محمد ایمانی
تصورش را بکنید که در طول این سالها یا ایام، خبری با این مضامین منتشر میشد/ بشود:
روسیه و چین، قطعنامهای ضد ایرانی را برای تصویب در آژانس ارائه کردند.
چین و روسیه، این هفته کشتیرانی ایران و دو هفته قبل هواپیمایی ایران را تحریم کردند.
روسیه یا چین توافق برجام را به شکل یکطرفه باطل اعلام کرده و ضمن نقض حقوق ایران، از آن خارج شدند.
چین و روسیه، به گروههای تروریستی معارض ایران پناه دادند.
روسیه و چین، از نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه پشتیبانی کردند.
چین و روسیه حاضر نشدند شرارت اسرائیل علیه ایران را محکوم کنند.
روسیه و چین، به طرف ایرانی پیغام دادند که برجام دیگر کارایی کافی ندارد و اگر حقوق خود در برجام را میخواهید، باید توافق جدیدی امضا کنید و امتیازات جدیدی را واگذار کنید؛ خسارات برجام هم باید کان لم یکن قلمداد شود.
تصور کنید که اگر فقط یکی از این اتفاقات رخ میداد، غربگرایان مدعی اصلاحات و اعتدال چه گریبانی پاره میکردند! فی الفور خواستار قطع روابط با طرف متخاصم و اخراج سفیر آن میشدند.
همینها، در ماجرای فرار آمریکا و صِرف روی کار آمدن طالبان، خواستار جنگ فوری و حمله به افغانستان شدند! اما در ماجرای ترور جنایتکارانه شهیدان سلیمانی و فخریزاده و زاهدی و نیلفروشان، یا خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها، و یا ترور شهید هنیه در تهران و حمله به کنسولگری ایران در دمشق، صلح کل شده و بر ضرورت خویشتنداری تاکید کردند!
طی روزهای گذشته، تروئیکای اروپایی بیچشم و رو، هواپیمایی و سپس کشتیرانی ایران را تحریم کردند و این در حالی بود که مروّجان خوشبینی به غرب (مدعی حمایت از دولت)، سه ماه گذشته را با آرزوی موهوم از سرگیری مذاکرات با اروپا و تن دادن به تضییع حقوق برجامی ایران گذرانده بودند. حتماً باید میان خیانت و کجفهمی تفاوت گذاشت. در عین حال مشخص است که حاصل جمعِ عدم توازن میان "رویه خصمانه غرب" و "دعوت به مماشات و آرزواندیشی و انفعال" در این سو، چیزی جز خسارت برای ملت ایران نخواهد بود. این مهم را باید به ویژه مدیران دولت و وزارت خارجه متوجه باشند که تحلیل غلط و انفعال ناشی از آن، موضع خود دولت و طبعاً کشور را در مقابل وقاحتهای غرب، تضعیف میکند.