جرائم و آسیبهای اجتماعی به باور افراد گره خورده است! آیا میتوان به بهانه اصلاح باور، مجرمان و قانون را رها کرد؟!
جهان نیوز با انتقاد از دو عبارت نادرست سخنگوی دولت نوشت:
در نشست خبری اخیر سخنگوی دولت، بعضاً سخنانی از سوی خانم مهاجرانی مطرح شد که جای نقد بسیار دارد. برای مثال، خانم سخنگو در این نشست خبری گفت: «رویکرد آقای دکتر پزشکیان به عنوان رئیس دولت راجع به موضوع عفاف و حجاب کاملاً مشخص و مصرح است. همانطور که ایشان بارها خودشان هم گفتند، موضوعات فرهنگی را با زور نمیتوان جا انداخت». همچنین وی اشاره کرد: «موضوعات فرهنگی از جنس باور است و باور را لزوماً با باید نمیتوانیم موضوعش را حل بکنیم».
زوری که سخنگوی دولت به آن اشاره کرده است، در حقیقت، همان قانون و الزام است که در همه جای دنیا یک اصل پذیرفته شده است و هر کشوری بر اساس منافع، مصالح، باورها و آداب و رسوم خود، در عرصههای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... چنین زوری را دارد. چون قانون یعنی همان زور و اجبار؛ وگرنه دیگر قانون نیست!
کمتر مسئلهای را در جامعه میتوان یافت - اگر نگوییم که هیچ مسئلهای وجود ندارد - که یا مستقیم و یا غیرمستقیم، به فرهنگ برنگردد. اگر اینگونه است با توجه به پیشفرض سخنگوی دولت، باید تمام قوانین در همه کشورهای دنیا پاره شوند!
آیا میتوان به بهانه اصلاح باور، مجرمان و قانون را رها کرد؟
کلاهبرداری، خرید و فروش و استعمال مواد مخدر، دزدی، رشوه، تخلفات راهنمایی و رانندگی و دیگر آسیبهای اجتماعی هم در هر صورت به باور افراد گره خورده است! مگر غیر از این است که باید باور افراد را در این موارد تصحیح کرد؟ اما آیا میتوانیم با این امید، از قانون و اجرای قانون مجازات در برابر این افراد کوتاه بیاییم؟
در سطح کلان، لزوماً مأمور قانون با اجرای قانون به دنبال تصحیح اعتقاد و یا باور افراد جامعه نیست. مثلاً پلیس راهنمایی و رانندگی به دنبال این است که رانندگان، پشت چراغ قرمز بایستند و یا سرعت غیرمجاز نروند.
پلیس، کاری به باور یا عدم باور راننده ندارد. پلیس مسئول تصحیح اعتقاد و باور او نیست. از راننده انتظار دارد که قانون را رعایت کند؛ نه بیشتر و نه کمتر؛ حال، با اعتقاد یا بیاعتقاد، کاری به آن ندارد؛ اگر رعایت نکرد، جریمهاش میکند. در مورد دزدی و سایر آسیبهای اجتماعی و همچنین عفاف و حجاب هم همین است.
فرهنگسازی و قانون، هر کدام در جای خود ضروری است و ارزش دارد؛ اما هیچکدام جای یکدیگر را نمیگیرند. از طرفی، بر اساس قانون اساسی کشور، رئیسجمهور سوگند میخورد که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری و قانون اساسی کشور باشد.
یکی دیگر از حواشی نشست خبری، آنجا بود که سخنگوی دولت گفت: «طیف تندرو هم یک طیفی از همین مردم هستند؛ لذا باید صدای آنها را شنید و دغدغههای آنها را درک کرد. هر چند که هر گونه خواستهای که با منافع ملی و منافع نظام همسویی نداشته باشد از طرف هیچکسی مورد اقبال و استقبال نخواهد بود.»
شایسته نیست که سخنگوی دولت، با توجه به جایگاه حساسی که در آن سخن میگوید، در مورد تعداد زیادی از نمایندگان مجلس و در حقیقت، بخش زیادی از جامعه، همان واژهای را استفاده کند که آن خبرنگار پرسشگر استفاده کرده است.
اگر به امثال آن خبرنگار تذکر نمیدهد، حداقل نباید از ادبیات نامناسب آن خبرنگار - که میزان درک خود را نشان داده و خطاب به برخی نمایندگان دغدغهمند مجلس گفته است - استفاده کند.
یادآور میشود رهبر انقلاب چند سال قبل تذکر داده بودند: «آنهایی که امروز در بیرون از مرزهای کشور میگویند تندرو، مقصودی دارند و معنایی مورد نظرشان است. دوستان ما و برادران ما در داخل مراقب باشند آنچه مقصود او است تکرار نکنند. آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصممتر و پایدارترند؛ حزباللهیها را میگویند تندرو. میانهرو [هم] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانهرو این است: تندرو کسی است که پایبند انقلاب است، میانهرو کسی است که در مقابل خواستههای آنها تسلیم است».
پیروز این نزاع تمدنی جبههی مقاومت است
علیرضا قاسمی
جالوت را کلوخی از پا انداخت و نمرود را پشهای. موسی (علیه السلام) را تکه چوبی در نیل نجات داد و محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را تار عنکبوتی در ثور. امداد الهی گاهی کلوخ و پشه را آلت قتّاله میکند و چوب و تار را آب حیات. خدا گردنکشی را با پشیزی تحقیر میکند و اولوالعزمی را به ارزنی گرامی میدارد. رجال الله، مسلّح به آلات قتّالهی الهیاند و مؤیّد به آب حیات ربّانی. گنبد آهنین برای پهپاد حزبالله تار عنکبوت میشود تا سربازان صهیون تار و مار شوند. ایهاالناس! اسرائیل رفتنی است، چه با سطل آب، چه با انتفاضهی سنگ. تا خانه ربّی دارد، ابابیل حریف فیل است. این سنت خداست؛ پابرهنهی بیابانپروری که طعم شِعب ابیطالب را چشیده، مزّهی حصر دریایی را به غاصب سرزمینهای اشغالی میچشاند. این خون کودکان غزه نیست که بر زمین میریزد؛ آبی است که به خوابگاه مورچگان میرود و ضیافتِ تکاوران کودککش را «شام آخر» میکند. در دایرهی هستی، جفت و جور کردن پشیز و ارزن کار خداست؛ اما نصر الهی تنها از آنِ کسانی است که باریکهی غزه را مثل تنگهی اُحد رها نکنند. فتح قبلهی اول تنها در گِرو پشت کردن به قبلهی دنیا (ینگه دنیا) است. کور خواندهاند غاصبان خودخواندهی درمانده؛ «نهر تا بحر» مِلک طلق بندگان مستضعف است، نه «ارض موعود» راندگان مستکبر. «النّصر بالرّعب» نصیب کسانی است که نترسند و نترسانند. باذن الله، پیروز این نزاع تمدنی، جبههی مقاومت است. رمز نصرت فئهی قلیله بر فئهی کثیره، خدایی شدن است.