ترویج فرهنگ غرب، زیانهای جبرانناپذیری برای فرد و جامعه به بار میآورد و تنها راه مقابله با آن، ترویج سبک زندگی ایرانی - اسلامی، صیانت از ارزشهای ملی و اسلامی و ترویج الگوهای رفتاری مناسب در خانواده و اجتماع است. فرهنگ غرب از اجزاء و عناصر متعددی شکل پذیرفته است و در این نوشتار به تبیین برخی از آن اجزاء میپردازیم.
۳. لیبرالیسم؛ فرهنگ غرب معتقد است حال که اصالت با انسان است، وی باید کاملاً آزاد باشد و هیچ قید و شرطی نباید برای زندگی انسان وجود داشته باشد. باید سعی کرد که هر چه بیشتر از محدودیتها کاست و ارزشها و باید و نبایدها را محدود ساخت. درست است که هر کس و هر جامعهای از یک سلسله ارزشها برخوردار است؛ اما نباید آنها را مطلق قرار داد. هر کس آزاد است که به یک سلسله آداب و رسوم فردی و گروهی پایبند باشد؛ اما نباید اجازه داد که رویّهای به عنوان یک ارزش اجتماعی تلقّی گردد و در سیاست، حقوق و اقتصاد دخالت داده شود.
بر اساس این دیدگاه انسان، آزاد است که هر نوع معاملهای انجام دهد و هر چه بخواهد تولید کند. از هر نوع کارگری و به هر صورت که بخواهد استفاده کند و تا آنجا که ممکن است، باید در اقتصاد، آزادی داشته باشد. انسان لیبرال باید به فکر افزایش سود و منافع اقتصادیاش باشد. در انتخاب لباس نیز آزاد است و حتّی اگر خواست میتواند عریان هم باشد و هیچ اشکالی ندارد. در حالی که اسلام چنین نگاهی را نمیپذیرد و میگوید انسانها در زندگی آزادند تا آنجا که به مصالح مادی و معنوی جامعه لطمه نزنند.
۴. انکار روح الهی؛ انسان از نظر غربیها، تا حد یک ماشین تنزل کرده و روح و اصالت او انکار میشود و اعتقاد به علت غایی و هدف داشتن طبیعت، یک عقیده ارتجاعی تلقی میگردد. انکار روح یک اندیشه کثیف و متعفن غربی است که با انکار آن، همه اعتقادات دینی و اسلامی؛ چون عوالم فوق عالم جسمانی، مانند برزخ و قیامت هم به ناچار انکار میشوند، هر چند افراد به این لوازم منطقی انکار خود توجه نداشته باشند. البته باید اذعان داشت که انکار روح غیر مادی، ادعایی غیر تجربی و غیر علمی است که بشر غربی از روی جهل به آن دامن میزند. البته غرب برای انسان روحی مانند حیوان قائل است و تحت عنوان روان از آن یاد میکنند. ادامه دارد...