محمد ملکزاده
4) فقدان آزادی بیان و انتخابات آزاد
اسدالله علم با اشاره به فرمایشی بودن انتخابات در رژیم مینویسد: «در کلیه سطوح از انتخابات مجلس گرفته تا انتخابات محلی و انجمن شهر، دولت، آزادی را از مردم سلب کرده و اراده خود را تحمیل کرده است و نامزدهای خود را از صندوقها بیرون میآورد. مثل این که رای دهندگان، کوچکترین حقی در این مورد ندارند!» آزادیهای سیاسی نیز بهقدری گرفتار خفقان بود که اسدالله علم، آزادی را یک طنز سیاسی قلمداد کرده و نوشته است:
«با خبرنگاران روزنامههای دیلی تلگراف و گاردین مصاحبه کردم. مصاحبه سه ساعت طول کشید و خیلی خستهام کرد... خبرنگار دیلی تلگراف پرسید: چرا ما آنقدر سعی در سرکوب آزادی بیان و ابراز عقیده داریم و پاسخ دادم حالا که انقلاب سفید به مردم امکان داده به کلیه اهدافشان دست یابند، دیگر چیزی برای گفتن یا ابراز عقیده ندارند...! این پاسخ شرمآوری بود که تماما یادآور شعارهای رژیمهای کمونیستی است؛ اما آخر چه چیز دیگری میتوانستم بگویم»!
۵) اختلاس و دزدی سیستمی حکومت
در سال ۱۳۱۴ میزان املاکی که بهزور و با قلدری از مردم غصب و تصاحب کرده بود و سند شخصی آنها را برای خودش زده بود، بهقدری زیاد شد که برای اداره آنها، اداره املاک اختصاصی تاسیس کرد! سرهنگ هاشمی میگوید: در زمان رضاشاه ۸۲ درصد پول نفت، مستقیم بهحساب شخصی شاه واریز میشد. (سرهنگ حمید هاشمی، تاریخ پهلوی، فرهنگ و قلم، ص ۵۶)واشنگتن پست نیز در گزارشی مینویسد: وقتی پدر شاه، «رضاشاه» در سال ۱۹۴۱ مجبور به تبعید شد، «مالک ۱۰ درصد از زمینهای کل کشور، ۷ هزار روستا و چیزی حدود ۲ هزار کیلومترمربع از زمینهای حاصلخیز ایران بود». در مورد دزدیهای محمدرضا نیز فریده دیبا در کتاب خاطراتش مینویسد: ارتشبد فردوست رئیس بازرسی شاهنشاهی بود. گاهی اوقات با گروه بازرسی خود، ماهها و گاهی بیش از یک سال زحمت میکشید و از یک اداره دولتی یا ارتشی، بازرسی میکرد و اسناد مربوط به دزدی و اختلاس وزرا و مسئولان تراز اول را بیرون میآورد و به شاه میداد؛ اما محمدرضا دستور میداد این گزارشها بایگانی شود! او میگفت: مملکت پول زیاد دارد و این قبیل دزدیها، لطمهای به داراییهای مملکت نمیزند. وقتی ما به مصر یک میلیارد دلار، به اسرائیل یک میلیارد دلار، به سازمان آب لندن نیم میلیارد دلار، و سایر ممالک میلیاردها دلار وام میدهیم، چه اشکالی دارد یک عده از مدیران مملکت ما هم به نوایی برسند و چاق بشوند؟! (دخترم فرح، خاطرات فریده دیبا، ص ۲۹۰)
اسناد خارجی متعددی برای سرقتهای پهلوی وجود دارد:
مؤسسه فرانسوی CCFD-Terre Solidaire در گزارش مفصل، اختلاسهای انجامگرفته توسط پادشاهان و روسای جمهور جهان را مورد بررسی قرار داده و در صفحه ۷۷ pdf منتشر شده، اختلاس و دزدی محمدرضا پهلوی را بیان میکند. در صفحه ۲۴ نیز محمدرضا پهلوی در صدر اختلاسگران جهان مشاهده میشود.
همچنین خبرگزاری فایننشیال تایمز انگلیس در سال ۲۰۰۹ در یک فهرست ۱۰ نفره، اسامی دیکتاتورهای فراری از کشورشان را که بیشترین مقدار دزدی و اختلاس را انجام دادهاند منتشر کرده بود که نام شاه ایران با ۳۵ میلیارد دلار، در صدر این فهرست قرار داشت. این فهرست بر اساس آمارهای منتشر شده بانک جهانی بهدستآمده است.
در همان سالها، کریستین ساینس مانیتور در مقالهای ضمن بررسی بخشی از فهرست اموالی که شاه از ایران خارج کرده بود با تیتر: «ثروت افسانهای شاه ایران» نوشت: آیا ثروتی که شاه از ایران خارج کرده است، افسانهای است؟ بله، افسانهای است؛ زیرا تا کنون هیچکس جز شاه مخلوع، نمیداند هنگام خروج از ایران در ۱۶ ژانویه ۱۹۷۹ دقیقا چه مقدار پول با خود برده است. این رسانه، ثروت احتمالی شاه را تا میلیاردها دلار برآورد کرد و نوشت: آقای پل ادوایر که از سوی ایران برای بازپسگرفتن اموال مسروقه بهعنوان وکیل انتخاب شده است، معتقد است اگر همه چیز فراهم باشد لااقل ۵ سال طول میکشد تا میزان دارایی شاه مخلوع اندازهگیری شود.
روزنامه نیویورکتایمز نیز در تاریخ دهم ژانویه ۱۹۷۹، با استناد به گفته منابع بانکی جهانی نوشت که مبلغی بین دو تا چهار میلیارد دلار، تنها در طول این دو سال آخر (۱۳۵۶ و ۱۳۵۷) از سوی خانواده سلطنتی ایران به آمریکا منتقل شده است. در هنگام خروج محمدرضا و فرح پهلوی از ایران، بخش اعظمی از جواهرات سلطنتی توسط چمدانهای متعدد در کنار مبالغ هنگفتی ارز از کشور خارج شد: «فرح» دستور داد ۳۸۴ عدد چمدان و صندوق بسته شود. یک تیم از افراد مورد تأیید فرح، جمعآوری و بستهبندی همهگونه عتیقه، جواهرات و الماسهای گرانبها، ساعتهای تمامطلا و تاج و نیمتاجهای تمام زمرد را بر عهده داشتند. این گنجینه از جواهرات و عتیقهجات در مکانهای امن کاخ نیاوران نگهداری میشد. البته این تنها بخشی از سرقت بزرگخاندان پهلوی بود. آنها در سالهای قبل هم مبالغ هنگفتی را بابت خرید خانه و ویلا در کشورهای مختلف از جمله سوئیس، ایتالیا، انگلیس و آمریکا هزینه کرده بودند که یکی از معروفترین آنها کاخ گل رز در سوئیس بود. شاه در سال ۱۳۵۰ یک جزیره در اسپانیا به مبلغ ۷۰۰ میلیون دلار خریداری کرد و در مرکز جزیره یک ساختمان مدرن ساخت.
۶) سرانجام وابستگی و اعتماد به غرب
کتاب پاسخ به تاریخ، در واقع پاسخ به غرب است و اساسا به زبان فرانسه نوشته شد و بعدا به انگلیسی و فارسی ترجمه گردید. شاه در این کتاب میکوشد تا به غربیها بگوید «من چیزی برای شما کم نگذاشتم»! در همین کتاب، شاه بعد از رفتار تحقیرآمیز دولت آمریکا با شاه بعد از فرار از ایران و راهندادن او به آمریکا، ابراز پشیمانی میکند از اعتماد نابجایی که به آمریکا داشته است.
فریده دیبا، مادر فرح در خاطراتش مینویسد: هنری کسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا و از دوستان نزدیک شاه و از مردان متنفذ دولت آمریکا بود. شاه در حضور من و فرح، به کسینجر زنگ زد و با لحن ملامتآمیز گفت: «این چه مملکت آزادی است که شما دارید؟ این چه کشوری است که برای یک دوست خود جا ندارد؟ من (شاه) امیدوارم یکبار دیگر موقعیت خود را به دست آورم تا به جبران سالها دوستی با شما به دشمنی با شما آمریکاییان برخیزم». بعد شاه که کلا از بیوفایی دولت آمریکا نسبت به یک دوست وفادار ناامید میشود، در ادامه به کسینجر میگوید: «سرنوشت من درس عبرتی برای سایر رهبران خاورمیانه و کشورهای جهان سوم خواهد شد تا به ایالات متحده دل نبندند». (دخترم فرح، خاطرات فریده دیبا، ص448)
محمدرضا شاه بیمار پس از آنکه در ۱۱ آذر ۱۳۵۸ از بیمارستان نیویورک ترخیص شد تا ۲۴ آذر که عازم پاناما شد در امریکا سرگردان بود و حتی مدتی را در یک بیمارستان روانی سپری کرد. در نهایت دولت آمریکا وی را وادار کرد در ۲۴ آذر، ایالات متحده را به مقصد پاناما ترک کند. توریخوس (رئیسجمهور پاناما) بعدها در خاطرات خود از ملاقات با شاه پس از ورود به این کشور گفته است: شاه مانند پرتقالی است که تا آخرین قطره آبش را گرفتهاند و تفالهاش حتی به درد غذای خوکها هم نمیخورد. این سرانجام کسی است که کشورهای بزرگ او را چلاندهاند، شیرهاش را کشیدهاند و تفالهاش را دور انداختهاند.
یکی از روزهای آخر عمر شاه در قاهره بود. خبرنگار بیبیسی از او پرسید: «تجربهی تبعید چگونه است؟» گفت: «امروز من آینده را پشت سر گذاشتهام، بیماری وجودم را تحلیل میبرد و مثل پدرم در غربت خواهم مُرد. ولی یک تفاوت وجود دارد که من توانستم ۶ سال بعد از مرگ او جنازهاش را به وطن برگردانم، ولی گمان نمیکنم دیگر جنازهی من هم به ایران برگردد».