در سال ۱۳۱۷ رضاخان ملعون به پیشنهاد انگلیس و آمریکا، فوزیه دختر پادشاه مصر را برای محمدرضا ولیعهد خود خواستگاری کرد. ولیعهد ایران و فوزیه دختر زیبای پادشاه مصر در سال ۲۵ اسفند ۱۳۱۷ با هم ازدواج کردند. اما این ازدواج دچار چالشی جدی شد. بزرگترین مشکل برای این ازدواج، اصل سی و هفتم متمم قانون اساسی ایران بود که بر اساس آن مادر ولیعهد الزاماً باید ایرانیتبار میبود. مجلس هم به خاطر رسیدن ولیعهد کشور به عشقش! قانون کشور را تغییر و در اقدامی بیسابقه و البته غیرقانونی، به فوزیه که خود ترکیبی از نژاد مصری، آلبانیایی و فرانسوی بود، تابعیت ایرانی داد. محمدرضا بعد از ۱۰ سال فوزیه و پس از آن زن دومش یعنی ثریا را طلاق داد. در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۳۸ با دختری به نام فرح دیبا ازدواج کرد که به گفتهی اردشیر زاهدی، او نیز تابعیتی دوگانه البته از نوع ایرانی - فرانسوی داشت. فرح هم غیرقانونی با تابعیتی دوگانه، ملکهی ایران شد تا خاندان پهلوی، زیست شاهانهی خود را با استبداد رأی و بدون احترام به قانون، بدون هیچ واهمهای در معرض دید مردم ایران و جهانیان بگذارد. البته فرح نیز به پاس این خدمت تا توانست با استفاده از هنر در راه نفوذ برای استحالهی فرهنگی مردم مسلمان ایران قدم برداشت تا جایی که در جشن هنر شیراز سال ۱۳۴۶ آنقدر وقاحت و بیشرمی را چاشنی این جشن هنر کرد که حتی آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلستان در ایران قبل از انقلاب اسلامی نیز از آن به ابتذال یاد کرد.
البته این یک روایت تاریخی بود به مناسبت دهه فجر از خاندان مستبد پهلوی. اما بازگو شد تا مردم مجاهد و انقلابی ما هوشیار باشند و بدانند که اگر هنوز کسانی با این مشخصات در بعضی از مصادر امور دستاندرکارند _ و البته خیلی سفت و سخت هم اهل نماز و روزه _ ادامهی همان جریان فکری و نماد «اسلامنماهای حجتیهای» یا به ظاهر «اسلام رحمانی» هستند که نه تنها برای قدرت و ریاست و منافع خود، قانون را قربانی میکنند و غیر قانونی مناصب را تقسیم میکنند؛ بلکه در جریانات فرهنگی و هنری و اجتماعی نیز قائل به تسامح و تساهلاند. به گونهای که اگر در جشنوارهها، با مظاهر غیر اسلامی از قبیل عدم رعایت حیا و عفاف و ارتباط با نامحرم و امثال این مسائل مواجه شوند، تا جایی که بشود برخورد نمیکنند یا اگر دستگاه قضایی احیاناً خواست پیگیر ماجرا شوند، با یادآوری وفاق این تنشها را کم و کمتر کرده تا خدایی ناکرده؛ نکند به کسی از اهالی جبههی باطل فشاری وارد شود. برای صیانت از جمهوریت و اسلامیت نظام باید همیشه هوشیار بود تا آرزوی شیطان بزرگ برآورده نشود، چرا که اینگونه مملکتداری در نهایت، سبب استبداد یا هرجومرج خواهد شد و استکبار کامیاب.
امام خامنهای: «قواره مطلوب آمریکا برای کشورهای منطقه یک دوگانه است: یا «استبداد»، یا «هرجومرج» بسیج با هر دوی اینها باید مقابله کند».
برگردیم به حدود 50 سال قبل و صحنه سیاسی جهان را مرور کنیم. کل جهان پس از جنگ جهانی دوم تقسیم شده بود به 2 بلوک شرق و غرب با 2تفکر و پیروی از 2مکتب مارکسیسم و لیبرالیسم و با 2ائتلاف نظامی بزرگ ناتو و ورشو.
البته گروهی از کشورها جنبشی را با عنوان «عدمتعهد» تشکیل داده بودند تا عدم وابستگی خود به 2 قدرت مسلط آن زمان را اعلام کنند؛ اما این جنبش اولاً مجموعه منفعلی بود که در مقابل 2 قدرت برتر زمان خود اقدام خاصی انجام نمیداد و اصول آن هیچ رنگوبویی از مقابله با این قدرتها را نداشت؛ ثانیاً اعضای آن به نحوی به یکی از 2 بلوک وقت تکیه داشتند!
2قدرت فائق آن دوران، بهرغم همه اختلافاتی که با یکدیگر داشتند، در مقابله با دین و مذهب مشترک بودند و به قول شهید مطهری مانند 2تیغه قیچی عمل میکردند که ظاهراً با هم تضاد دارند؛ اما برای قطع یک ریشه به حرکت درمیآیند.
البته نظام مارکسیستی تندتر و علنیتر با دین مبارزه میکرد؛ بهنحوی که مساجد و کلیساها را بست و آنها را به انبار تبدیل کرد. نظامهای سکولار، زیرپوستی و تدریجی با دین مقابله میکردند و ظاهراً فقط جداانگاری دین از سیاست را دنبال میکردند.
از آرایش سیاسی جهان که بگذریم، در داخل ایران نیز تقریباً همه گروههای مبارز چپ و راست و التقاط آنچه را در چنته داشتند رو کرده بودند و با همه آنها برخورد شده بود؛ در حدی که گروه مبارز تعیینکنندهای در صحنه نبود.
در چنین زمانهای ناگهان در یکی از مهمترین نقاط راهبردی جهان و کشوری که آمریکاییها جزیره ثبات و ژاندارم خود میدانستند، با زعامت یک ابرمرد و مرجع عالیمقام، به نام «روحالله خمینی» انقلابی به نام خدا و با همراهی شگفتانگیز مردم شکل گرفت و شد آنچه از نظر 2 قدرت مسلط جهان بهویژه آمریکا نباید میشد!
انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ در کمال ناباوری همه، به پیروزی رسید که منجر به استقرار نظامی انقلابی شد؛ انقلابی که «توحید» شاکله اصلی جهانبینی آن بود و این شاکله «نظریه نظام انقلابی» را ابدی کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، تغییر مسیر تاریخ آغاز شد و در پی برافراز کردن شعار «نه شرقی نه غربی»، جهان دوقطبی، سهقطبی شد و با توجه به نگاه محوری انقلاب که نه ستم میکند و نه زیر بار ستم میرود، دلهای آزادیخواه و استقلالطلب جذب آن شد و نهضتهای آزادیبخش و سپس جبهه مقاومت شکل گرفت.
تداوم این انقلاب الهی از یک سو و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و محوشدن یکی از 2 قدرت مسلط جهان، این صحنه را به تقابل «اسلام و استکبار» تبدیل کرد و رؤیای نظام تکقطبی ایالات متحده آمریکا را که پس از فروپاشی شوروی برای خود دستیافتنی میدید، به خواب پریشان تبدیل کرد و طرحهای زیادهخواهانه و استکباری آمریکا در منطقه غرب آسیا را که منافع ملی ما را هم تهدید میکرد، یکیپسازدیگری ناکام گذاشت. البته این نبرد و رویارویی سنگین و باورنکردنی بدون هزینه نبوده و نیست. انقلاب اسلامی ایران اکنون در حالی برای جشن چهل و ششمین سالگرد پیروزی خود مهیا میشود که دشمنانش یا نابود شدهاند یا ناکام از توطئههای 46 سال گذشته، خشمگین و غضبناک او را تماشا میکنند. این انقلاب سالهای سال، سالگرد پیروزی خود را جشن خواهد گرفت؛ درحالیکه برخی دیگر از دشمنانش نابود شده و برخی دیگر همچنان با خشم به فتوحات و پیشرفتهای آن در عرصه علم و ایمان خیره ماندهاند.
و این به دست نخواهد آمد، مگر با ایمان روزافزون به خدای متعال، انسجام ملی، درسگرفتن از تجارب گذشته و تلاش و مقاومت.