امام مهدی(عج):  بی یدفَعُ البَلاءُ مِن أهلی و شیعَتی به وسیله من بلا از خانواده و شیعیانم دفع می شود. الغیبة، طوسی، ص ۲۸۵  

اسلحه مسموم در توبره

مرحوم راوندی به نقل از محمّد بن زید رزامی حکایت کند:
روزی در خدمت حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام بودم که شخصی از گروه خوارج – که درون توبره و خورجین خود نوعی سلاح مسموم نهاده و مخفی کرده بود – وارد شد.
آن شخص به دوستان خود گفته بود: او گمان کرده است که چون فرزند رسول‌الله است، می‌تواند ولیعهدی طاغوت زمان را بپذیرد، می‌روم و از او سؤالی می‌پرسم، چنانچه جواب صحیحی نداد، او را با این سلاح می‌کشم. پس چون در محضر مبارک امام رضا علیه‌السلام نشست، سؤال خود را مطرح کرد.
حضرت فرمودند: سؤالت را به یک شرط پاسخ می‌گویم؟
منافق گفت: به چه شرطی می‌خواهی جواب مرا بدهی؟
امام علیه‌السلام فرمودند: چنانچه جواب صحیحی دریافت کردی و قانع و راضی شدی، آنچه در توبره خود پنهان کرده‌ای، درآوری و آن را بشکنی و دور بیندازی.
آن شخص منافق با شنیدن چنین سخن و مشاهده چنین برخوردی، متحیّر شد و آنچه در توبره نهاده بود، بیرون آورد و شکست.
و بعد از آن اظهار داشت: یا ابن رسول‌الله! با این که می‌دانی مأمون طاغی و ظالم است، چرا داخل در امور او شدی و ولایتعهدی او را پذیرفتی، با اینکه آن‌ها کافر هستند؟!
امام رضا علیه‌السلام فرمودند: آیا کفر این‌ها بدتر است، یا کفر پادشاه مصر و درباریانش؟
آیا این‌ها به ظاهر مسلمان نیستند و معتقد به وحدانیّت خدا نمی‌باشند؟
و سپس فرمودند:
حضرت یوسف علیه‌السلام با اینکه پیغمبر و پسر پیغمبر و نوه پیغمبر بود، از پادشاه مصر تقاضا کرد تا وزیر دارائی و خزینه‌دار اموال و دیگر امور مملکت مصر گردد و حتّی در جای فرعون می‌نشست، در حالی که می‌دانست او کافر محض می‌باشد.
و من نیز یکی از فرزندان رسول‌الله صلی الله علیه و آله هستم و تقاضای دخالت در امور حکومت را نداشتم؛ بلکه آنان مرا بر چنین امری مجبور کردند و به ناچار و بدون رضایت قلبی در چنین موقعیّتی قرار گرفتم.
آن شخص جواب حضرت را پسندید و تشکّر و قدردانی کرد و از گمان باطل خود بازگشت.