این صفت که سرمایه ارزشمند رفتاری انسان و رسالت پدر و مادر و مربی است بر چه پایههایی استوار است؟ آیا یک خصلت درونی است؟ آیا رفتاری اجتماعی است یا حالتی روحی؟ رمز اینکه انسان از افراد مؤدب، خوشش میآید چیست؟
وقتی سخن از «ادب» به میان میآید، نوعی رفتار خاصّ و سنجیده با افراد پیرامون (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) در نظر میآید. این رفتار که از تربیت شایسته نشئت میگیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، در خواست، سؤال، جواب و... مربوط میشود.
ادب، هنری آموختنی است. میتوان گفت: «ادب، تربیت شایسته است»، خواه مربی، پدر و مادر باشد، یا استاد و مربی.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: پدرم مرا به سه نکته ادب کرد... فرمودند: هر کس با رفیق بد همنشینی کند، سالم نمیماند و هر کس که مراقب و مقید به گفتارش نباشد پشیمان میگردد و هر کس به جاهای بد، رفت و آمد کند، متهم میشود: «ادبنی ابی بثلاث... قال لی: یا بنی! من یصحب صاحب السوء لا یسلم و من لا یقید الفاظه یندم ومن ید خل مداخل السوء یتهم.»
آنچه در این حدیث مطرح است، ضابطه داشتن «دوستی» و «گفتار» و «معاشرت» است. دوست داری با تو چگونه رفتار کنند؟ نام و لقب زشت بر تو نگذارند؟ مگر نَه اینکه از توهین و تحقیر و استهزای دیگران نسبت به خودت ناراحت و رنجیده میشوی؟ مگر نه اینکه دوست داری در جمع مردم، مورد تکریم و تشویق و توجه قرارگیری؟ یکی از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمیپسندی، در باره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست میداری، برای دیگران هم بخواهی و آنچه را در کار دیگران زشت میشماری، برای خود نیز زشت بدانی. اگر از کارهای ناپسند دیگران انتقاد میکنی، همان کارها و صفات در تو نباشد. این نوعی «خود ادب کردن» است و کسی به این موهبت دست مییابد که از فرزانگی و هوشیاری و عقلانیّتی تیز و بصیر برخوردار باشد. به فرموده حضرت امیر (علیهالسلام):
«کفاک ادبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غیرک»؛
در ادب کردن تو نسبت به خویشتن، همین تو را بس که آنچه را از دیگری ناپسند میبینی، از آن پرهیز کنی.
هر کس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، دارای ادب است. بیادبی، نوعی ورود به منطقه ممنوعه و پایمال کردن حدّ و حریم در برخوردهاست.