اسرائیل و آمریکا، شکست را عملاً پذیرفتند
علی شیرازی
صبح روز جمعه، ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، در ساعت ۳:۴۰، با یورش جنگندههای رژیم غاصب صهیونیستی با حمایت آمریکای جنایتکار و ایادیاش و همکاری جاسوسان و مزدوران اسرائیل در داخل کشور، جنگی ناجوانمردانه بر ملت بزرگ ایران تحمیل شد.
در این جنگ ۱۲ روزه، جمعی از سرداران بزرگ کشور، تعدادی از دانشمندان هستهای و جمعی از زنان و کودکان کشورمان به شهادت رسیدند.
تعدادی از نقاط حساس نظامی نیز مورد هجوم ناجوانمردانه دشمنان قرار گرفت که تعدادی از مجاهدان مجروح شدند و جمعی نیز شربت شیرین شهادت نوشیدند.
هدف دشمنان در این نبرد، کشتن همه فرماندهان، تخریب تمام اماکن نظامی، ایجاد ناامیدی در مردم، اختلافافکنی در بین مسئولین و مردم، کشاندن مردم به میدان براندازی، و نابودی جمهوری اسلامی ایران بود.
در روزهای پایانی نبرد نیز آمریکا وارد جنگ علنی شد و تصور بر این بود که با این رویارویی، کار نظام تمام است!
دقیقاً در این نبرد سنگین، ملت ایران به هم پیوند خوردند، وحدت و انسجام داخلی پررنگ شد، با سرعت تمام، فرماندهان جدید جایگزین شهدا شدند، طرح عملیاتی آماده شد، صدها موشک و پهپاد به سوی اسرائیل روانه گشت، گنبد آهنین فرو ریخت، ترس و وحشت بر سراسر اسرائیل حاکم شد، جمعی زیادی از مردم اسرائیل تصمیم به فرار گرفتند، ستون مقاومت رژیم صهیونی درهم شکست، و در ادامه با ورود آمریکا به صحنه نبرد علنی، پایگاه آمریکا در قطر موشکباران شد و ترس بر جان ترامپ و ایادیاش افتاد.
صدها پهپاد و سلاح جنگی کشف گردید، تعدادی جاسوس دستگیر و اعدام شدند و استکبار جهانی و اسرائیل، وادار به تسلیم در برابر ایران اسلامی گردیدند.
در این نبرد ۱۲ روزه، استقامت مردم ایران زبانزد شد. شجاعت نیروهای نظامی و انتظامی محک زیباتری خورد، روحیه شهادتطلبی اوج گرفت؛ تا جایی که برخی از پدران و همسران شهدا گفتند: شهیدمان فدای آقا شد و خودمان نیز آماده کارزار با دشمن، تا پای جان هستیم.
دشمن به هیچ یک از اهداف خود نرسید و ما با روحیهای قویتر از قبل، برای تدارک رشد بیشتر بصیرتی همراهان و همکاران، وارد عرصه نوی شدیم. میدانی که در آن، قدرت هدایت رهبری حکیممان زیباتر از گذشته آشکار شد و مردم ایران را به صحنه دفاع محکمتر از ولایت فقیه کشاند.
ما ملت امام حسینیم؛ تفسیر توحیدی از هویت ملی ایرانیان
عادل فریحی
یکی از گزارههای راهبردی و ماندگار در اندیشه و سلوک حاج قاسم سلیمانی، جملهای است که بهظاهر ساده؛ اما به لحاظ بار معنایی و تفسیر جامعهشناختی، بسیار ژرف و پیچیده است: «ما ملت امام حسینیم». این گزاره، نه صرفاً یک اظهار عاطفی یا شعار ارزشی؛ بلکه تحلیلی موجز و بنیادین از ساختار هویتی ایرانیان در عصر انقلاب اسلامی است. آنچه در این عبارت فشرده شده، نوعی تبیین معنوی از مفهوم ملت است که در چارچوبی توحیدی، عاشورایی و انقلابی بازسازی شده است. به تعبیر دقیقتر، این گزاره، خوانشی اسلامی و تاریخی از هویت ایرانیان در عصر پساانقلاب ارائه میدهد؛ خوانشی که در آن، اسلام شیعی نه بهعنوان یک عقیده فردی؛ بلکه بهمثابه روح جمعی ملت ایران مطرح میشود.
۱ .ملیت بهمثابه ساختاری دوگانه: کالبد و روح
در مطالعات هویت، ملت مفهومی مرکب است که از دو ساحت تشکیل میشود: ساحت کالبدی که شامل قلمرو جغرافیایی، زبان، میراث فرهنگی و حافظه تاریخی است، و ساحت معنوی که ناظر به نظام ارزشی، اهداف غایی، و روح حاکم بر زیست جمعی است. در این چارچوب، سخن حاج قاسم را باید برآمده از درکی وحدتگرایانه از این دو ساحت دانست. در این نگاه، ایران بهمثابه «کالبد ملی»، تنها زمانی معنا مییابد که روحی الهامبخش و متعالی در آن دمیده شده باشد. این روح، همان آموزههای توحیدی، عدالتمحور و حماسی نهضت عاشورا است. ملتی بودن ما، در صورتی ملتِ امام حسین بودن ماست که روح کربلا در جان ایران جاری باشد.
۲ .انقلاب اسلامی: جهش هویتی به سوی حیات معنوی
یکی از پیامدهای بنیادین انقلاب اسلامی، تحول در تلقی از هویت ملی بود. پیش از انقلاب، بسیاری از قرائتها از ملیت ایرانی، سکولار، شاهمحور یا تاریخباورانه بودند. انقلاب اسلامی اما نوعی «جهش هویتی» پدید آورد که در آن، ایرانیت و اسلامیت نه در تقابل؛ بلکه در ترکیب با یکدیگر فهمیده شدند. مفهوم «ملت امام حسین» دقیقاً در همین چارچوب تفسیرپذیر است. این ترکیب، نماد درهمتنیدگی دو رکن اساسی هویت ماست: «ملت» بهعنوان صورت اجتماعی ایرانیان، و «امام حسین» بهعنوان معنا و حقیقت حاکم بر این صورت. در این ترکیب، «حسینیت» بهعنوان شاخصه روحی هویت ملی، بنیانگذار گفتمان ظلمستیزی، ایثار، مقاومت، و شهادت است؛ گفتمانی که از انقلاب اسلامی تا دفاع مقدس، و از مقاومت منطقهای تا فرهنگ عمومی، همواره بر فضای زیست جمعی ایرانیان سیطره داشته است.
۳ .از ملیت مدرن به ملت شهید: تحول مفهومی
تعبیر «ملت امام حسین» را میتوان بهمنزله بازتعریف ایرانی از مفهوم nation در جهان مدرن دانست. برخلاف تلقیهای ناسیونالیستی که ملت را بر پایه نژاد، زبان یا قلمرو تعریف میکنند، در اندیشه اسلامی ـ انقلابی، ملتْ بر محور ایمان و شهادت بازشناسی میشود. در این معنا، «ملت» نه یک موجود طبیعی؛ بلکه یک پروژه اخلاقی و ایمانی است؛ پروژهای که برای تحقق عدالت، باید هزینه بدهد، ایثار کند، و در صورت لزوم، خون بدهد. به همین دلیل است که حاج قاسم، هویت ملت ایران را نه به کوروش و داریوش؛ بلکه به حسین بن علی پیوند میزند. این پیوند، نشانهای از آن است که ایرانی بودن، در قرائت اسلامی، یعنی پذیرش رسالت تاریخی در مبارزه با باطل؛ از یزید تا ترامپ، از صدام تا نتانیاهو.
۴. نتیجه: ایران، حیات باطنی یافته است
سخن حاج قاسم در اصل، بیانگر آن است که ایران، صرفاً یک دولت ـ ملت نیست؛ ایران یک هویت معنوی است که با انقلاب اسلامی، به حیات طیبه وارد شده است. اگر پیش از انقلاب، ملیت ایرانی در سطحی جغرافیایی و فرهنگی تعریف میشد، پس از انقلاب، این ملیت به «روح حسینی» متصل گردید و معنا یافت و اینگونه است که امروز، هر جا نام ایران میآید، با مفاهیمی چون شهادت، مقاومت، توحید، و عاشورا پیوند میخورد و این یعنی ما ملت امام حسینیم.
الگوی ولایتمداری ملت
داود مهدوی زادگان
بالاترین نگرانی برای هر فرماندهای، وفاداری و پایمردی یاران و لشکریانش است. آنها تا کجا با فرمانده همراه و همرزم خواهند ماند. اما چنین مسئلهای برای اباعبدالله الحسین علیهالسلام مطرح نبود. چون ایشان به ولایتمداری اصحابشان ایمان داشتند و کسی را وفادارتر از آنان نمیشناختند. با وصف این، امام حسین علیهالسلام همه یارانشان را برای ماندن یا رفتن آزاد گذاشتند. چون دشمن فقط پیکر بیجان ایشان را میخواست:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا اهلبیت أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ اهل بَیْتِی فَجَزَاکُمُ الله عَنِّی خَیْراً أَلَا وَ إِنِّی لَأَظُنُّ أَنَّهُ آخِرُ یَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِیعاً فِی حِلٍّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّی ذِمَامٌ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلا؛ من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم و اهلبیتی نیکوتر و به حقیقت نزدیکتر از اهلبیت (علیهم السلام) خود نمیشناسم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد. آگاه باشید! گمان میکنم فردا آخرین روز ما با این دشمنان است؛ بنابراین، من عهد خود را از شما برداشتم و همه شما را آزاد گذاشتم، از تاریکی شب استفاده کنید و آن را مرکب خود قرار دهید و بروید، این گروه با کشتن من، دیگران را رها خواهند کرد».
این سخنان اباعبدالله الحسین علیهالسلام آنچنان آتشی به جان یاران انداخت که میخواستند همان شب به لشکر عمر ابن سعد حمله کنند تا وفاداریشان را نشان دهند. یا حسین! ذلتی بالاتر از این نیست که ما بمانیم تو نباشی! هیهات هیهات منّا الذلّه.
پس، اول عباس بن علی علیه السلام عرض ارادت و پایمردی تا سر حد جان نثاری کردند و بعد یکان یکان مردان و جوانان اهلبیت و اصحاب ابیعبدالله الحسین ارادتشان را بار دیگر در شب عاشورا ابراز کردند.
شب عاشورا، الگوی ولایتمداری اصحاب اباعبدالله الحسین علیهالسلام در قلب تاریخ جاودانه شد و همه قدسیان عالم در حفظ آن کوشا بودند تا که امروز، ملت ایران و امت اسلامی بدان افتخار کنند و با تمسک بدان برابر جبهه آمریکایی صهیونی و جاهلیت عرب بایستند. بیشک، ولیفقیه به وفاداری و پایمردی این ملت ایمان راسخ دارد که میتواند به پشتوانه نصرت الهی دشمن صهیونی را بیچاره کند.