امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

دست رد به سینه مردم نزنید

پیرمردی هفت هشت جعبه سیب پشت وانت گذاشته و از دماوند تا خرمشهر آمده بود. یک وانت کهنه و وارفته که آدم باور نمی‌کرد توانسته باشـد با آن، این همه راه بیاید.
پیرمرد می‌گفت: می‌خواهم دانه دانه این سیب‌ها را، با دست خودم به رزمنده‌ها بدهم.
همین کار را هم کرد. ما با مردم راه می‌آمدیم. یادم هست، در مورد کلاه آهنی به مشکل برخوردیم. ما به اندازه کافی کلاه آهنی خریده بودیم، خودمان هم می‌ساختیم؛ بنابراین دیگر به کلاه آهنی احتیاجی نداشتیم. ولی مردم باز می‌آمدند و می‌گفتند ما این پول را می‌دهیم تا برای رزمنده‌ها کلاه آهنی بخرید.
مثلاً مردی که فرزندش در اثر تیر مستقیم به سرش شهید شده بود، پول می‌داد و می‌گفت: آقا، با این پول پنج هزار تا کلاه آهنی بخرید و به بچه‌ها بدهیـد؛ فقط هـم کلاه آهنی بخرید.
من نزد امام رفتم و به ایشـان عرض کردم: آقا، ما به انـدازه کافی کلاه آهنی داریم؛ ولی مردم به زور می‌گویند که باید با این پول کلاه آهنی بخرید.
امام فرمودند: شـما پنج هزار تا از کلاه آهنی‌های خودتان را به ایشان بفروشید و بگویید اینها را به جبهه ببرد و به لشکرش تحویل بدهد. بعد با پولی که از ایشان گرفتید، آنچه لازم دارید بخرید. دست رد به سینه او نزنیـد. به او بگویید که ما به انـدازه کافی کلاه آهنی داریــم. اگر اصرار دارد، بـه او هم بگویید که ما با پول تو این کار را می‌کنیم؛ که هیچ نکته غیر شرعی و شبهه‌ای باقی نماند.
مثلاً می‌آمدند و می‌گفتند که ما به لشکرمان سر زده‌ایم و تویوتا کم دارند. می‌خواهیم ده دستگاه تویوتا بخریم و به لشکر بدهیم. معمولاً ما نیز در طرح تقسیممان قصد داشتیم که به آن لشکر تویوتا بدهیم. به آنها می‌گفتیم که پول آن را به خزانه سپاه بریزید. حواله خودروها را می‌دادیم و می‌بردند و تحویل می‌دادند.
با این روش، هم آنها مشعوف می‌شدند، هم ما کارمان را انجام می‌دادیم و این پول هم به درد کارهای مهم‌تر می‌خورد. از این کارها زیاد کردیم.
بخش عظیمی از منابع مالی ما در صنایع نظامی به کلی سـری از کمک‌های مردمی بود که به خود من می‌دادند و می‌گفتند که خودت هر طور صلاح می‌دانی خرج کن، اینکه ما مثلاً چند نفر را به سوئیس یا آرژانتین یا جاهای دیگر می‌فرستادیم تا اطلاعاتی کسب بکنند. این‌ها با بودجه معمولی انجام نمی‌شد؛ از بودجه مردمی استفاده می‌کردیم.