رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

سواد رسانه‌ای (بخش دوم)

محمد محمدی
 
زمینه‌های پدید آمدن سواد رسانه
الف: نگرانی‌ها
«دو کودک به تماشای فیلم شکارچی گوزن نشسته‌اند. در یکی از صحنه‌ها ،زندانیان آمریکایی در جنگ ویتنام مشغول رولت روسی هستند. در این بازی تنها یکی از خانه¬های هفت‌تیر پر است. در هر نوبت یکی تفنگ را در شقیقه خود قرار می‌دهد و شلیک می‌کند. چند روز بعد آن‌ها در اتاق والدین خود مشغول بازی بودند که زیر تختخواب یک اسلحه می‌یابند. تصمیم می‌گیرند رولت روسی بازی کنند. هر کدام از بچه‌ها تفنگ را روی شقیقه خود می‌گذارد و ماشه را می‌کشد تا اینکه بالاخره گلوله شلیک می‌شود و یکی از کودکان کشته می‌شود.» از ابتدای حضور رسانه‌ها همواره نگرانی‌هایی از تعامل کودک و رسانه وجود داشته است. منشأ این نگرانی، فقدان اطلاعات کافی و عدم مهارت‌های لازم برای تعامل با رسانه است. سواد رسانه در بستر این نگرانی متولد شد؛ به عبارت دیگر عکس‌العملی بود در مقابل تأثیرات منفی رسانه، و آموزش رسانه یکی از راه‌هایی است که می‌تواند آثار سوء رسانه را کاهش دهد. 
انگلستان: لیویس پیشگام سواد رسانه
اولین کتابی که در زمینه سواد رسانه نوشته شده، کتابِ  فرهنگ و طبیعت  اثر فرانک ریموند لیویس است که در سال ۱۹۳۳ در لندن چاپ شد. این کتاب با ابراز یک نگرانی جدی شروع می‌شود. لیویس در مقدمه آن می‌گوید: «بسیاری از معلمان و اساتید انگلیسی دچار نگرانی، شک و تردید شده‌اند. برای آنان این سؤال به طور جدی مطرح است که این درس‌ها که دانش¬آموزان در کلاس فرا می‌گیرند، در مقابل موج عظیم و مؤثر تبلیغات، فیلم‌ها و اخبار، چه اثری می‌تواند داشته باشد؟» لیویس، شاهد یک رقابت نابرابر میان کلاس درس و رسانه بود و از این جهت احساس خطر می‌کرد. 
از نظر لیویس، تولیدات رسانه‌ای اثری مخرب دارد و لذت‌های سطحی و سرسری را جایگزین ارزش‌های اصیل، ادبیات و هنر می‌کند.  نکته دیگر این است که این دغدغه و نگرانی جهت خاصی دارد. نگاه انتقادی لیویس در درجه اول متوجه فرهنگ عامه آمریکایی است. او رسانه‌ها و محصولات رسانه‌ای آن را امپریالیسم فرهنگی آمریکایی می‌خواند و کشورهای انگلیسی¬زبان و تا حدودی کشورهای آمریکای لاتین را در معرض هجوم آن می‌دید. 
لیویس و تامپسون به معلمان انگلیسی به ‌عنوان یک مبلغ مذهبی نگاه می‌کردند که در نقش یک قهرمان باید سنگربان ارزش‌های فرهنگی در جامعه رو به تغییر باشد. تامپسون، شاگرد لویس هم از مقابله با لهجه فاسدکننده هالیوود سخن می‌گفت. از نگاه تامپسون، سینما و محصولات فرهنگی مکتوب آمریکا، فاسدکننده ذائقه و تغییردهنده عادات جوانان آینده آمریکایی خواهد بود.
پیشنهاد لیویس برای رفع این نگرانی
نظر لیویس این بود که راه مقابله با این هجوم گسترده، آموزش است. او می‌گوید اگر قرار باشد فقط به یک چیز اعتقاد داشته باشیم، آن یک چیز آموزش خواهد بود. 
مجموعه‌ای که او در صدد آموزش آن بود، بعدها سواد رسانه‌ای نام گرفت. یعنی همان‌طور که خواندن و درک متون ادبی نیاز به آموزش دارد، خواندن متون رسانه‌ای هم نیاز به آموزش دارد.
 تحقیقات نشان می‌دهد که بسیاری از کودکان تا سن هشت¬سالگی حتی از نیت سازندگان آگهی‌های تجاری آگاه نیستند و صادقانه به آن‌ها اعتماد می‌کنند. برای اینکه کودکان درک صحیحی از اهداف یک تبلیغ تجاری داشته باشند، آموزش لازم است. به همین خاطر لیویس متون تبلیغاتی را مانند متون ادبی وارد آموزش کرد و به تدریس آنان پرداخت و سواد رسانه به ‌تدریج از دل این آموزش‌ها بیرون آمد. لیویس درک کرد که رسانه هم مانند ادبیات، نیاز به آموزش دارد و سعی کرد این خلأ را پر کند. کودکان از یک¬سالگی با تلویزیون ارتباط برقرار می‌کنند؛ اما شاید تا پایان عمر، آموزشی در مورد ارتباط با آن نبینند. 
کاری که لیویس در انگلستان شروع کرد، روز به روز گسترش یافت، تا آنجا که در سال ۲۰۰۴ وزیر فرهنگ انگلستان اعلام کرد سواد رسانه اهمیتی به اندازه ریاضیات و علوم دارد.