امام مهدی(عج):  بی یدفَعُ البَلاءُ مِن أهلی و شیعَتی به وسیله من بلا از خانواده و شیعیانم دفع می شود. الغیبة، طوسی، ص ۲۸۵  

فرهنگ پوشش

راحله طباطبایی

 

تاکنون از فرهنگ، مد، لباس، پوشش و... بسیار شنیده‌ایم. فرهنگ که همان بینش و نگرش ما به هستی و جهان پیرامونمان است، آن قدر اهمیت دارد که تمام ارزش‌ها، روش‌ها، الگوها و رفتارهای فرد و اجتماع را در بر می‌گیرد. فرهنگ هر جامعه و کشور و ملتی، در شکل و کیفیت بسیاری از جنبه‌های محسوس و ملموس زندگی آن قوم، ملت و جامعه، تأثیر قوی دارد. جهانی که مردم می‌سازند و در آن زندگی می‌کنند بنابر فرهنگ آن جامعه است، اگر این‌چنین نبود، تمام جوامع حاضر در دنیا باید یکسان می‌بودند.
حال این فرهنگ حاکم بر جامعه ازجمله مواردی را که پوشش می‌دهد، لباس افراد آن جامعه است. فرهنگ هر ملتی آینه‌ای است که اگر در آن بنگریم، نوع پوشش افراد آن جامعه را می‌بینیم.
رابطه لباس و فرهنگ آن قدر قوی است که ما یک فرد خارجی و یک فرد ایرانی را از سبک لباس پوشیدنشان تشخیص می‌دهیم، و آن فرد با لباسی که برتن دارد می‌گوید: من کیستم و از کجا آمده‌ام و به کدام فرهنگ تعلق دارم.
تفاوت فرهنگ غربی و غیر غربی:
همان‌گونه که گفته شد، فرهنگ هر جامعه‌ای بر پوشش افراد آن اثرگذار بوده و باعث تمیز در نوع لباس شده است. لباس ایرانیان، ازجمله روستائیان، عشایر و طوایف مختلف آنان از جمله کردها، لرها، بختیاری‌ها، قشقایی‌ها، و لباس زنان آنان که کاملاً دورمانده از فرهنگ غربی است، لباس روحانیون، لباس کشورهای همسایه ازجمله اعراب، زنان هندی، افغانی، پاکستانی، قبایل یمن و مراکش و غیره، از مثال‌های قابل ذکر در این زمینه است.
با کمی دقت در نوع لباس این افراد درمی‌یابیم که یک نقطه اشتراک در تمام این لباس‌ها به چشم می‌خورد و آن‌هم بلند بودن، گشاد بودن، و در اکثر جاها ساده بودن است. حتی اگر به پوشش مردم ایران و خیلی کشورها قبل از ورود اسلام هم بنگریم می‌بینیم که لباس‌های آنان بلند و گشاد بوده است.
بر خلاف لباس شرقی‌ها کشورهای اروپائی و آمریکائی و نوع لباس آنان ویژگی دیگری دارد. به نظر شما این ویژگی‌ها چه هستند؟ نقطه اشتراک در لباس این جوامع چیست؟
آری درست حدس زدید؛ تنگ؛ چسبان و کوتاه.
علت چیست؟ چرا کشورهایی که تحت تاثیر فرهنگ غرب قرار نگرفته‌اند، نقطه اشتراک آنان گشادی و بلندی و سادگی است؛ اما کشورهایی که تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گرفته‌اند، نقطه اشتراکشان تنگی و کوتاهی است؟
از خیلی افراد که این سؤال پرسیده می‌شود، می‌گویند همان‌طور که غرب پیشتاز در پیشرفت و فنّاوری هستند، در این مورد هم غرب پیشتاز بوده و کشورهایی که لباس بلند و گشاد می‌پوشند، از فرهنگ و فنّاوری عقب مانده‌اند.
نادرستی این سخن امروز دیگر نیازمند استدلال نیست. علت را باید در جای دیگر جستجو کنیم.
 1. رابطه لباس غربی با فرهنگ غربی:
منشأ لباس تنگ و کوتاه غربی فرهنگ غربی است و فرهنگ غربی منشأش مادیت است نه معنویت. جایی که مادیات حکم فرما باشد و معنویت که روح الهی است حکم فرما نباشد، لباس کوتاه و تنگ می‌شود. برای جلب توجه جنس مخالف، برای ایجاد شهوت و...
دنیایی که فقط لذت را در همین چهاردیواری می‌داند و اعتقادی به خدا ندارد و می‌گوید: «تا خدا را زیر چاقوی جراحی خود نبینم، وجود او را تصدیق نخواهم کرد» لباس را تنگ و کوتاه می‌کند که آخرین حد لذت را در همین‌جا تجربه کند. این طرز تفکر و جهان‌بینی حتی در آثار و معماری و نقاشی‌های غرب هم دیده می‌شود.
2. سرمایه‌داری و لباس:
غیر از بینش و فرهنگ غربی، سرمایه‌داری غربی هم به نوع پوشش غرب کمک کرده و آن را به این وضعیت نمایانده است.
همان بینش مادی و غیر معنوی که از شهوت و خوشی و خواب و خوراک دورتر نمی‌رود، یک نظام اقتصادی را هم متناسب با این بینش ایجاد کرده و آن هم مصرفی بار آوردن جوامع و افراد است.
این نظام اقتصادی و سرمایه‌داری توانسته است جنسیت زن را هم در اختیار بگیرد، و زن را مانند کالای تبلیغاتی در اختیار گرفته و برای نشان دادن الگوها و مدهای خود، پوشش را برتن و اندام زن می‌کند و در رسانه‌ها نشان می‌دهد تا جنسی که تولید کرده به فروش برسد.
پس زن در جوامع غربی جدی وارد جامعه نشده، حتی آنجا که وارد مرحله تولید و اقتصاد است، بازهم به چشم یک کالا ویک مانکن حضور دارد و به این چشم به او نگاه می‌شود. زن در جوامع غربی یک جسم تماشائی و مرد یک چشم تماشاگر است.
3. تاریخ غرب و لباس:
غیر از نظام سرمایه‌داری و اقتصاد حاکم بر جامعه غرب، تاریخ غرب هم اثر مستقیم بر پوشش غربیان دارد. اگر کلیسا ازدواج را امری مخالف با معنویت محسوب نمی‌کرد، شاید عکس‌العمل غرب این نبود. اگر قدیسانی از قبیل سن ژروم، بهنام دین تبلیغ و توصیه نمی‌کردند که؛ «با تبر تجرد درخت زناشوئی را فرو اندازید» امروز در مغرب زمین به نام بی‌دینی درخت زناشوئی را با تبر فحشا فرو نمی‌انداختند.
در کنار این عقیده فرویدیسم است که اصالت و شخصیت انسان را براساس غریزه جنسی محک می‌زند، و انسان را بر سر راه این غریزه آزاد و مختار می‌گذارد، و در مقابل این عقیده برداشت‌هایی که به وجود می‌آید؛ مانند آزادی، وقتی خدا نباشد همه کار جایز است و... باعث به وجود آمدن پوشش غربی است که این پوشش خود جلوهای است از این عقاید و فرهنگ‌ها.
رابطه لباس با فرهنگ اسلامی:
نکته بارز در فرهنگ غرب و فرهنگ اسلامی بنابر تعریفی است که از انسان دارند. همان‌طور که گفتیم فرهنگ غربی به زن به چشم یک کالا نگاه می‌کرد که هر بهره‌ای از آن بردن آزاد است؛ اما اسلام به زن و به طورکلی به انسان شخصیت می‌دهد، شرف و عزت او را به انسان بودنش می‌داند؛ بنابراین برای اینکه انسانیت او حفظ شود، برایش حد و مرزهایی قائل شده که اگر در چهارچوب این مرزها حرکت کند و پا فراتر نگذارد، انسانیتش گوهر وجودش حفظ می‌شود.
یکی از این حد و مرزها، غریزه جنسی است، اسلام برخلاف غرب در این مورد انسان را به طور کلی آزاد نگذاشته؛ بلکه برای او مرزهایی قائل شده که انسان نباید از آن مرزها پا فراتر گذارد و از آنطرف هم ازدواج را ممنوع نکرده است، برای اینکه این غریزه فقط در ازدواج کردن زن و مرد ارضاء می‌شود و آرام می‌شود. یکی از مرزهایی که مرتبط با این غریزه است، پوشش صحیح و مناسب است، پوششی که تحریک آن در مقابل نامحرم و هنگام حضور در اجتماع بنا شده است. در عین حال هرگونه پوششی را در مقابل شوهر حلال و جایز دانسته است.
البته باید به این نکته خاطرنشان کنم اینکه ما می‌گوئیم پوشش صحیح و مناسب، آن پوشش غربی و پوشش تنگ و کوتاه نیست و وقتی پوشش فرهنگ اسلامی و شرقی را تأیید کردیم به این معنا نیست که پوشش بلند و گشاد عشایر را برتن کنیم و بگوئیم این فرهنگ ماست؛ نه بلکه با توجه به ضوابط تعیین شده در این مورد عمل کنیم. مثلاً در روایات ما آمده؛ «بهترین لباس هرزمان، لباس اهل آن زمان است» و یا امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: «دوستداران بی‌بضاعت من دوست دارند که من روی نمد بنشینم و لباس درشت بپوشم، درحالی‌که زمان ما این را نمی‌پذیرد».
جامعه امروز ما و معضل پوشش:
در فرهنگی اسلامی معنویت، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. این فرهنگ، انسان را فقط جسم نمی‌داند؛ با این حال می‌بینیم که جامعه اکنون ما گرایش به بی‌حجابی و فرهنگ غرب دارد و هر مُدی که از طرف غرب ارائه شود را تن‌پوش خود قرار می‌دهد. به نظر شما علت چیست؟
برای ریشه‌یابی باید به چند دهه قبل و زمان حکومت پهلوی برگردیم. آن زمان که فرهنگ غرب در کشور ما رواج پیدا کرد، به دستور رضاخان بی‌حجابی قانون کشور شد، فقط در جامعه زنان بی‌حجاب با الگوی غربی حضور داشتند؛ اما زنان معتقد و با ایمان که حاضر نبودند پوشش خود را عوض کنند، در خانه محبوس بودند؛ بنابراین الگوی جوانان ما همان زنان حاضر شده در جامعه بودند و عفت و حیا و پوشش اسلامی در خانه‌ها حبس شده بود. در واقع قرن حاضر کشور ما با بی‌حجابی و فرهنگ برهنگی آغاز شد.
دیگر اینکه افرادی که تمایل به غرب و فرهنگ غربی داشتند تمام سعی خود را کردند که بازار ما، فرهنگ ما، مغازه‌های پوشاک ما، واردات ما، همه غربی شود و شد. تهاجم فرهنگی غرب، حدیث تکراری؛ اما بی‌ثمر سال‌های پس از انقلاب است.
در کنار این عوامل، بی‌توجهی به نسل جوان و خواسته‌ها و آرزوهای او در سالیان گذشته باعث ایجاد نوعی گسست در میان نسل اول انقلاب با نسل‌های بعدی گردید که به نوعی بحران هویت در این نسل منجر گردید.
از طرف دیگر عدم خلاقیت و نوآوری در طراحی الگوهای نوین و مطابق با مقتضیات روز، عدم پشتیبانی مادی و معنوی از تولیدکنندگان و واردکنندگان پوشش اسلامی، و در یک کلام عدم برنامه‌ریزی منسجم، خلاق و همه جانبه باعث شده تا نتوانیم در مقابل فرهنگ غرب بایستیم و همان‌طور که آنان هر روز به ما مد و الگو ارائه می‌دهند، ما هم همین کار را لااقل برای جامعه خود بکنیم.
آنچه را که در نزد جوانان ما پوشش سخت و زشت است، آسان و زیبا کنیم، در مدارس خود در دانشگاه‌ها، با ارائه مد و الگوی اصیل و صحیح، الگو و مد غرب را که ناصحیح است برچینیم.