زینب نجیب
«حوزه علمیه» در تاریخ اسلام و مذهب تشیع از جایگاه والایی برخوردار است که نقش اساسی آنها در عرف، تولید و ترویج علوم اسلامی و پاسداری از حریم دین اسلام و اعتقادات، معرفی شده است. اما باید توجه داشت که وظیفه و تکلیف حوزههای علمیه، تنها محدود به تولید و ترویج علوم و معارف اسلامی نیست؛ بلکه رسالت اصلی آنها، به استقرار این علوم در جامعه بازمیگردد.
یعنی حوزه علاوه بر مرکز تعلیم اسلام، باید مرکز تحقق اندیشهی ناب اسلامی در متن جامعه و در متن زندگی مردم باشد. به عنوان مثال؛ در بحث توحید، همزمان با تعلیم علم توحید با معرفت عرفانی و فلسفی، باید نقشهی راهی همهجانبه برای استقرار توحید در جامعه ترسیم و اجرایی شود. از آنجا که علماء، وارثان انبیاء هستند، باید مأمور به همان هدف انبیاء باشند. ازاینرو و طبق آیه ۲۵ سوره حدید که میفرماید: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» همانطور که انبیاء برای اجرای قسط قیام کردند، جهاد نمودند و با دشمنان، مقابله و مقاتله کردند، باید خودِ حوزه نیز به تأسی از اولیاء و انبیاء، چنین کند و این یعنی هدایت.
همان عهدی که خداوند با انبیا بست و تخطی از آن، خروج از مأموریت آنها بود و امروز تخطی حوزهی علمیّه از این رسالتش، همان نتیجه را خواهد داشت؛ بنابراین از آنجا که اقامهی قسط در جامعه، لوازمی دارد و یکی از آن لوازم، تشکیل حکومت اسلامی و اجرای حکمرانی اسلامی است، حوزه علمیه باید نقش اصلی را در این مسیر به عهده گرفته و ایفا نماید. رهبر معظم انقلاب در این رابطه میفرمایند: «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء». (الکافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۳۲) را باید شما محقّق کنید. نمیگویم حتما باید شما در رأس جامعه باشید... امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین، موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید. این وظیفهی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد. (۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه)
از سوی دیگر، بهطورقطع به انجام رساندن چنین رسالتی، دشمنبرانگیز خواهد بود! از این رو روحانیت باید منشی انقلابی داشته و پیوسته در حال مبارزه و مقابله با دشمنان باشد و شایسته است که راه و رسم و شیوه و ترفندهای دشمن را بداند و در این صورت است که به جایگاه واقعی خودش نزدیک خواهد شد.
بنابراین، حوزه علمیه از یک سو به واسطهی علممحور بودن، به تولید و توزیع معارف دینی به شیوهی علمی میپردازد و از سوی دیگر، به تحقق این علوم و اصول در جامعه مبادرت میورزد و در هر دو، مشغول مبارزه و مجاهدت در برابر دشمنانِ این اهداف والا، خواهد بود.
حال، سؤال این است که بهترین شیوه و روش برای به ثمر نشستن این اهداف، کدام روش است؟
برای تشخیص راه از بیراهه، باید به کدام سخن توجه داشت و حول کدامین محور چرخید؟
آیا میشود بدون هدایتگری و راهنمایی شخصی عالم، اندیشمند، شجاع و عادل، پا در این مسیر پرخطر نهاد؟
آیا میشود بدون هماهنگ بودن با ولایت، تمدنسازی کرد؟ ولو اینکه، تمامقد معتقد به او بود و برای مقام او، تقدسی قائل شد؟
آیا در عصر غیبت که ولایت فقها تعیینکننده است، نباید به تمام اندیشه و زوایای نگاه ولایتفقیه در رأس، بیشازپیش، عالِم و آگاه بود؟
آری! غیر از توجه و تمسک به ولایتفقیه در زمان غیبت، آنچه بیش از همه مورد تأکید قرار میگیرد، همنوایی و همراهی با ولایت است. ما تا زمانی که از نظر روحی و فکری با ولیفقیه، همقالب نشویم، نمیتوانیم عملا با ایشان همسو باشیم. نمیتوانیم قدمبهقدم ایشان را همراهی کنیم و بدین ترتیب در کوره راهها، از هدف فاصله گرفته و با ایشان زاویهدار میشویم؛ بنابراین از اوجب واجبات، آشنایی دقیق با منظومهی معرفتی، ارزشی و کنشی ایشان است تا آنجا که با خط مشیِ ایشان آنچنان آشنا شویم که قبل موضعگیری در بسیاری از موارد، موضعی همسو با ایشان داشته باشیم و این یعنی همان پاسداری از اهداف انقلاب اسلامی.
بنابراین، بر حوزهی علمیه است که بستر مطالعه و دقت و توجه نسبت به اندیشهی رهبر معظم انقلاب را بیشازپیش فراهم سازد تا با پیروی از ایشان و همسویی با نظراتشان در شکلی واحد و منسجم قدم در مسیر ایجاد تمدن نوین اسلامی گذاشته و از موانع درونی و بیرونی آن، به سلامت عبور کند. انشاءالله