۱. نهی از منکر
در بین مراتب نهی از منکر، یک مرتبه، اعمال قدرت است که از نظر فقها قدر متیقن مشروعیت این مرتبه، انجام آن به دست امام و نائب امام است؛ لذا طبق نظر فقها، اعمال قدرت در نهی از منکر از جانب حاکم مشروع، مشروع خواهد بود.
این بحث در کتابهای فقهی به شکل مستوفی بحث شده و ادله آن آمده. ما در اینجا صرفاً به نقل بعضی از کلمات فقها بسنده میکنیم. مرحوم صاحب جواهر در ضمن بیان مراتب نهی از منکر میگوید که در این مسئله مخالفی بین فقها نیافته است.
مراتب انکار منکر سه مرحله است، بدون اینکه اختلافی در این مسئله بین فقها یافته باشم: مرحله اول انکار با قلب... مرحله دوم و سوم انکار با زبان و با دست که اختلافی نیست که به اموری که قبلاً شنیدی مشروط است و اختلافی نیست که این دو مرحله نیز، واجب است.
در ادامه، عبارت بعضی از فتاوای فقهای معاصر را نیز در این زمینه میآوریم:
مرتبۀ سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمیکند یا واجب را بجا نمیآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است؛ لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.
مرحله سوم (از مراحل امر به معروف و نهی از منکر) اعمال قدرت در جلوگیری از ارتکاب گناه است از طریق گوشمالی یا زدن یا حبس کردن و یا شبیه اینها و اینکه این مرتبه بدون اذن امام یا نائب امام جایز باشد، مشکل است.
برای امر به معروف و نهی از منکر مراتبی است و بعضی از این مراتب نیاز به اذن حاکم شرعی ندارد و بعضی نیاز دارد. اگر برای امر به معروف و نهی از منکر مجبور بهکارگیری زدن یا جراحت وارد کردن یا از بین بردن اموال و امثال آنها باشد، در این صورت هر شخصی نمیتواند بدون اذن حاکم شرعی این کارها را انجام دهد... .
ممکن است کسی درباره حجاب، نهی از منکر را از باب عدم احتمال تأثیر منتفی بداند؛ در حالی که اولاً شرط تأثیر، به معنای توبه حقیقی و متقی شدن و مانند اینها نیست و همین که با اعمال قدرت و الزام، شخص بیحجاب مراعات کند، کافی است هرچند دوباره از او تکرار شود. ثانیاً از آنجا که اگر الزام به حجاب برداشته شود، برایند کلی آن در جامعه این گونه خواهد بود که بیحجابی رشد چشمگیری خواهد کرد، همین مسئله سبب میشود شرط تأثیرگذاری نهی از منکر محقق باشد (باید توجه کرد که اشتراط نهی از منکر به احتمال تأثیر، بر اساس دلایلی است که فقط فرض بیتأثیر بودن کامل را خارج میکنند و در غیر آن باید به اطلاقات ادله نهی از منکر تمسک کرد) و این مطلب که الزام به حجاب، سبب کم شدن بیحجابی در جامعه میشود، در ضمن ادله بعدی روشن خواهد شد.
۲. تعزیر مرتکبین فعل حرام
در کلمات بسیاری از فقها آمده است: امام میتواند کسی را که مرتکب محرمات میشود، تعزیر کند.
در اینجا به برخی از آن کلمات اشاره میکنیم:
هر کسی که کار حرامی انجام دهد و یا واجبی را ترک کند به میزان کمتر از حد، تعزیر میشود.
هر کسی که حرامی انجام دهد یا واجبی را ترک کند، امام میتواند او را به کمتر از حد، تعزیر کند.
هرکسی که حرامی مرتکب شود یا واجبی را ترک کند، امام او را به میزانی که صلاح ببیند تعزیر میکند. برخی دیگر از فقها نیز این مسئله را در گناهان کبیره قبول دارند و از آنجا که اصرار بر صغیره نیز جزو گناهان کبیره است، میتوان عدم رعایت حجاب را حتی طبق نظر این بزرگان، مشمول جواز تعزیر از جانب امام دانست؛ چنانکه مرحوم صاحب جواهر این مطلب را بعید ندانسته است؛ اما اگر مراد این دسته از فقها را صرفاً شامل گناهانی بدانیم که فینفسه کبیره هستند، میتوان از طریق سایر ادله مشروعیت، الزام به حجاب را اثبات کرد.
بر خلاف تصور برخی مبنی بر اینکه این گونه برخوردهای حکومتی محدود به مواردی است که مستقیماً امور اجتماعی هستند، مسئله تعزیر حاکم حتی شامل گناهانی میشود که فردی شمرده میشوند.
۳. حفظ سلامت اخلاقی و معنوی جامعه و جلوگیری از فساد
حفظ سلامت اخلاقی و معنوی و جلوگیری از فساد، از اهداف مهم دین است و این مطلب از ادله گوناگون استفاده میشود که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَ یُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لاَ یُحِبُّ الْفَسَادَ
و هنگامی که [چنین دشمن سرسختی] قدرت و حکومتی یابد، میکوشد که در زمین فساد و تباهی به بار آورد، و زراعت و نسل را نابود کند، و خدا فساد و تباهی را دوست ندارد.
از این آیه برمیآید که سعی در فساد، صفت منافقین است که در صورت قدرت و ولایت یافتن (چنانکه برخی از مترجمان و مفسران «تولی» را به این معنا گرفتهاند) به دنبال ایجاد فساد هستند، در حالی که خداوند فساد را دوست نمیدارد.
همچنین خداوند میفرماید:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِی الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَيْهِمْ آيیاتِهِ وَ یُزَكِّيهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ
اوست که در میان مردم بیسواد، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگیهای فکری و روحی] پاک کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و آنان به یقین، پیش از این در گمراهی آشکاری بودند.
این مضمون که در آیات دیگری از قرآن نیز وجود دارد، به روشنی هدف از بعثت پیامبر| را در کنار تعلیم کتاب و حکمت، تزکیه مردم بیان کرده است و به روشنی دلالت میکند که از مهمترین اهداف دین و مصالح جامعه تزکیه و از بین بردن رذائل اخلاقی است.قرآن برای حاکمانی که مفسد هستند، عاقبت سوئی برشمرده است:
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسىَ بِايَتِنَا إِلىَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَايْهِ فَظَلَمُواْ بهِا فَانظُرْ کَیْفَ کاَنَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ
سپس بعد از پیامبران گذشته، موسی را با آیات خود به سوی فرعون و اشراف و سران قومش فرستادیم؛ ولی آنان به آن آیات ستم ورزیدند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدین و تبهکاران چگونه بود؟
یکی از وظایفی که حضرت موسی (سلاماللهعلیه) در هنگام ترک قومش به عهده جانشین خود هارون گذاشت، تبعیت نکردن از مفسدان بود:
وَ وَاعَدْنَا مُوسىَ ثَلَاثِينَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قَالَ مُوسىَ لِأَخِيهِ هَرُونَ اخْلُفْنىِ فىِ قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ
و با موسی [برای عبادتی ویژه و دریافت تورات] سی شب وعده گذاشتیم و آن را با [افزودن] ده شب کامل کردیم، پس میعادگاه پروردگارش به چهل شب پایان گرفت و موسی [هنگامی که به میعادگاه میرفت] به برادرش هارون گفت: در میان قومم جانشین من باش و به اصلاح برخیز و از راه و روش مفسدان پیروی مکن.
(مرکز آموزشی پژوهشی مکتب امام صادق(سلاماللهعلیه))