امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به زوج‌های جوان (قسمت نهم)

حجت الاسلام محمّدجواد حاج علی اکبری

 

هر چقدر بیشتر، بهتر
زن و شوهر هرچه بیشتر به هم محبّت کنند، زیادی نیست. آنجایی که محبّت هرچه زیاد شود، ایرادی ندارد، محبّت زن و شوهر است. هرچه به هم محبّت کنید، خوب است و خود محبّت هم، اعتماد می‌آورد.
این محبّت زن و شوهر هم جزو محبت‌های خدایی است. این از آن محبت‌های خوب است. هرچه بیشتر شود بهتر است.
از محبّت خارها گل می‌شود
زن و شوهر باید به هم محبّت بورزند. این اساس خوشبختی است. خوشبختی در این است که زن و شوهر همدیگر را دوست داشته باشند.
وقتی محبّت باشد، از محبّت خارها گُل  می‌شود. اگر چیز ناخوشایندی هم در همسر وجود داشته باشد، وقتی محبّت بود، آن چیزهای ناخوشایند، به کلّی رنگ می‌بازد و محبّت، همه چاله‌ها را صاف می‌کند.
محبّت، دستوری و سفارشی نیست
محبّت، دستوری و فرمایشی و سفارشی نیست. دست خود شماست.  شما  می‌توانید محبّت خودتان را روزبه‌روز در دل همسرتان زیاد کنید. چطوری؟ با اخلاق خوب، با رفتار مناسب، با محبّت ورزیدن به او، با وفاداری.
اگر زن بخواهد شوهرش به او محبّت بورزد، باید حرکت و تلاش کند. اگر مرد بخواهد زنش او را دوست داشته باشد، باید یک تلاشی انجام بدهـد. محبّت محتاج تلاش و ابتکار است.
محبّت در صورتی خواهد ماند که طرفین، حقوق یکدیگر و حدود خود را رعایت کنند و از آن تخطّی و تجاوز نکنند. یعنی در واقع هر کدام از این دو طرف که دو شریک هستند و با هم زندگی را بنا می‌کنند، سعی کنند که جایگاه خود را در دل و ذهن و فکر طرف مقابل، جایگاه راسخ و نافذی قرار دهند. یعنی همان نفوذ معنوی؛ همان ارتباط و پیوند قلبی زن و شوهر. حقوق اسلامی برای این است.
اگر بخواهید این محبّت باقی بماند، به جای اینکه از طرف مقابلتان توقّع کنید که او مرتب به شما محبّت کند، از دل خودتان بخواهید که تراوش محبّت او روز به روز بیشتر شود.
محبّت به طور طبیعی، محبّت می‌آفریند.
عشق‌بازی دِگر و نفس‌پرستی دِگر است
امروز در دنیا تعبیر بدی از محبّت می‌کنند، این عشقی که تعبیر می‌کنند، اینها، آن محبّت واقعی نیست. این، همان حالت هیجان جنسی است که به یک شکل خاصی آن را ظاهر می‌کنند. این ممکن است در خیلی از موارد پیش بیاید، ارزشی هم ندارد. آن چیزی که باارزش است، آن محبّت عمیق و صمیمی و خدایی و همراه با احساس مسئولیت متقابل بین دختر و پسر است که بدانند حالا بعد از این، یک واحدند و یک هدف را دنبال می‌کنند. این، آن محبّتی است که خانواده براساس آن شکل می‌گیرد.
آن محبت‌ها و عشق‌هایی که بر اساس مبانی انسانی نیست و از روی مسائل ظاهری و شهوات زودگذر است، اینها خیلی پایه و بنیادی ندارد. امّا محبّتی که بر اساس آن اصل انسانی است که خـدای متعال آن را قرار داده، بخصوص اگر چنانچه با شرایطی که در همین ازدواج اسلامی رعایت شده و توصیه شده است، اگــر با اینها همـراه باشـد، این محبّت روزبه‌روز بیشتـر می‌شود.
گام اوّل: احترام متقابل 
زن و شوهر باید به یکدیگر احترام بگذارند، نه احترام ظاهری و تشریفاتی؛ بلکه احترامی واقعی.
احترام به این معنا نیست که مثلاً همدیگر را با القاب و آداب صدا کنند؛ بلکه قلباً مرد نسبت به زن خود و زن نسبت به مرد خود، احساس احترام داشته باشند.
احترام را در قلب خود نگهدارید، برای هم حرمت قائل باشید. این در اداره زندگی مهم است. بین زن و شوهر، اهانت و تحقیر و تذلیل نباشد.
گام دوّم: اعتمادسازی 
نگه داشتن محبّت به این است که زن و شوهر اعتماد یکدیگر را جلب کنند. اطمینان که پیدا شد، محبّت، پایدار می‌شود و انس به وجود می‌آید.
اساس محبّت، اطمینان است. اگر اعتماد بین زن و شوهر از بین رفت، محبّت آرام‌آرام از بین خواهد رفت. باید به هم اعتماد داشته باشید.
اگر می‌خواهید محبّت طرف مقابلتان به شما زیاد باشد، وفاداری کنید، حسّ اعتماد او را جلب کنید. یکی از چیزهایی که محبّت را در خانواده به کلی به هم می‌ریزد، بی‌اعتماديی زن و شوهر به همدیگر است...
محبّت یک امری است که باید زمینه آن را فراهم کرد و زمینه اش این است که دختر سعی کند اعتماد شوهرش را به خود جلب کند، پسر هم سعی کند اعتماد زنش را به خود جلب کند. وقتی اعتماد طرفین وجود داشت، هر دو به وفاداری هم اطمینان پیدا کردند، محبّت زیاد می‌شود...
وفاداری، خیلی مهم است. اگر زن احساس کند شوهرش به او وفادار است و شوهر احساس کند زنش به او وفادار است، این خود به‌وجودآورنده محبّت است. محبّت که به وجود آمد، آن وقت خانواده پایدار خواهد شد. یک بنای مستحکم و پایداری که سال‌های متمادی ادامه پیدا می‌کند...
اگر زن یا شوهر احساس کند که دل همسرش در گروی جای دیگر است، اگر احساس کند به او راست نمی‌گوید، اگر احساس کند با دورویی برخورد می‌کند، اگر احساس کند صمیمیّتی در بین نیست، هرچه هم محبّت داشته باشد، این محبّت ضعیف خواهد شد...
وفاداری کن تا جلب اعتماد کنی!
محبّت ورزیدن، یک امری است که در اوّل کار خدای متعال این را به شما می‌دهد، سرمایه‌ای است که در اوّل ازدواج، خدا به دختر و پسر هدیه می‌کند. به یکدیگر محبّت پیدا می‌کنند. این را باید نگه داشت. محبّت همسرِ شما به شما، وابسته به عمل شماست. اگر بخواهید همسرتان به شما آن محبّتش محفوظ بماند، باید رفتار خودتان را محبّت برانگیز کنید. حالا معلوم است که انسان چه کار باید بکند تا محبّتش معلوم شود. بایستی وفاداری کنید، امانت نشان بدهید، صفا نشان بدهید. توقّعات خود را خیلی بالا نبرید، باید همکاری کنید، باید اظهار محبّت کنید، اینها محبّت ایجاد می‌کند. هر دو، نسبت به هم این وظیفه را دارند. محبّت در زندگی باید باشد. همکاری باشد، ایرادگیری و زیاده‌طلبی نباشد.
اعتماد، قراردادی نیست
اعتماد، یک امر قراردادی نیست که بیا من به تو اعتماد کنم، تو به من اعتماد کن. اینطوری نیست! اعتماد را باید جلب کرد. با خوبیِ عمل، با رعایتِ اخلاق، با رعایتِ آداب، با رعایتِ حدود و ثغور و موازین شرعی...
بی‌اعتمادی، پایه محبّت را از بین می‌برد. نگذارید این بی‌اعتمادی به وجود بیاید. احساس بی‌وفایی، محبّت را مثل خوره می‌خورد و از بین می‌برد.
اگر زن احساس کرد شوهرش به او دروغ می‌گوید یا مرد احساس کرد که زنش به او دروغ می‌گوید و هر کدام احساس کردند دیگری در اظهار محبّت صادق نیست، این دیگر پایه‌های محبّت را سست خواهد نمود. اگر می‌خواهید محبّت باقی بماند، اعتماد را حفظ کنید و اگر می‌خواهید زندگی پایدار بماند، باید محبّت را نگه دارید.
ذوب کدورت‌ها در لابه‌لای محبت‌ها
زن و شوهر باید به هم محبّت داشته باشند، همین! کارهایی که محبّت را کم می‌کند، انجام ندهید. مواظب باشید چیزهایی که شما را از هم  گله‌مند و بیزار می‌کند، از شما سر نزند. درست نگاه کنید ببینید شوهر شما یا زن شما، روی چه چیزهایی خیلی حسّاس است، از آنها اجتناب کنید. بعضی‌ها بی‌اعتنایی می‌کنند. مثلاً فرض بفرمایید که زن از یک عادتی که مرد دارد بدش می‌آید، این مرد هم بی‌اعتناست و آن عادت را باز تکرار می‌کند. این بد است. همین‌طور زن‌ها. فرض بفرمایید زن‌هایی هستند که هوس‌های شخصی خود را (فلان چیز را بخریم، فلان جا برویم و...) بر راحتی و آسایش شوهر ترجیح می‌دهند. چه لزومی دارد؟ اصل کار، شما دو نفر هستید. همه دنیا فرع شمایند. همدیگر را داشته باشید، با همدیگر مهربان باشید.
اگر یک وقتی خدای نکرده یک کدورتی پیش آمد، باید لابه‌لای محبّت ذوبش کنید و از بین ببرید. نباید یک حرفِ کوچکی را بزرگ کنند و مرتبّ کش بدهند، اینها نباید باشـد...
اگر زن و شوهرها نسبت به احساسات یکدیگر بی‌اعتنایی و بی‌توجهی کنند و به تدریج حالت بی‌محبتی از یک طرف به وجود بیاید؛ چون بی‌محبتی مرضی مسری است، حتماً به آن طرف دیگر هم سرایت می‌کند. این‌طوری است. نباید بگًذارید، هر دو باید تلاش و کوشش کنید. این پایه اصلی است.
بزرگ‌ترها هم کمک کنند
باید جوان‌ها را هدایت کرد؛ امّا در جزئیات امور آنها نباید خیلی دخالت کرد که زندگی برای آنها مشکل شود.
مبادا بعضی‌ها با دخالت‌های خودشان، بعضی‌ها با کم‌ظرفیتی و خوی بچگی خودشان، این بنای مستحکم را به اندک چیزی متزلزل کنند. اگر دیدند دخالت‌های آنها دارد این زن و شوهر را نسبت به هم  دل‌چرکین می‌کند، دیگر اجازه ندارند دخالت کنند.
بزرگترها اگر می‌خواهند این جوان‌ها راحت زندگی کنند، باید آنها را نصیحت کنند و هدایت نمایند. امّا دخالت نباید بکنند.
بگذارند زندگی‌شان را بکنند
مبادا خدای نکرده بزرگترها بیایند پیش یکی از زوجین، از آن دیگری بدگویی کنند، یک چیزی بگویند دلخوری درست کنند؛ بلکه باید بزرگترها سعی کنند، بیشتر اینها را به هم نزدیک نمایند و دل‌هایشان را به هم متصل‌تر کنند.
والدین نقش زیادی در ایجاد محبّت دارند. والدین دختر و پسر باید دائماً همّتشان این باشد که این را نسبت به دیگری بامحبّت کنند. اگر هم چنانچه یک چیزی دیدند از طرف مقابل که برایشان خوشایند نبود، آن را برای فرزند خودشان ذکر 
نکنند. بگذارند این دو با یکدیگر روز به روز مأنوس‌تر و بامحبت‌تر باشند...
پدر و مادرها باید سعی کنند محبّت زن و شوهرها را، این بچه هاشان را، جوان‌هایی را که ازدواج  می‌کنند ـ تامین کنند. گاهی ممکن است یک دلخوری‌هایی پیش بیاید، پدر و مادرها که تجربه‌دارتر هستند، بزرگ‌تر هستند، عاقل‌تر هستند، نگذارند که این دلخوری‌ها به دلسردی زن و شوهر جوان از هم منتهی شود.