امام حسین علیه‌السلام:  شایسته نیست که انسان با ایمان، نافرمانی خدا را مشاهده کند و با بی‌تفاوتی از آن چشم بپوشد؛ بلکه او وظیفه دارد در جلوگیری از منکر اقدامی بکند.  (وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۲۵) 

روزهای دربدری (بخش اول)

مخدره چمن خواه
 
  مطالعه‌ی وقایع تاریخی، درس‌های زیادی به انسان می‌دهد؛ اما تأمل در دلایل وقوع آنها، عبرتآموزیِ بیشتری به دنبال خواهد داشت.
ماجرای اولین فرار پهلوی دوم، بر می‌گردد به کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ شمسی که آمریکا و انگلیس در ایران کودتا کردند و او بعد از چند روز به ایران بازگشت.
در مرتبه دوم، یعنی در آستانه‌ی ورود بسیار شکوهمند امام خمینی (رحمت‌الله علیه) به ایران و روزهای پرتب‌وتاب ملتی که یک‌صدا شعار درود بر خمینی و مرگ بر شاه می‌دادند. خروج ذلت‌بار شاه از کشور، عبرت بزرگی در تاریخ به ثبت رسانید. شاه سه روز قبل از فرار، شورای سلطنت را تشکیل می‌دهد تا این شورا موجبات استمرار حکومتش و امکان مذاکره با سران انقلاب را فراهم کند که البته در این هدف ناکام ماند. او فکر می‌کرد که می‌تواند؛ مانند شهریور سال ۱۳۳۲ بعد خروجش از ایران، دوباره به وطن برگردد. او که با خوش‌خدمتی به آمریکا، توقع داشت او را تا آمریکا همراهی کنند، چه شد که به مصر رفت؟
جریان‌های اسلام‌گرا در مصر و ترس از انقلاب اسلامی
یکی از کشورهای مسلمانی که همواره حکومت‌های آن از جریان‌ها و نهضت‌های اسلامی خواب خوش نداشتند، کشور مصر بود. از اوایل قرن بیستم در این کشور، یک جریان ریشه‌دار اسلامی ـ سیاسی با عنوان «اخوان‌المسلمین» شکل گرفت که به کشورهای عربی دیگر نیز گسترش یافت. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز با گسترش قدرت و نفوذ جریان‌های اسلامی در مصر مصادف بود و این مسئله، ترس حکومت مصر از امکان سرایت انقلاب اسلامی ایران به این کشور را در پی داشت.
از طرف دیگر نیز در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، بحث صدور انقلاب به سایر کشورهای اسلامی وجود داشت و همین مسئله باعث دوچندان شدن ترس حکام و زمامداران اقتدارگرای کشورهای مسلمان از قبیل مصر گردید؛ ازاین‌رو حکام این کشور با استقبال از شاه مخلوع ایران، به‌نوعی مخالفت خود را با انقلاب اسلامی ایران نشان دادند.
ادامه دارد...