کسی تردید ندارد که اسرائیل چند عملیات موفق امنیتی را در لبنان انجام داد؛ از انفجار پیجرها تا ترور فرماندهان رضوان. اما اسرائیل از این ترورها، مقصود دیگری را دنبال میکرد و آن توقف حملات و فشارهای حزب الله به جبهه شمالی فلسطین اشغالی بود. در واقع این عملیات ها صرفاً برای تلفاتگیری از دشمنان اسرائیل انجام نشدند. تحلیل سران صهیونیست این بود که حزب الله پس از دریافت ضربات مزبور عقبنشینی میکند؛ زیرا گمان داشتند این ضربات آثار راهبردی بر مقاومت لبنان خواهد داشت. اما حزب الله مثل همیشه با حوصله و هوشمندانه راهبرد خاص خود را تعقیب کرد و آن گسترش دامنه و کیفیت حملات به شمال فلسطین و جبهه داخلی صهیونیستها بود. مقاومت در ۱۲ ماه گذشته با صبر و حوصله و سلاحهای تاکتیکی و ارزان قیمت قدیمی و غیرپیشرفته، موفق شده بود شهرها و مناطق تا عمق ۲۰ کیلومتری مرز لبنان را از حضور اشغالگران تخلیه کند و بعد از عملیاتهای تروریستی اخیر نیز در تلاش است تا این راهبرد را به عمق ۵۰ کیلومتر گسترش دهد. در جنگ ۳۳ روزه نیز حزب الله در برابر موج وحشیانه حملات اسرائیل، به تدریج و با خونسردی عملیاتهای راکتی خود را آغاز کرد و از کریات شمونه به تدریج به عکا، حیفا، صفد، عفوله و... رسید. اگر حزب الله بتواند این وضعیت را تثبیت کند و تا عمق ۵۰ کیلومتری را به طور روزانه زیر آتش بگیرد، عملاً زندگی در یک سوم کشور (جعلی) اسرائیل را فلج کرده است و این چیزی نیست که صهیونیستها بتوانند آن را تحمل کنند. در واکنش به این وضعیت آنها ۲ راه دارند؛ اول عقبنشینی از غزه و پذیرفتن شروط مقاومت، و دوم تشدید تنش با حزب الله که احتمالاً روند تحولات را به سمت سناریوی دوم برود. با فرض تشدید حملات به حزب الله باید گفت اسرائیل تقریباً هر سلاحی که در زرادخانه خود داشته (به جز بمب اتم) را در حملات اخیر بهکارگیری کرده است؛ یعنی بمبهای سنگرشکن یک تنی یا بیشتر. اما مقاومت لبنان تنها به راکتهای برکان، کاتیوشا و فادی ۱ و ۲ بسنده کرده؛ اما همین پرتابهها نیز علاوه بر عبور از سد گنبد آهنین، خسارات قابل توجهی به اسرائیلیها زده و خواهد زد. همچنین در وضعیت تنش بیشتر، احتمالاً حزب الله از تسلیحاتی استفاده کند که قواعد نبرد را تغییر دهد؛ موشکهای خانواده فاتح ۱۱۰ و فتح ۳۶۰ از آن جملهاند. بنابراین، اسرائیلیها خوب میدانند که مقاومت لبنان تیرهای زیادی در چنته دارد که هنوز شلیک نکرده و عمده علت اختلاف نتانیاهو با افرادی چون گالانت نیز همین نکته است. اگر حزب الله تحت فشار قرار گیرد و اراده کند، میتواند پالایشگاههای اسرائیل، مراکز آبشیرینکن و نیروگاههای برق و هر چیزی که به زندگی صهیونیستها مرتبط است را با موشکهای نقطه زن به راحتی منهدم سازد. در نتیجه به باور نگارنده، اسرائیل باید انتخابهای سختی انجام دهد که از جمله آن میتوان به حمله زمینی اشاره کرد که البته این گزینه از آرزوهای مقاومت لبنان به شمار میرود. حزب الله در جنگ زمینی (برخلاف آسمان) با توجه به اتخاذ راهبردهای چریکی، نه تنها از اسرائیل عقب نیست؛ بلکه در مواردی برتری هم دارد و جغرافیای کوهستانی و جنگلی جنوب لبنان نیز کاملاً برای این نوع از نبرد مستعد بوده و مسلح شده است. پس اگر اسرائیل به حمله زمینی مبادرت کند، تلفات سنگینی و اسرای زیادی خواهد داد و نیز بعید است به اهداف خود برسد. تجربه ماههای اخیر نیز به وضوح عیان کرده که رژیم صهیونیستی از طریق بمباران هوایی صرف، نمیتواند حملات راکتی مقاومت لبنان را متوقف نماید. بنابراین، در آخر باید این نکته را تصریح نمود که اگرچه تاکتیکهای اسرائیل تا حدی موفق بوده؛ اما در نتیجه و راهبرد، حزب الله هنوز بر اسرائیل چیرگی دارد و اصرار نتانیاهو بر ادامه نبرد، رژیم صهیونیستی را بیشتر در باتلاق فرو میبرد.