صحیفه سجادیه، کتاب اصول اعتقادات، احکام، فروع دین، معارف توحیدی و عرفانی، اخلاقیات، مسائل سیاسی، و هدفدارترین نظام مدون حیات فردی و اجتماعی است.
امام سجاد (علیه السلام) مضامین بلند عرفانی را در قالب دعا، در این کتاب حیاتی ترسیم کردهاند تا راه تحول معنوی را در جامعه انسانی هموار سازند.
دعای مکارمالاخلاق، یکی از دعاهای بلند صحیفه سجادیه است که ما در آن، شاهد وجود ۲۲ بخش مجزا هستیم که در هر کدام از آن بخشها، به یکی از صفات نیک یا بداخلاق فردی و اجتماعی اشاره میگردد.
این دعای زیبا و پرمحتوا، به عنوان منشور کامل حیات حقیقی انسان، نام گرفته است.
ویژگیهای عالیترین مرتبه حیات، در آینه اندیشه آن امام بزرگوار، در دعای مکارم الاخلاق چنین ترسیم شده است:
۱. بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکمَلَ الْإِیمَانِ - ایمانم را به درجه کاملترین ایمان برسان.
امام صادق (علیه السلام) به عبدالعزیز قَراطیسی فرمودند: یا عبدَالعزیزِ! إنَّ الإیمانَ عَشرُ درجاتٍ بِمنزِلَةِ السُّلَّمِ یُصعَدُ منهُ مَرقاةً بعدَ مَرقاةٍ؛ اى عبد العزیز! ایمان ۱۰ درجه دارد؛ مثل نردبانی که باید از آن پله به پله و یکى پس از دیگرى بالا رفت.
درجه دهم ایمان، به مرتبهای از ایمان گفته میشود که تمام ارکان وجود انسان را تسخیر کند. اجازه هیچگونه تخلفی از دستورات خدا و رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) را به صاحب خود ندهد. هر بخشی از بخشهای وجود انسان را به حَظ و بهره ایمانی مطلوب، تا سرحد یقین برساند و با استقرار در راه مستقیم الهی، انسان را از آسیب و دستبرد نفس امّاره و شیاطین جن و انس محفوظ بدارد.
۲. وَ اجْعَلْ یقِینِی أَفْضَلَ الْیقِینِ؛ و یقینم را برترین یقین گردان.
یقین از مراحل و درجات متعددی برخوردار است:
الف: علم الیقین ب: عین الیقین ج: حق الیقین.
انسان در مرحله برترین یقین و در مقام حق الیقین، به جایی میرسد که خود را فراموش میکند و فقط خدا را میبیند و هر چه غیر از محبوب، از نظرش محو میشود.
۳. وَ انْتَهِ بِنِیتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیاتِ؛ و نیتم را به بهترین نیتها منتهی ساز.
بهترین نیّت آن است که انسان قصدش برای انجام عمل، فقط و فقط ادای وظیفه بندگی و کسب رضای حضرت حق باشد. در دنیا، کاری به خوش آمدن و بد آمدن مردم نداشته باشد. در آخرت هم کاری به رسیدن به بهشت و ترس از جهنم نداشته باشد. در تمام مراسم عبادی و در مسئله خدمت به مردم نیز، جز رضای محبوب، هدف، قصد، خواسته و نیّتی نداشته باشد.
۴. وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ؛ و عملم را به بهترین عمل تبدیل کن.
برای ارتقای کیفی یک عمل، معیارهایی وجود دارد:
الف: عمل با معرفت
ب: عمل استوار
ج: عمل سخت
د: عمل زاهدانه
ه: عمل خالصانه.
هر عملی که با این معیارها تلفیق شود، به بهترین عمل ارتقاء پیدا خواهد کرد.
برخی از اعمال هم به خودی خود، امتیاز و برتری ویژهای نسبت به دیگر اعمال دارند:
الف: امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: إِنَّ فَوْقَ کُلِّ عِبَادَةٍ عِبَادَةٌ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَفْضَلُ عِبَادَة؛ بالاتر از هر عبادتی، عبادت دیگری هست تا برسد به محبت اهل بیت که بالاتر از آن هیچ عبادتی نیست.
ب: رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) میفرمایند: فَوْقَ کُلِ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِيلِ اللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ؛ بالاتر از هر کار نیکی، کار نیک دیگری وجود دارد تا رسیدن به درجه شهادت که دیگر بالاتر از آن درجهای نیست.
ج: امام باقر (علیه السلام) میفرمایند: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ؛ هیچ عبادتی بالاتر از شاد کردن دل مؤمن نیست. انسان، مشکل یا گرهی از کار کسی باز کند که سبب شادی او بشود، این عمل، بالاترین عبادت است.
۵. وَ اکفِنِی مَا یشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ؛ و هر کاری که فکرش مرا به خود مشغول داشته است، گرهاش را بگشای؛
الهی! مرا از اموری که مزاحم سیر و سلوک من در راه توست، و مانع از انجام امور عالیه برای توست، کفایت کن. مبادا که وقت به پایان برسد و دستم از این همه خیر و برکت خالی بماند.
۶. وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ؛ و مرا در کاری قرار ده که فردا مرا از آن بازپرسی میکنی.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: لَا تَزُولُ قَدَما عَبْدٍ یَوْمَ الْقِيامَةِ حَتَّى يُسْئَلَ عَنْ عُمْرِهِ فَيْمَا اَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ اَيْنَ اِكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا اَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا اَهْلَ الْبَيْتِ؛ در قيامت هيچ يك از بندگان قدم از قدم بر نمى دارد، تا از ۴ چیز بازپرسی شود.
الف: از عمرش که در چه راهی آن را صرف کرده است؟
ب: از جوانیاش که در چه راهی آن را از دست داده است؟
ج: از مالش که از کجا آورده و در چه راهی مصرف کرده است؟
د: و از محبت ما اهل بیت!
۷. وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛ و روزگارم را مصروف چیزی کن که مرا برای آن آفریدهای.
دلائل عقلی و نقلی روشن میکند که زندگی ما دارای هدف است. ما باید آن هدف را مد نظر قرار دهیم. به طرف آن هدف حرکت کنیم. کارهایمان را به سمت آن هدف تنظیم کنیم؛ چراکه ما میتوانیم با اختیار، در کمیت و کیفیت آن تاثیر بگذاریم.
ما در کوچه میتوانیم تند یا کند راه برویم. درس را میتوانیم با جدیت یا با کاهلی بخوانیم. مراحل مختلف زندگی را هم میتوانیم طوری تنظیم کنیم که هر کدام، زمینه یک هدف بالاتر را برای مرحله بعدی فراهم کند.
۸. وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَی فِی رِزْقِک؛ و مرا بینیاز گردان و روزیات را بر من وسعت ده.
مرا محتاج کسی قرار نده و هر نوع روزی را بر من افزایش بده. تو روزی دهندهای و میتوانی رزق و روزی ما را زیاد کنی.
آیت الله کشمیری به نقل از عارف بزرگ آسید علی آقای قاضی میگوید: اگر کسی افزایش رزق و روزی را بخواهد، باید ذکر "اللّهُمَ اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضِلکَ عَمَّن سِواک" را بسیار بگوید.
۹. وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ؛ و به چشمداشت مبتلایم نکن.
یعنی به نگاه کردن به آنچه در دست مردم است، مرا مبتلا نکن و با آن مرا مورد آزمایش قرار نده.
۱۰. وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِینِّی بِالْکبْرِ؛ و من را ارجمند ساز و گرفتار کبرم نفرما.
خدایا! مرا به مقام عزّت و رفعت باطنی برسان. عزتی که فقط در اتصال به عزیز مطلق، برای انسان فراهم میشود. وقتی باطن روح و جان انسان، از راه افتقار و طاعت و بندگی و کوچکی کردن در پیشگاه حضرت حق، به خدای عزیز متصل شد، بنیان عزّت در جانِ انسانِ مؤمن استوار میشود.
مؤمن باید درصدد فراهم آوردن این عزّت باشد.
سپس میگوید: خدایا! مرا به کبر و خودبزرگبینی مبتلا نکن.
۱۱. وَ عَبِّدْنِی لَک؛ و بر بندگیات رامم ساز.
انسان برای بندگی خلق شد. پیغمبر باشد، عزیزترین انسان باشد، شریفترین مخلوق پروردگار باشد، بنده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ؛ باید برای رسیدن به جایگاه رسالت، بندگی کند.
انسان عاقل میگوید: إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً؛ نهایت آرزویش این است که بنده بودن خود را خوب بفهمد.
۱۲، وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ؛ و بندگیام را به آلودگی خودپسندی تباه نکن.
عُجْبْ، از رذایل اخلاقی است. معنای عجب، خشنودی از اعمال نیک خود و بزرگ شمردن آنهاست.
در علم اخلاق، از اموری همچون قدرت، زیبایی، نسب و زیادی فرزند به عنوان اسباب عجب یاد شده است. تباه شدن اعمال نیک، تکبر و فساد عقل، از پیامدهای عُجب شمرده میشود.
عالمان اخلاق، عُجب را ناشی از جهل میدانند و معتقدند با آگاهی و معرفت، درمان میشود.
۱۳. وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یدِی الْخَیرَ؛ و خیر و نیکی را برای تمام مردم، به دست من جاری ساز.
در برخی از روایات اسلامی آمده است: بهترین انسان کسی است که نفع او به مردم بیش از دیگران باشد و بدترین مردم کسی است که خیرش به دیگران نمیرسد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: انْسکُ النّاس نُسکاً انْصَحُهُمْ جَیْباً واسْلَمُهُم قلباً لِجَمیعِ الْمسلمینَ؛ عابدترین مردم آن کسی است که نسبت به مردم، خیرخواهتر از دیگران و نسبت به تمام مسلمین، سلیمالقلبتر و باصفاتر باشد.
۱۴. وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ؛ و آن را از کدورت منتگذاری دور دار.
الف: خداوند در آیه ۱۷ سوره حجرات میگوید: یَمُنُّونَ عَلَيْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لاَ تَمُنُّوا عَلَيَ إِسْلاَمَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُ عَلَيْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ آنها بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند. بگو: اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید؛ بلکه خداوند بر شما منّت مینهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است، اگر (در ادّعای ایمان) راستگو هستید!
ب: خداوند متعال در آیه ۲۶۴ سوره بقره میفرماید: لَا تُبْطِلُوا صَدَقَتِكُم بِٱلْمَنِّ وَٱلْأَذَى؛ بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید.
۱۵. وَ هَبْ لِی مَعَالِی الْأَخْلَاقِ؛ و بهترین اخلاق را به من عنایت فرما.
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: اَلا اُحَدِّثُكَ بِمَكارِمِ الاْخْلاقِ؟ آیا به شما بگویم که مکارم اخلاق چیست؟
الف: الصَّفْحُ عَنِ النّاسِ؛ گذشت کردن از مردم.
ب: وَ مُواساةُ الرَّجُلِ اَخاهُ فى مالِهِ؛ كمک مالى به برادر (دينى) خود.
ج: وَ ذِکْرُ اللّه ِ کَثیرا؛ و بسیار به یاد خدا بودن.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: اَحاسِنُـكُم اَخْلاقا اَلْمُوَطِّـئُونَ اَكْنافا، اَلذين يَأْلِفونَ و يُؤْلَفونَ؛ خوشاخلاقترين شما، کسانی هستند كه نرمخو و بىآزارند. با ديگران انس میگیرند و از آنان، انس و الفت میپذیرند.
۱۶. وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ؛ و از فخرفروشی محافظتم کن.
امیرالمومنین علی (علیه السلام) میفرمایند: ما لابنِ آدمَ و الفَخرِ؟! أوَّلُهُ نُطفَةٌ، و آخِرُهُ جِيفَةٌ، و لا يَرزُقُ نفسَهُ، و لا يَدفَعُ حَتفَهُ؛ آدميزاد را چه به فخر فروشى؟! آغازش نطفهاى است و فرجامش مُردارى. نه مىتواند خود را روزى دهد و نه مىتواند جلوی مرگ خويش را بگيرد.
۱۷. وَ عَمِّرْنِی مَا کانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِک؛ و مرا تا وقتی زنده بدار که عمرم در اطاعت از تو به کار رود.
خداوند حکیم میفرماید: إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ؛ و یاد آورید هنگامی را که پروردگارش به او (ابراهیم) فرمود: أَسْلِمْ؛ اسلام بیاور و در برابر حق، تسلیم باش. او فرمان پروردگار را از جان و دل پذیرفت؛ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ؛ گفت: در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.
تسلیم در برابر خدا، اطاعت میآورد. وقتی عمرمان در راه طاعت بود، زندگی زیبا میشود و الا هر چه زودتر بمیریم، گناهمان کمتر است.
۱۸. فَإِذَا کانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیک قَبْلَ أَنْ یسْبِقَ مَقْتُک إِلَی، أَوْ یسْتَحْکمَ غَضَبُک عَلَی؛ و قبل از آن که عمرم چراگاه شیطان شود یا دشمنیات به من رو کند، و یا غضبت به من برسد، جانم را بستان.
فرض کنید من بتوانم صد سال عمر کنم و در همه آن نیز خوش بگذرانم؛ غذای خوب میخورم، از مناظر زیبا لذت میبرم، در جامعه مردم به من احترام میگذارند و کسی به من اهانت نمیکند؛ اما اگر خدا از من راضی نباشد و دنبالهاش عذاب ابدی باشد، روشن است که زنده نماندنم بهتر است.
وقتی انسان عمر کوتاه دنیا را با زندگی جاودانهاش در آخرت مقایسه میکند، میگوید: حتی اگر صد سال هم به من خوش بگذرد، نسبتی با زندگی بینهایت ندارد، و اگر عمر من مرتع شیطان شد، چنین عمری را نمیخواهم؛ زیرا لازمه این لذت، بلاهای بینهایت است. از این رو میگویم: فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ؛ قبل از اینکه غضب تو به من برسد و مشمول غضب تو قرار بگیرم، زودتر من را بمیران.
آنچه نگاشتیم، نمایی از دعای مکارم اخلاق بود. این دعا و منشور کامل حیات حقیقی انسان را همواره مرور کنیم. در کلمات آن دقت نمائیم. در آن تدبر کنیم؛ تا زندگی امان رنگ و بوی الهی بگیرد.