امام حسین علیه‌السلام: ای مردم! در کسب صفات زیبای اخلاقی بکوشید و برای به دست آوردن این سرمایه‌های معنوی شتاب کنید.  (کشف الغمه، ج ۲، ص۳۰) 

بهترین کتاب‌هایی که می‌توانیم برای مطالعه انتخاب کنیم (بخش دوم و پایانی)

علی شیرازی

یک‌وقت به یکی از این آقایان اهل‌قلم و ادبیات که می‌گفت می‌خواهم شرح‌حالی از امام بنویسم، گفتم: اگر می‌خواهی از امام شرح‌حالی بنویسی، حتما کتاب «مهاتما گاندی» را که «رومن رولان» نوشته بخوان.

من کتاب‌هایی را که می‌خوانم معمولا پشتش یادداشت یا تقریظی می‌نویسم. این کتاب (فرمانده من) را که خواندم، بی‌اختیار پشتش بخشی از زیارت‌نامه را نوشتم: «السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه!» واقعا دیدم که در مقابل این عظمت‌ها، انسان احساس حقارت می‌کند.

15.کتاب (من زنده‌ام) را با احساس دوگانه‌ی اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده‌ی اشک، خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا و بر این هنرمندی در مجسّم کردن زیبائی‌ها و زشتی‌ها و رنج‌ها و شادی‌ها، آفرین گفتم.
۱۶. تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما را در چنگال نامردمان بعثی عراق ، آن‌چنان که در این کتاب (پایی که جا ماند) است به تصویر کشیده باشد. این یک روایت استثنایی از حوادث تکان‌دهنده‌ای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را، و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده می‌گذارد و او را مبهوت می‌کند.
۱۷. بخش عمده‌ای از کتاب (ره نمای طریق) مطالعه شد، مطالب سودمند بسیاری در آن هست که برای جوانان، دانستن آن لازم یا راه‌گشا است.
۱۸. (پنجره های تشنه) بسیار خوب و با ذوق و سلیقه نوشته شده است و با نگاه هنرمندانه و کنجکاو و نکته‌یاب.
۱۹. من کتاب «سووشون» را شاید در سال‌های اول دهه‌ی پنجاه، یا آخر دهه‌ی چهل خریدم و شروع کردم خواندن. دیدم داستان، داستانی است که آمیخته با ناکامی است. یعنی انگلیسی‌ها آمدند شیراز، پدر همه را درآوردند و همه کار کردند و بالاخره هم قهرمان داستان را کشتند و مرده‌اش را دادند دست زن و بچه‌اش که ببرند دفن کنند. من، هر کتابی را که می‌خوانم، پشتش دو، سه جمله می‌نویسم. الان اگر آن کتاب را بیاورند، خواهید دید این جمله پشت آن نوشته شده که «این کتاب را طاقت نیاوردم بخوانم.» یعنی دیدم خواندنش، با این زندگی پر از غصه و دائم در حال مبارزه، جور در نمی‌آید. زندگی ما این‌طور بود. این بود که بعد از انقلاب، سووشون را خواندم.
۲۰. از اول سال مثل یک درس، هر روزی یک ساعت بنشینند «کتاب‌های آقای مطهری» را شروع کنند به خواندن، این را بخوانند تمام کنند، بعدی‌اش را بخوانند، بخوانند بخوانند تا این پنجاه، شصت تا چقدر کتاب ایشان الان ازشان چاپ شده، همه اش را بخوانند. من خیال می‌کنم هر کدام از اینها یک مشعل نوری خواهند شد؛ البته به شرطی که پایه سواد لازم و علمی لازم را داشته باشند. خیلی مطلب توی کتاب‌های ایشان هست انصافا، واقعا چقدر وجود ایشان مبارک بوده.
۲۱. من حالا یک کتابی را دارم می‌خوانم در همین شرح وضع اخلاقی و زندگی شهید – «سلیمانی‌ای که من می‌شناسم» به نظرم یک چنین عنوانی [دارد] - که یک چیزهای جالبی آنجا هست. از قول یکی از دوستان قدیمی ایشان نوشته که نوه‌ی یکی از دوستان شهیدش را می‌خواستند عمل جرّاحی کنند، رفت داخل بیمارستان و ایستاد تا عمل تمام بشود. مادر آن بچّه گفت که خب، حاج‌آقا عمل تمام شد، دیگر بروید به کارتان برسید. گفت نه! پدر تو - یعنی پدربزرگ این بچّه - به جای من رفت شهید شد، من هم حالا به جای او اینجا می‌ایستم. ایستاد تا بچّه به هوش آمد، خاطرش که جمع شد، بعد رفت. رفتارش با خانواده‌ی شهید این جوری است.
۲۲ . به نظر من «بینوایان» ویکتور هوگو، برترین رمانی است که در طول تاریخ نوشته شده است. من همه رمان‌های طول تاریخ را نخوانده‌ام، شکی در این نیست؛ اما من مقدار زیادی رمان خوانده‌ام که مربوط به حوادث قرن‌های گوناگون هم هست. بعضی رمان‌های خیلی قدیمی را هم خوانده‌ام. مثلا فرض کنید کمدی الهی را خوانده‌ام. امیرارسلان هم خوانده‌ام. الف لیله و هزار و یک شب را هم خوانده‌ام. وقتی نگاه می‌کنم به این رمانی که ویکتور هوگو نوشته، می‌بینم این چیزی است که اصلا امکان ندارد هیچ‌کس بتواند بهتر از این بنویسد یا نوشته باشد و معروف نباشد و مثل منی که در عالم رمان بوده‌ام، این را ندیده باشم یا اسمش را نشنیده باشم … من می‌گویم بینوایان یک معجزه است در عالم رمان‌نویسی، در عالم کتاب‌نویسی. واقعا یک معجزه است … زمانی که جوان‌ها زیاد دور و بر من می‌آمدند قبل از انقلاب، بارها این را گفته‌ام که بروید یک دور حتما بینوایان را بخوانید. این بینوایان کتاب جامعه‌شناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.
۲۳. یک‌وقت به یکی از این آقایان اهل‌قلم و ادبیات که می‌گفت می‌خواهم شرح‌حالی از امام بنویسم، گفتم: اگر می‌خواهی از امام شرح‌حالی بنویسی، حتما کتاب «مهاتما گاندی» را که «رومن رولان» نوشته بخوان. انصافا «رومن رولان» در تصویرسازی، آدم فوق‌العاده‌ای است. هم در رمان‌هایش این طور است، هم در شرح‌حال‌هایش. «رومن رولان» یک، دو سه رمان بزرگ خوب دارد که از لحاظ داستانی، در حدّ رمان‌های درجه یک دنیا نیست؛ اما از لحاظ تصویر و توصیف... به خصوص تبیین آن خصوصیات روانی و فکری، چیز فوق‌العاده‌ای است... راجع به گاندی من خیلی کتاب خوانده‌ام؛ اما هیچ‌کدام به‌خوبی این کتاب نبود.
۲۴. قیمت این کتاب «جان شیفته» رومن رولان به مراتب از این بیشتر است؛ هم تاریخ است، هم ادبیات است، هم اخلاق است، هم هنر است. این کتاب همه چیز است، این کتاب را من سال‌ها پیش خوانده‌ام.
۲۵. این (همپای صاعقه) یک کتاب منبع بسیار غنی و ارزشمند است که از آن می‌توان ده‌ها کتاب و فیلمنامه و زندگینامه استخراج کرد. لحظات و حالات ثبت‌شده در سراسر این کتاب، همان ظرافت‌های حیرت‌انگیزی است که از مجموع آن، تابلوی پرشکوه و باعظمت عملیاتی چون فتح‌المبین و بیت‌المقدس پدید آمده و برترین‌های هنر جهاد و ایثار و شجاعت و ابتکار را در مجموعه‌ی نمایشگاه بی‌نظیر هنرهای انقلاب اسلامی، نشان می‌دهد.
۲۶. وقتی که جلد اول «فرهنگ جبهه» درآمد، طبعا به طور عادی، مثل بقیه منشوراتی که پیش من می‌آوردند، نشستم آن را خواندم. این کتاب از بس مرا جذب کرد، تا آخرش را خواندم. بعد دیدم این کافی نیست. به خانه بردم و گفتم همه بنشینید این کتاب را بخوانید. گفتم این کتاب اصلا باید در فضای خانه‌ها باشد و همه باید آن را همیشه داشته باشند.
۲۷. این کتاب «لشکرخوبان» پر است از اعجاب و عظمت ناگفته‌ی رزمندگان غواص و اطلاعات عملیات جنگ. در ایامی که این کتاب را می‌خواندم، بارها و بارها متأثر شدم.
۲۸. اگر همین الان شما ادبیات شوروی را نگاه کنید، ناگهان می‌بینید که پرده‌ای وسطش وصل است. یعنی حصاری وجود دارد. در دو طرف این حصار، کارهای عظیمی هست و متعلق به دو طرف است. اما وقتی شما کار مثلا «شولوخف» یا «آلکسی تولستوی» را نگاه می‌کنید، می‌بینید که طعم دیگری دارد. این «آلکسی تولستوی» یک نویسنده‌ی بسیار قوی است و رمان‌های بسیار خوبی دارد و از نویسندگان انقلاب شوروی است و طعم دوران جدید در نوشته‌ی اوست، والا شما در کتاب «جنگ و صلح» «لئوتولستوی» آثار ملیت روسی را می‌بینید؛ اما آثار دوران ۶۰ سالهی اخیر را نمی‌بینید. آن یک دوره و یک اثر دیگر است و اصلا متعلق به جای دیگر است. آن چیزی که نشان‌دهنده‌ی شخصیت امروز روسیه است، کدام است؟ اثر «شولوخف» و اثر همین «آلکسی تولستوی»  و امثال این‌هاست.
۲۹. من کتاب‌هایی را که می‌خوانم معمولا پشتش یادداشت یا تقریظی می‌نویسم. این کتاب (فرمانده من) را که خواندم، بی‌اختیار پشتش بخشی از زیارت‌نامه را نوشتم: «السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه!» واقعا دیدم که در مقابل این عظمت‌ها، انسان احساس حقارت می‌کند. وقتی این شکوه را در این کتاب دیدم، در نفس خود حقیقتا احساس حقارت کردم.
۳۰. این کتاب (سفر به قبله) مرا باز در شور و حال حسرت‌آلود زیارت خانه‌ی خدا و حرم رسول‌الله (ص) فرو برد. این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده!