حسین بن حسن یکی از نوادگان امام جعفر صادق (علیهالسلام) بود که در قم زندگی میکرد و آشکارا شراب مینوشید.
ایشان آدم کمی نبود. از مشایخ «قم» بود. همه او را میشناختند و همین باعث میشد که لغزش سنگین او، دهان به دهان بپیچد. او در عین وابستگی به شراب، روز به روز فقیرتر هم میشد تا اینکه روزی از سر فقر، به سمت منزل احمد بن اسحاق اشعری که وکیل امام حسن عسکری (علیهالسلام) در امور اوقاف بود رفت؛ ولی احمد بن اسحاق به او اجازه دیدار نداد. حسین بن حسن نیز محزون به خانه برگشت.
همان سال احمد اسحاق پیش از حج به سامرا رفت و اجازه خواست تا با امام حسن عسکری (علیهالسلام) ملاقات کند؛ ولی امام اجازه ندادند.
احمد بن اسحاق مدتی گریست و بیتابی کرد تا سرانجام امام به او اجازه دادند. احمد بن اسحاق به امام عرض کرد: ای پسر رسول الله، چرا مرا از دیدارتان منع کردید، در حالی که من از شیعیان و دوستان شما هستم؟
امام فرمودند: زیرا تو پسرعموی ما را از خانهات طرد کردی.
احمد بن اسحاق شروع به گریه کرد و سوگند خورد که هدفش فقط این بوده که حسین بن حسن از خوردن شراب توبه کند. امام فرمودند: درست میگویی؛ ولی در هر حال احترام و تکریم آنها باید به جای خود محفوظ باشد. مبادا آنان را تحقیر و خوار کنی؛ زیرا به ما منسوب هستند؛ وگرنه از زیانکاران خواهی گشت.
احمد بن اسحاق از حج برگشت و وارد قم شد. بزرگان و اشراف به دیدارش آمدند و حسین بن حسن هم همراه آنان بود. احمد بن اسحاق با دیدن او به طرف او شتافت و از او استقبال کرد و او را در بالای مجلس جایش داد. حسین بن حسن که بسیار تعجب کرده بود، علت این برخورد را از احمد بن اسحاق جویا شد. او نیز سخنان امام حسن عسکری (علیهالسلام) را بازگو کرد.
حسین بن حسن با شنیدن ماجرا از کارهای زشتش پشیمان شد و توبه کرد، سپس به خانهاش مراجعت کرد و همه شرابها را به زمین ریخت، از باتقوایان خداترس شد و پیوسته در مسجد معتکف میشد تا از دنیا رفت و در نزدیکی قبر مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد. (بحار الانوار، ج 50، ص 323، ح 17)
درست است که آن سید خاطی، فرزند رسول الله (صلی الله علیه و آله) بود؛ ولی «شیعه» هم بود و به نظر من «شیعه بودنِ» او از «سید بودن»ش مهمتر بود. زیرا بنیعباس زمان امام عسکری (علیهالسلام) هم سید بودند؛ ولی امام، هرگز چنین ارزشی برای آنها قائل نبود. به نظرم این داستان فقط ربطی به سیادت ندارد، در واقع، شیعه بودن او در کنار انتسابش به رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، باعث شد حضرت از گناه سنگینِ «شرب خمر» او صرف نظر کند! برای اینکه او بماند. برای اینکه او عوض شود و برای اینکه او برگردد. اگر امیدی به بازگشت باشد، باید با گناهکار ملاطفت کرد. باید! والّا پشت در خانهی امام میمانی! آه که چقدر وظیفه سنگین است!