رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

انتصاب حامیان فتنه در دولت، ضد وفاق ملی است

محمد ملک زاده

 

یکی از شعارهای دولت چهاردهم، ایجاد وفاق ملی در کشور بوده است؛ این در حالی است که بی‌توجهی به الزامات قانونی وفاق ملی، نه تنها به وفاق ملی منتهی نمی‌شود، که کشور را نیز با خطر بازگشت فتنه و ناامنی مواجه می‌سازد. در این وجیزه ضمن بررسی این موضوع، به تبیین برخی از مهم‌ترین الزامات وفاق ملی خواهیم پرداخت. 

1. وفاق ملی به معنای وحدت و اتحاد در جامعه، امری پسندیده و مورد تاکید اسلام، رهبران انقلاب اسلامی و از ضرورت‌های جامعه اسلامی است. وحدت و وفاق به ویژه برای نظام اسلامی که دشمنان زیادی دارد، از اهمیت بیشتری برخوردار است، همچنانکه خداوند متعال، تنازع و اختلاف را موجب ضعیف شدن مؤمنان در برابر دشمنان می‌داند. اما این وفاق در اندیشه اسلامی، شروط و الزاماتی نیز دارد و بدون تحقق آن شرایط، وفاق حاصل نمی‌شود.
اولین شرط وفاق و اتحاد از منظر قرآن کریم، پایبندی همه طرف‌ها به اصول و ارزش‌هاست. مهم‌ترین اصل در نظام اسلامی، اطاعت از خدا و رهبری اسلامی است. خداوند در سوره انفال آیه 46 می‌فرماید: «وَأَطيعُوا اللَّهَ وَرَسولَهُ وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ریحُکُم» در این آیه، شرط وفاق، اطاعت از دستورات خدا و پیامبرش دانسته شده و فرموده بر مبنای این اصول، نزاع و کشمکش نکنید، تا مقابل دشمنان سست نشوید، و قدرت و شوکت شما از میان نرود. ولایت‌فقیه در عصر غیبت به فرموده حضرت امام، استمرار حرکت انبیا و ادامه حکومت رسول خداست؛ بنابراین بر طبق این آیه، اطاعت از ولی فقیه به عنوان جانشین رسول خدا و امام معصوم علیه السلام در عصر غیبت، لازم است و وفاق باید بر سر همین اصول و ذیل ولایت‌فقیه باشد. در نظام اسلامی وفاق با کسانی که به ولایت‌فقیه و اصول و ارزش‌های انقلاب اعتقادی ندارند و با دشمنان نظام و براندازان همکاری می‌کنند، معنا ندارد.
یکی دیگر از معیارهای وفاق ملی توجه به منافع ملی و مصالح دولت اسلامی است. نتیجه وفاق باید به تقویت منافع ملی جامعه اسلامی منجر شود. در این صورت اتحاد و همسو شدن با کسانی که اعتقادی به منافع ملی ندارند و با دشمنان کشور علیه منافع ملی فعالیت می‌کنند به معنای وفاق ملی نیست؛ بلکه ضد وفاق ملی است.
ملاک سوم، وفاق بر سر مشترکات است. در آیه ۱۰۳ سوره آل‌عمران خداوند می‌فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» خداوند در این آیه چنگ زدن به ریسمان الهی را شرط عدم تفرقه مسلمانان می‌داند؛ یعنی وحدت در نظام اسلامی باید بر سر اصول مشترک باشد. البته این به معنای یک دست شدن دیدگاه‌ها و نظرات همه گروه‌ها و افراد نیست. اصل اختلاف در جامعه امری طبیعی است و در جامعه اسلامی ملی، سلیقه‌ها می‌تواند متفاوت باشد؛ اما اصول باید مشترک باشد؛ بنابراین اختلاف در اصول، به وفاق ملی ختم نمی‌شود.
2. از مطالب فوق می‌توان نتیجه گرفت افرادی که با جریان فتنه همراهی کرده‌اند و یا در برابر فتنه‌گران سکوت نموده و یا حداقل آن را محکوم نکرده‌اند، در واقع این افراد خود را در صف دشمنان نظام قرار داده و گویا هیچ تعلقی به منافع ملی نداشته‌اند. انتصاب این افراد در جایگاه‌های مدیریتی کشور به معنای نادیده گرفتن شرایط و الزامات وفاق ملی است که به آن اشاره شد: اولاً همراهی با جریان فتنه به معنای مخالفت صریح با ولی فقیه است. رهبر انقلاب با صراحت به دولت چهاردهم توصیه کردند به کسانی مسئولیت واگذار کنید که به اصول و ارزش‌های انقلاب پای بند باشند، در حالی که جریان فتنه عدم پایبندی خود را به اصول و ارزش‌های انقلاب نشان داده‌اند. ثانیاً این افراد به دلیل همراهی با دشمنان ایران، عملاً منافع ملی را نیز زیر پا نهاده و ثابت کرده‌اند که به اصول مشترک نظام اسلامی نیز پایبند نیستند. بنابراین واگذاری مسئولیت به چنین افرادی برخلاف شعار وفاق ملی دولت چهاردهم است. بدیهی است که ما مخالف وجود اختلاف سلیقه در میان مدیران و مسئولان نیستیم؛ اما این اختلافات همچنانکه اشاره شد باید ضابطه‌مند باشد. اختلاف ضابطه‌مند امری سازنده و مثبت است؛ یعنی وجود اختلاف در روش، گاه باعث می‌شود موجبات توسعه و پیشرفت کشور فراهم شود. اما این اختلافات در صورتی می‌تواند باعث وفاق ملی و پیشرفت کشور گردد که با اصول قانون اساسی تعارضی نداشته باشد. از این رو اختلاف در اصول و بی‌توجهی به الزامات وفاق، باعث نزاع و انشقاق ملی می‌شود و این خطر بزرگی برای امنیت، رفاه و پیشرفت کشور خواهد بود.