از خود بیگانگی؛ جن زدگی، بیگانه زده شدن، گرفتار بیگانه شدن، دیگری را بجای خود پنداشتن، دیگری را خود دانستن، است. اگر انسان خود را دیگری پنداشت، طبیعی است که هویت آن دیگری را هویت خود میپندارد و به بیان قرآنی، حیوانیت وقتی به جای انسانیت نشست، دیگر چنین پنداشته میشود که هر چه هست همین جسم و تنعمات مادی است.
در قرآن مجید، بارها نسبت به غفلت از خود و سرسپردگی انسان نسبت به غیر خدا هشدار داده شده و از بت پرستی، پیروی از شیطان و هوای نفس و تقلید کورکورانه از نیاکان و بزرگان، نکوهش شده است. سلطه شیطان بر انسان و هشدار نسبت به آن نیز بارها و بارها در قرآن مجید مطرح شده و نسبت به انحراف انسان در اثر وسوسه شیاطین انس و جن هشدار داده شده است.
از خود بیگانگی؛ جن زدگی، بیگانه زده شدن، گرفتار بیگانه شدن، دیگری را بجای خود پنداشتن، دیگری را خود دانستن، است. اگر انسان خود را دیگری پنداشت، طبیعی است که هویت آن دیگری را هویت خود میپندارد و به بیان قرآنی، حیوانیت وقتی به جای انسانیت نشست، دیگر چنین پنداشته میشود که هر چه هست همین جسم و تنعمات مادی است. بنابراین، فرد و جامعه از خودبیگانه، گاه موجود دیگری به جای خود مینهند و از خودبیگانه میشود و گاه از خود غافل میشود و دیگران برای او خودی تعیین میکنند.
قرآن و از خود بیگانی
بررسی مسئله از دیدگاه ادیان مختلف، فرصت و مجالی بس وسیعتر و تحقیقی گستردهتر و عمیقتر میطلبد. پرداختن به همه آنچه در معارف اسلامی در این خصوص آمده است نیز از حوصله این بحث کوتاه بیرون است و فقط به منظور آنکه گامی کوچک به سوی طرح مسئله برداشته باشیم و نقطه شروعی برای بررسی آن، از دیدگاه اسلام باشد، نیم نگاهی به مسئله از خودبیگانگی با نظر به برخی از آیات قرآن میکنیم.
پیش از وارد شدن در بحث، تذکر این نکته ضروری است که طرح مسئله از خود بیگانگی، بستگی تام به تصویری دارد که در مکتبهای مختلف نسبت به انسان و حقیقت و هویت او ارائه میشود و بررسی این تصویر در مکاتب مختلف از حوصله این نوشتار بیرون است. از این رو، تنها اشاره میشود که در بینش قرآنی حقیقت انسان را روح جاودانه او تشکیل میدهد و انسان هویتی از اویی (انا لله و انا الیه راجعون) دارد و زندگی واقعی او سرای آخرت است که با تلاش مخلصانه و همراه با ایمان خود در این دنیا آن را بنا مینهد.
در قرآن مجید، بارها نسبت به غفلت از خود و سرسپردگی انسان نسبت به غیر خدا هشدار داده شده و از بت پرستی، پیروی از شیطان و هوای نفس و تقلید کورکورانه از نیاکان و بزرگان، نکوهش شده است. سلطه شیطان بر انسان و هشدار نسبت به آن نیز بارها و بارها در قرآن مجید مطرح شده و نسبت به انحراف انسان در اثر وسوسه شیاطین انس و جن هشدار داده شده است.
مفاهیم یاد شده در فرهنگ بشری و بینش اسلامی، مفاهیمی آشنا و قابل هضم و درک هستند، هر چند اگر به آنها از زاویه مسئله از خودبیگانگی نگریسته شود، جلوه تازهای مییابند. ولی مفاهیمی از قبیل خود فراموشی، خودفروشی و خودزیانی، مفاهیم مهم دیگری هستند که تامل بیشتری را میطلبد و دقت انسان را بر میانگیزند. مگر میشود انسان از خود غافل شود یا خود را بفروشد، مگر خودزیانی هم ممکن است؟ انسان زیان میکند و زیان او به معنی از دست دادن امکاناتی است که در اختیار دارد؛ ولی خودزیانی چه مفهومی میتواند داشته باشد و چگونه انسان در ذات خویش دچار زیان میشود. قرآن مجید در این زمینه میفرماید: «ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم»؛ و همانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را نسبت به خودشان دچار فراموشی کرد.
و باز در جای دیگر میفرماید: «بئسما اشتروا به انفسهم»؛ بگو آنچه را که به آن خود را فروختند، بد چیزی است.
همچنین در آیه دوازدهم و بیستم از سوره انعام میفرماید: «الذین خسروا انفسهم فهم لا یؤمنون»؛ آنان که دچار خودزیانی شدند، پس آنان ایمان نمیآورند.
در اینگونه آیات، جمعی از مفسرین تلاش کردهاند تا به نحوی آیات یاد شده را به فراموشی، فروختن و زیان انسان به لحاظ اموری که به انسان تعلق دارد بازگردانند تا با برداشتهای رائج در تفاهم عرفی سازگار گردد. ولی اگر خود حقیقی انسان را در نظر گیریم و از زاویه از خودبیگانگی به آن نظر کنیم، این تعابیر با همان ظاهر خود، معنی و مفهوم مییابد. بسیاری از انسانها، خود حقیقیشان را فراموش کرده یا از آن غافل شدهاند، خود حقیقیشان را فروختهاند و در ذات خویش دچار زیان شدهاند. انسانی که دیگری را خود پنداشته، خود حقیقیاش را فراموش کرده یا مورد غفلت قرار داده است و غفلت از خود حقیقی رشد ندادن؛ بلکه انحطاط بخشیدن به آن یعنی خودزیانی است و آن کس که این عمل را به عنوان مثال، به بهای مطامع و مشتهیات حیوانی انجام میدهد، دچار خود فروشی شده است و خود را با حیوانیت مبادله کرده است و البته در بینش قرآنی، خودزیانی و خودفراموشی به صورت مطلق منفی تلقی میشود. ولی نکوهش از خودفروشی به لحاظ آن است که انسان خود را به بهای اندک دنیا بفروشد.