داود مهدوی زادگان
اخیرا مناظره دیدنی میان دو اقتصاددان ایرانی که هر کدام مدافع دیدگاه خاصی و تاثیر گذار هستند؛ یعنی آقای دکتر موسی غنی نژاد و آقای دکتر مسعود درخشان، در شبکه افق برگزار شد. همانطور که حدس زده میشد، مناظرهای عالمانه و بیپرده و بدون ملاحظه و لذا همراه با پارهای از مواجهههای خارج از عرف بود. نگارنده از این گفتگو بهره بردم و به سهم خود از برگزارکنندگان آن تشکر میکنم. اما در اینجا به چند نکته پیرامون مباحث طرح شده اشاره میکنم.
1. گفتگو عمدتا نظری بود و تلاش مجری برای پرداختن آن دو بزرگوار به مسائل جاری اقتصادی کشور، چندان نتیجه نداد. ولی بنده این مسئله را ضعف مناظره تلقی نمیکنم. چون مهمتر از فهم واقعیت موجود، شناخت ریشههای نظری آن است. مردم، نزاع اصلی میان دو اقتصاددان متعلق به دو گفتمان تأثیرگذار را مشاهده کردند و نه منازعه میان دو مدیر اجرایی اقتصاد.
2. غنی نژاد نماینده دیدگاه اقتصادی است که پدیدآورنده وضعیت موجود است. او چندان در تظاهر به منتقد وضع حالیه بودن، موفق نبود. اعتراف و اذعانی که وی از اقتصاد سرمایهداری یا لیبرال داشت، مانع پذیرش چنین تظاهری میشد. ذکر چند بانک خصوصی موفق، یک نمونه آن است. کیست که نداند وضعیت موجود، نتیجه نسخهپیچیهای سه چهار دههی همین دیدگاه است. حتی اگر قبول کنیم مواد اقتصادی قانون اساسی را چپهای مصدقی نوشتهاند. قدرت این دیدگاه به حدی است که دیدگاه مقابل را همچنان در نقش منتقد حاشیهنشین مجبور کرده است.
3. غنی نژاد برای پنهان نگه داشتن نقش بانیان فکری وضع موجود و انحراف افکار عمومی به همان شیوه سنتی و نخنما شده لیبرالهای غربی رو آورد. او به شیوه چپ هراسی و القای اینکه مواد اقتصادی متن قانون اساسی جمهوری اسلامی را چپها نوشتهاند، چنین وانمود میکرد که وضع موجود، نتیجه کار آنان در قانون اساسی بوده است. غنی نژاد حتی برای وجیه نشان دادن گفته خود، از آنها با عنوان چپهای مصدقی یاد کرد. در حالی که این عنوان، برگردان عنوان چپهای آمریکایی است و دو دهه اخیر طرح شده است و دلالت بر استحاله ایدئولوژیک چپ از مواضع ضد امپریالیستی گذشتهشان است. درست مانند ویتنامیهای کمونیست که غنی نژاد برای کنار آمدن با امپریالیسم مثال زده است.
4. به هر حال، فرضا که ادعای غنی نژاد درباره مواد اقتصادی قانون اساسی درست باشد؛ ولی این ثابت نمیکند که در عمل هم چنین بوده است؛ بلکه بعد از جنگ تحمیلی، برنامهها و سیاستهای اقتصادی بر اساس اندیشه لیبرال و دانشآموختگان مدرسه نیاوران تنظیم و اجرا شده است. به عبارتی، هر چند مفاد قانون، چپگرایانه نوشته شد؛ ولی راستگرایانه خوانده شد و عمل کردند. بگذریم که اساسا نزاع چپ و راست در جهان مدرن، صوری است. چون مبانی اومانیستی و سکولاریستی هر دو یکی است.
5. قضاوت دکتر غنی نژاد درباره دانش اقتصادی امامین انقلاب و وجود اقتصاد اسلامی، متناقض و غیرمنصفانه است. ایشان از سویی میگوید: مباحث فقه معاملات در قانون اساسی دیده نمیشود و یا اینکه اسلام، مالکیت خصوصی را پذیرفته است. از طرف دیگر منکر اقتصاد اسلامی است. مفروض ایشان در ادعای فقدان آشنایی امامین انقلاب با علم اقتصاد در عدم شناخت از نظریههای اقتصاددانهای غربی است. فرضا این دو بزرگمرد، هایک را نخواندهاند؛ ولی دلیل بر عدم آشنایی از امر اقتصاد نمیشود. خوب است که آقای غنی نژاد بداند که هر دو رهبر انقلاب، سالهای متمادی درس خارج مکاسب برگزار کردهاند و کتاب بیع امام خمینی (ره) پنج مجلد قطور است.
6. غنی نژاد مدعی بود که انسان لیبرال، نمیتواند مجتهد نباشد. با وصف این، معترف بود که ۹۵ درصد دیدگاههای هایک را قبول دارد. خب، با مخالفت ۵ درصدی که به کسی مجتهد نمیگویند. مضافا اینکه دکتر درخشان به درستی گفتند که اگر شما مجتهد هستید، چرا آثار هایک لیبرال را بدون نقد آن، فقط ترجمه میکنید؟!
7. دکتر درخشان مدعی بود که اندیشه لیبرالیستی غربی، ماتریالیستی و الحادی است. اما آقای دکتر غنی نژاد در پاسخ، مثال به لرد اکتون میزند که او لیبرال مذهبی و مسیحی مقید کاتولیک بود. در حالی که ایشان مغالطه ورزیده است. سخن در دخالت دادن آموزههای دینی در نظریههای علمی است و نه اینکه این افراد، چقدر مذهبی هستند. نظریه لیبرال بر پایه اندیشه سکولار، با به کارگیری آموزههای دینی در علم اقتصاد مخالف است. اگرچه ممکن است که صاحب آن نظریه، فردی مذهبی باشد. مانند جریان موسوم به روشنفکری دینی در ایران که آموزههای دینی را در مباحث علمیشان دخالت نمیدهند.
8. نکته مهم دیگری که در گفتار دکتر غنی نژاد مشهود بود، تفسیر ایشان از نظام سرمایهداری امپریالیسم آمریکا است. بهزعم ایشان، نظام سرمایهداری آمریکا از کف کار تا یکجایی قانونی و موافق با اصول علمی پیش میرود؛ ولی از یکجا به بعد یعنی در سطوح فوقانی قدرت، به سرمایهداری رفاقتی و انحصاری تبدیل میشود. اما آیا باید چنین اقتصاد سرمایهداری طبقاتی را ستود یا نکوهش کرد. سرمایهداری قانونی که نردبان سرمایهداری رفاقتی است، اصالت علمی ندارد و فریبی بیش نیست.
9. باور دکتر غنی نژاد به سراب بودن عدالت اجتماعی هم خیلی عجیب و ناگوار است. بیجهت نیست که مدیران اقتصادی مملکت در سه دهه اخیر، دغدغه جدی نسبت به مسئله عدالت اجتماعی نداشتند.
به هر حال، کمترین فایده این مناظره، آگاهی عمومی از ریشههای فکری پدیدآورندگان وضعیت نابسامان اقتصادی موجود است. همان کسانی که امروز به جای پاسخگو بودن، موضع اپوزیسیون گرفتهاند. بهطورقطع، کار برای دولت تحولخواه آیتالله رئیسی بسیار سخت و دشوار است. ولی اگر دست به جراحی بزرگ نزند، با این پروپاگاندایی که آنها دارند، وضعیت اقتصادی موجود را ناجوانمردانه به پای این دولت ثبت میکنند.