) و هرگونه قراردادی را که در جهت برقراری صلح و آرامش در جامعه ی اسلامی بود، رد میکردند و در برابر نظام اسلامی و گسترش تعالیم اسلام مقاومت مینمودند و اصطلاحا محارب بودند، پیامبر در برابر آنان ایستادگی کردند و نسبت به همین گروه، اشداء و شدید برخورد میکردند.
جنگهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با مشرکان مکّه، حامل این پیام بود که در مقابل کفّار و مشرکانی که با اسلام و مسلمانان دشمنی میکنند باید ایستاد و سرکوبشان کرد. بسیاری از آیات قرآن کریم که مؤمنان را به پیکار و مبارزه فرا میخواند و از آنان میخواهد نسبت به کفّار با خشونت و شدت برخورد نمایند، اشاره به همین گروه معاند و محارب دارند.
اصل دومی که به آن اشاره کردید، اصل محبت و مهربانی نسبت به مؤمنان بود. لطفاً در مورد این بخش از آیه نیز توضیحاتی ارائه بفرمایید.
دکتر عبدالمحمدی:
خداوند در بخش دوم آیه میفرماید: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و اصحاب وارسته او نسبت به مؤمنان مهربان بودند: رُحَماءُ بَیْنَهُمْ.
این خصوصیت مردان الهی است که با آنان که در یک جبهه قرار دارند و در برابر کفار میجنگند، یاور یکدیگر هستند. در حقیقت شیوه ی تعامل رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) با مؤمنان و مسلمانان، بخشی از الگوی ناب به شمار می آید که برای هر مسلمانی درس آموز و نقشه راه زندگی خواهد بود. مسلمانانی که در دوره آن حضرت می زیستند، از لحاظ باورها و رفتارها یکسان نبودند؛ بلکه در میان اصحاب ایشان، طیف های مختلفی حضور داشتند که برخی به لحاظ ایمان و تعبّد در مرتبه عالی قرار داشتند و برخی دیگر، نه شناخت درستی از اسلام داشتند و نه ایمان و اعتقادشان قوی بود و نه تربیت دینی یافته بودند. افزون بر آن، تمایز جغرافیایی اصحاب تحت عنوان «مهاجر و انصار»، پیامدهای دشوار اجتماعی را نیز به همراه داشت. با این وجود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) متناسب با اقتضائات هر طیفی، با آنان ارتباط برقرار می کردند و این تعامل که برآمده از خُلق عظیم و سعه صدر آن حضرت بود، به خوبی توانستند از طیف های مختلف اجتماعی، جامعه ی منسجم و متحّد و قدرتمند بسازند.
شیوه ی تعامل آن حضرت با گروه های مختلف جامعه ی ایمانی و اسلامی چگونه بود؟
دکتر عبدالمحمدی:
شیوه ی تعامل آن حضرت نیز به چند گونه بود. یک گونه، تواضع و فروتنی بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در برابر مؤمنان بسیار متواضع بودند و هیچگاه خودشان را برتر از دیگران نمی دانستند. ایشان جای خاصی در مجلس برای خود انتخاب نمیکردند و مجلسشان را مدّور تشکیل میدادند تا بالا و پایین نداشته باشد. ایشان در تصمیم گیری ها و مسائل حسّاس، جامعه ی مؤمنان را مشارکت می دادند. گونه دوم، مواسات با مؤمنان در جامعه ی نبوی، مواسات و همدردی با مردم و تلاش برای رفع نیازهای دیگران، تبلور خاصی داشت. از مهم ترین دغدغه های رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، رسیدگی به امور مردم و حلّ مشکلات آنان بود. ایشان جامعه ی مؤمنان را به مثابه ی «پیکره ی واحد» می دانستند که اگر عضوی، به درد آید، تمامی اعضا برای علاج آن بسیج می گردد.
گونه سوم، هم نشینی و همدردی با مؤمنان تهیدست بود. قرآن کریم در آیه 273 سوره بقره از گروهی تهیدست و فقیر سخن می گوید که تمام دارایی ها، خانه ها و اموال خود را در راه حمایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و مهاجرت به مدینه از دست داده بودند و در عین فقر و نیازمندی چنان مناعت طبع و عزت نفس از خود نشان می دادند که گویا جزو اغنیا هستند. این گروه، دسته ای از مهاجران بودند که کاملاً تهی دست بودند و از آن جهت که فاقد مسکن بودند، در قسمت شمالی مسجد النبی در زیر سقفی زندگی می کردند. این گروه که به «اصحاب صفه» معروف بودند، چیزی جز دانه ی خرما برای خوردن نداشتند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نهایت تلاش خود را در جهت کاستن از سختی معیشت آنان به کار می گرفتند و سعی داشتند آلام روحی آنان را کاهش دهند، ازاین رو، پیوسته با آنان نشست و برخاست داشتند و با انس و الفت و احترام فوقالعاده با آنان رفتار می کردند. گونه چهارم نیز، اخوت و برادری با مؤمنان بود.
اصل سومی که بدان اشاره کرده بودید، اصل استقلال و عدم وابستگی به کفار بود. در این مورد هم تحلیل خود را بفرمایید.
دکتر عبدالمحمدی:
خداوند متعال در آیه 29 سوره فتح، رفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و اصحاب باوفای او را ستایش میکند و میفرماید آنان برای پیشبرد اهداف و اداره زندگیشان روی پای خودشان ایستادند و از بیگانگان یاری نگرفتند. قرآن این شیوه زندگی پیامبر و مؤمنان را به جوانه گندم مثال میزند که هر سانتیمتری که رشد میکند، یک گره به دور خود میاندازد تا بادهای سهمگین او را نشکنند: کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ، و در نتیجه بر ساقههایش [محکم و استوار] ایستاده است، به طوری که دهقانان را [از رشد و انبوهی خود] به تعجب میآورد تا خدا به وسیله [انبوهی و نیرومندی] مؤمنان، کافران را به خشم آورد.
بدون تردید اگر جامعه اسلامی از جهات اقتصادی یا فرهنگی نیازمند به کفار باشد، مجبورند سلطه کفار را بپذیرند و نمیتوانند در برابر کفار مقاومت کنند و گاهی نیازها به گونهای است که باید از تمام آرمانهای خود دست بکشند و شمشیرشان را غلاف کنند. نمونه آن وضعیت مسلمانان در عصر حاضر است که بهخاطر وابستگی علمی و اقتصادی به کفار، مجبورند فرمان آنان را ببرد و سلطه آنان را بپذیرند و لباس ذلت و خواری بپوشند.
به عنوان آخرین پرسش، اصل چهارم و پایانی را نیز تبیین بفرمایید.
دکتر عبدالمحمدی:
اصل چهارم، اصل اعتدال در دوستی و دشمنی است. از خصوصیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و اصحاب مؤمن و پارسا که در آیه 29 سوره فتح مورد توجه قرار گرفته است، خضوع و خشوع در پیشگاه حضرت احدیت است. تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ ؛ نشانه آنان در چهرهشان از اثر سجود پيداست، اين است توصيف آنان در تورات است.
علامه طباطبایی درباره اینکه چرا خداوند متعال در آیهای که اوّل و آخر آن مربوط به تعامل پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اصحاب او با کافران و مؤمنان است، به این ویژگی یعنی عبادت و عبودیت آنان پرداخته است مینویسد: تا زمانی که آن خصوصیات را یاران پیامبر در خود نپرورانده و نهادینه نکرده باشند، نمیتوانند به خصوصیتی که در ابتدای آیه آمده است دست یابند، و آن اعمال عبارت است از خضوع در برابر پروردگار که نمود بیرونی آن رکوع و سجود و تهجد شبانه است، در صورتی میتوان به آن وسعت قلب رسید و با یاران رحیم بود و نسبت به کفار شدید که «تراهم رکعا سجدا» بود؛ بنابراین، شدت عمل در برابر کفار و آنهم در مقابل رفتار کفرآمیز آنان نه شخص ایشان از طرفی، و رحمت و عطوفت نسبت به آنان که از خود میشماریم با فداکاری برای آنان و گذشت از اشتباهات آنان، از سنت نبوی بوده که مورد مدح خداوند در قرآن قرار گرفته است، و به نظر میرسد این امر محقق نمیشود مگر با خضوع و اظهار بندگی در برابر ذات احدیت چنانچه بتوان اثر آن را در صورت شخص دید.
نکته مهم در این امر آن است که میزان شدّت و رحمت باید شناخته شود. به اندازهای باشد که در سایه آن بتوان به رشد و بالندگی جامعه اسلامی کمک کرد و این امر تنها در اثر عبودیت حضرت احدیت میّسر میشود.