وقتی درباره کارآمدی نظام صحبت میشود، گاهی منظور همان مفهوم انتزاعی است یا به یک معنا ایدة نظام است که آیا کارآمد است یا نیست؛ و گاهی منظور این است که کسانی که متصدی اجرای این نظام هستند، آیا آنها درست عمل کردهاند یا خیر؟ اینها دو معنای متغایر، اما مرتبطاند، و البته باید بین آنها تفاوت قائل شد.
اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلا خلاصهای از یکی دیگر از سخنرانیهای مرحوم علامه مصباح(ره) تقدیم شده است.
مفهوم نظام
وقتی گفته میشود یک نظام کارآمد است یا نیست، باید مشخص کرد که منظور از نظام چیست؟ منظور از کارآمدی چیست؟ چه کسی میخواهد این کارآمدی را قضاوت کند؟ و این قضاوت، با چه معیاری سنجیده میشود؟ به طور خلاصه، نظام دو معنای انتزاعی و عینی دارد: نظام گاه به «نهاد» و گاه به «سازمان» اطلاق میشود. در مفهوم انتزاعی نظام که مفهومی ذهنی است، روابطی میان پدیدههایی در نظر گرفته میشود و مجموعه بهصورت یک واحد یا سیستم اعتبار میشود. شاید در ادبیات معاصر، بیشتر واژه «نهاد» را، بهجای آن به کار میبرند. گاهی منظور از نظام، مصداق عینی آن نظام است؛ یعنی چیزی که منشأ انتزاع این مفهوم است. معمولاً در ادبیات معاصر، بهجای آن، واژه «سازمان» به کار برده میشود. منظور از سازمان، افرادی هستند که در خارج موجودند و با هم ارتباطاتی دارند و مفاهیم انتزاعی بر آنها صدق میکند.
وقتی درباره کارآمدی نظام صحبت میشود، گاهی منظور همان مفهوم انتزاعی است یا به یک معنا ایدة نظام است که آیا کارآمد است یا نیست؛ و گاهی منظور این است که کسانی که متصدی اجرای این نظام هستند، آیا آنها درست عمل کردهاند یا خیر؟ اینها دو معنای متغایر، اما مرتبطاند، و البته باید بین آنها تفاوت قائل شد. وقتی میخواهیم درباره کارآمدی نظامی قضاوت کنیم، گاه منظور این است که اگر آن مفاهیم انتزاعی موردنظر درست تحقق پیدا کند، آیا ما را به هدف میرساند یا نه و گاهی مقصود این است که آنچه از نظام، اکنون تحقق پیدا کرده است، کارآمد بوده است یا نه. ما یک نظام اسلامی داریم، به معنای سلسله مفاهیمی اعتباری، عقلایی و شرعی که اینها با هم جمع شده و بهصورت یک سیستم لحاظ شده است که رأس هرم، سطوح متوسط و قاعدة هرم دارد. این مفهوم نظام یا نهاد در ذهن ماست و میخواهیم درباره کارآمدی آن سخن بگوییم؛ اما یک معنا هم این است که کسانی که اکنون مصداق این نظاماند و خود را مصداق عینی این مفاهیم میدانند، آیا کارآمد بودهاند یا خیر؟
مفهوم کارآمدی
در مفهوم کارآمدی نیز، نظیر این ابهامها وجود دارد. منظور از کارآمدی در یک معنای عام این است که وقتی اسبابی را در نظر گرفتیم تا مقدمه باشند، برای اینکه ما را به هدفی برسانند، ما را به همان هدفی که منظور ما بود برسانند. ناکارآمدی نیز در جایی است که گرچه قرار بود این اسباب، کار را به نتیجه برسانند، ولی نتوانستند. اگر نظام، به هدف نرسیده، بهناچار باید ببینیم اشکال از کجا بوده است؛ آیا از ایدة نظام یا نهاد بوده است که باعث شده به هدف نرسیم و باید در این فکر، ایده و سیستم اعتباری تجدیدنظر کنیم تا شاید کارآمد شود، یا اشکال در کسانی است که مجری آن بودهاند و آنها بهدرستی عمل نکردهاند تا نظام به همه یا بخشی از هدف مطلوب دست یابد؟
معیار کارآمدی؛ نگرش مادی، الهی یا هر دو
وقتی میگوییم نظام کارآمد آن است که ما را به هدف برساند، پس باید تعیین کنیم هدف چیست. هدف از تحقق یک نظام اجتماعی چه میتواند باشد؟ در این زمینه، مکاتب و دیدگاههای مختلفی وجود دارد که هدف همة آنها، یکی نیست. برای مثال، بینش مادی، اصالت را به ماده و مادیات میدهد و زندگی را منحصر در همین زندگی دنیا میداند و سعادت آن هم همین خوشی و تحقق لذات است. کسانی که اینگونه میاندیشند، هنگام قضاوت دربارة کارآمدی نظام، بررسی میکنند که آیا این نظام، آنها را به این اهداف مادی دنیوی رسانده یا نرسانده است. برای آنها معنای کارآمدی، رسیدن به همین اهدافی است که خودشان میخواهند؛ اما چهبسا کسانی اهداف دیگر و خیلی فراتر از این نوع نگرش مادی داشته باشند که بر اساس محاسبات ریاضی، تفاوتشان مانند تفاوت بین متناهی و نامتناهی است. صاحب نگرش مادی، فقط میخواهد در همین زندگی چندساله ـ حدود صدسال، اندکی کمتر یا بیشتر ـ خوش بگذراند، خوب بخورد، خوب بپوشد، آرام باشد و مزاحمی نداشته باشد، و اگر نظام، این را تحقق بخشید، از منظر او کارآمد است. دلیل او نیز همین است که ما خوب میخوریم، خوب میپوشیم، مشکلی نداریم، دستگاه بهداشت و پزشکی ما مشغول کار است و بیماریهای ما، زود معالجه میشود؛ پس معلوم میشود، این نظام کارآمد است.
اما در نگرش دیگر، اهداف بالاتری نیز هست. این همان اختلاف بین دینداری و بیدینی است. ادیان آمدند بگویند: کل این نظام زندگی و دنیای شما در نسبت به زندگی حقیقی و ابدی، مانند یکچشم برهمزدن نسبت به یک زندگی صدساله یا هزارساله است. همه صدسال زندگی انسان از دوران طفولیت، جوانی، ازدواج، فرزندآوری، بیماری، سلامتی، دانشگاه رفتن، شاغل شدن و...، همه نسبت به زندگی حقیقی که در آن آرزو میکنید و میگویید «یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی»، مانند یکچشم برهمزدن است؛ و بعد از آن، حیاتْ، تازه شروع میشود. تا چه زمانی ادامه دارد؟ تا بینهایت. هدف از نظام برای چنین کسانی، این است که آن سعادت ابدی را به دست آورند. اینها همه، مقدمهای برای شکلگیری نظامی است که میخواهد این هدف را تحقق بخشد؛ یعنی هر چه نظام، در راستای این هدف موفقتر باشد، کارآمدتر است؛ اما اگر در این مسیر تأثیری نداشت، هرچقدر هم لذایذ را در این دنیا تأمین کند، از این منظر، کارآمد نیست.
پس این مسئله، به نوع نگاه به انسان بازمیگردد. در نگرشی که انسان را به منزله حیواناتی مانند گاو، گوسفند، شتر، و یا احیاناً پلنگ یا گرگ بداند، و معتقد باشد همانطور که حیوانات جنگل اقسامی دارند، انسان هم یکی در کنار آنهاست که در تاریخی متولد میشود و بعد از چندی زندگی، میمیرد و نابود میشود، هدف از زندگی همین خوشیهای فراهم شده است و هر کس خوشتر باشد، موفقتر و کامیابتر است؛ یعنی بهتر خوردن، بهتر پوشیدن، و تأمین لذایذ جنسی و فراهم شدن زمینه خوشگذرانیها و تفریحات، نشانة موفقیت است. معنای آن این است که نظامی کارآمد است که ما را یک حیوان پیشرفتهای در نظر بگیرد که لذایذ مادی آن، در این عالم فراهم شود. قرآن کریم تعبیراتی دارد که به نظر میآید خیلی از ذهن ما دور است؛ به همین جهت چهبسا اصلاً آنها را فراموش میکنیم! گویا این آیه در قرآن وجود ندارد: «ذَرْهُمْ یَأْكُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون»؛ «أُوْلَـئِكَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»؛ خداوند خطاب به پیغمبر اکرم صلیالله و علیه و آله میفرماید: این مخالفین خود را رها کن تا مثل گاو و گوسفند و حیوانات جنگلی بخورند و بچرند و سرگرم آرزوها باشند؛ بهگونهای که برخی آرزو میکنند کاش جای دیگران بودند؛ جای فلان سلطان یا ملکهای بودند؛ «ذَرْهُمْ یَأْكُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ»؛ رهایشان کن و بگذار بچرند، «فَسَوْفَ یَعْلَمُون»، روزی خواهند فهمید که چه غلطی کردند!