امام حسین علیه‌السلام:  خودنمایی گزافه‌گویی، عجله کم عقلی و سفاهت ناتوانی است. کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۰  

حوزه و دانشگاه 1238

آيت الله العظمي جوادي آملي:
علم سردخانه‌اي انسان‌ساز نيست
انسان اگر بداند که يک حقيقت زنده است، و بداند از جايي آمده و به جايي مي‌رود، ديگر خود را فراموش نمي‌کند. وقتي بفهمد من هستم که هستم که هستم و نمي‌پوسم، بلکه با مرگ از پوست به در مي آيم، آن‌گاه به علم شهودي مي‌رسد. 
هر کجا عالمِ عامل، متواضع و اهل معنا باشد، دل‌ها جذب مي‌شود. ما براي جذب دل‌ها نيازمند شوکت نيستيم، بلکه محتاج صداقت و نور علم هستيم.
به گزارش خبرگزاري حوزه، حضرت آيت‌الله جوادي آملي در ديدار جمعي از اساتيد دانشگاه کاشان با تأکيد بر اهميت پيوند حوزه و دانشگاه، تصريح کردند: تا زماني‌که رابطه ميان عالم و علم به‌درستي تعريف نشود، وحدت حوزه و دانشگاه نيز محقق نخواهد شد. علم، حقيقتي مثلث‌گونه است؛ از يک سو به آغاز متصل است چه کسي معلوم را آفريد؟ از سوي ديگر به انجام پيوند دارد، يعني غايتي دارد، براي چه آفريد و ضلع وسطي دارد که چه هست؟
ايشان ادامه دادند: علم، نوري است که خدا در دل هر که بخواهد مي‌افکند. اما آن‌چه امروز در برخي جوامع علمي دانشگاهي هست، علمي مرده و سردخانه‌اي است؛ اين علم سردخانه اي عالمان بزرگ تربيت نمي کند؛ اين علم، انسان‌ساز نيست، بلکه ابزار است. بايد علمي زنده، شهودي و حيات‌بخش داشته باشيم؛ علمي که معلوم آن، نه صرفاً داده‌اي ذهني؛ بلکه حقيقتي مرتبط با هستي و خداوند باشد.
حضرت آيت الله جوادي آملي گفتند: اولين قدم براي انسان، معرفت نفس است، انسان اگر بداند که يک حقيقت زنده است، و بداند از جايي آمده و به جايي مي‌رود، ديگر خود را فراموش نمي‌کند. وقتي بفهمد من هستم که هستم که هستم و نمي‌پوسم، بلکه با مرگ از پوست به در مي‌آيم، آن‌گاه به علم شهودي مي‌رسد. اين معرفت، ره‌آورد بزرگي براي انسان دارد چنين انساني نه بيراهه مي‌رود و نه راه کسي را مي‌بندد.
ايشان افزودند: آزادي در منطق نوراني حضرت امير(عليه السلام) به معناي رهايي از شهوت و هواست، نه رها بودن در لذت‌طلبي. همان‌طور که دستگاه گوارش ما اشتها دارد، اما هر غذايي براي ما مناسب نيست، خواسته‌هاي انسان نيز بايد با فطرت و حقيقت او سنجيده شود.
حضرت آيت الله جوادي آملي گفتند: هر منظره‌اي، هر آهنگي يا هر رفتاري که مورد ميل ما باشد، لزوماً براي ما مفيد نيست، چرا که ما موجوداتي محدود هستيم و نمي‌توان خواسته‌هاي نامحدود داشته باشيم. آزادي عبد در کمال عبوديت اوست.
اين مرجع تقليد بيان داشتند: غيرت از پرفضيلت‌ترين فضايل نفساني است؛ غيرت تنها در مسائل خانوادگي نيست؛ غيرت، اژه‌اي است که از سه عنصر دقيق تشکيل شده، اول اينکه انسان به حريم غير وارد نشود، نگاه نکردن به نامحرم، دست‌درازي نکردن به بيت‌المال، تعرض نکردن به حقوق ملت، همه از مصاديق غيرت است.
اصل دوم اين است که انسان غيرتمند اجازه نمي‌دهد که به حرم و حريم او تجاوز شود، بيان نوراني حضرت امير است:
رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ؛ سنگ را همان جا که آمد، برگردانيد و فرمود: «لَا يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ‏»؛ ستم را جز ملّت فرومايه قبول نمي کند.
و ضلع سوم: انسان بايد حريم شناس باشد، انسان تا مرز خود را نشناسد نمي‌تواند سنجشي داشته باشد که در کجا از مرز رد شده و کجا به مرز و حريم او وارد شده‌اند، اين سه عنصر که جمع شد، اين مرد مي‌شود اهل غيرت.
معظم له در پايان اين ديدار، اساتيد دانشگاه را به عمل و تواضع دعوت کردند و بيان داشتند: هر کجا عالمِ عامل، متواضع و اهل معنا باشد، دل‌ها جذب مي‌شود. ما براي جذب دل‌ها نيازمند شوکت نيستيم، بلکه محتاج صداقت و نور علم هستيم.
 
آيت‌الله رجبي تشريح کرد:
ماجراي طرح ولايت و توسل آيت الله مصباح يزدي به حضرت بقيةالله(عج) در جمکران
آيت‌الله رجبي، عضو شوراي عالي حوزه‌هاي علميه در اجلاسيه سراسري مديران حوزه‌هاي علميه کشور که با موضوع بررسي «مباحث اخير و جنگ تحميلي و دفاع مقدس 12 روزه» در مشهد مقدس برگزار گرديد، در سخناني به موضوع «اصول مديريت موفق تربيتي در حوزه‌هاي علميه؛ آموزه‌ها و تجربيات علامه مصباح» پرداخت و در بخش‌هایی از سخنان خود گفت:
«علامه مصباح هرگز توسل به حضرات معصومين را فراموش نمي‌کردند و در همه مجالس و جلسات، پس از ذکر توصيه‌هاي تربيتي و علمي، بر توسل به حضرات معصومين(ع) مخصوصاً حضرت بقيةالله ارواحنا فداه تأکيد داشتند. براي ايشان، توسل نه صرفاً يک مراسم ظاهري که اساس کار بود.
در موارد متعدد که براي مؤسسه‌ مشکلات جدي به وجود مي‌آمد، ايشان فرمان مي‌دادند، به جمکران برويم و توسل کنيم. يک نمونه عرض کنم: يک سال طرح ولايت تابستاني در مشهد با تعداد زیادی دانشجو برگزار مي‌شد. با يک سازمان براي مکان کلاس‌ها و اسکان دانشجويان و اساتيد و تغذيه آنها قرارداد بسته شده بود. يک روز قبل از شروع دوره که دانشجويان از سراسر کشور حرکت کرده بودند و اساتيد نيز در راه بودند، مسئول آن مرکز تماس گرفت و گفت: توجه نداشتيم که قبل از شما مکان و امکانات را با سازمان ديگر قرارداد بسته بوديم و با کمال شرمندگي نمي‌توانيم در خدمت شما باشيم.
آيت الله مصباح از منزل بيرون آمده وارد مؤسسه شدند. در حياط مؤسسه، مسئول طرح ولايت به محضرشان سراسيمه عرض کرد: حاج آقا بحران، بحران! ايشان فرمود: چي شده؟ مسئول طرح ولايت عرض کرد که دانشجويان و اساتيد در راه هستند و همه برنامه محل کلاس و اسکان و تغذيه به هم خورده و قضيه را توضيح داد. علامه مصباح گفتند: مگر اهل بيت(ع) را از شما گرفته‌اند. مسئول طرح ولايت گفت: حاج آقا ما کجا و حضرات معصومين(ع) کجا! علامه گفتند: لازم نيست شما به محضرشان شرفياب شويد. آن‌ها مي‌آيند. عرض کرد: چگونه؟ گفتند: برويد مسجد جمکران و به حضرت بقيةالله(عج) متوسل شويد. جمعي از دوستان به مسجد جمکران رفتيم، نماز تهيت را خوانديم و نماز حضرت بقيةالله(عج) ارواحنا فداه را شروع کرديم. در بين نماز تلفن همراه مسئول طرح ولايت زنگ خورد. نماز را تمام کرد و با شماره‌اي که زنگ زده بود، تماس گرفت. مسئول همان سازمان بود و اعلام کرد که همه چيز حل شده و آن سازمان موافقت کرده که برنامه شما به هم نخورد.
البته علامه مصباح همواره يادآوري مي‌کردند که بايد وظيفه خود را با دقت و کارشناسي بشناسيم و انجام دهيم و کمک خدا و اهلبيت(ع) نصيب کسي مي‌شود که وظايفش را انجام داده باشد. اين نگرش که ترکيبي از عمل عقلاني و توکل معنوي است، راز موفقيت ايشان بود.