امام حسین علیه‌السلام:  بخشنده‌ترین مردم کسی است که به آنکه امید ندارد و درخواست یاری نکرده، کمک کند و ببخشد. (کشف الغمه، ج ۲، ص۳۰) 

آینده سازی ـ آینده سوزی

لحظه لحظه ایام و ساعت ما، سرمایه‌ای است که در حال سوختن است. به موازات این سوختن چه می‌سازیم و با دادن این ثروت، چه به دست می‌آوریم؟ اینکه ما هر لحظه در حال آب شدن و سوختن و پایان یافتنیم، حرفی شاعرانه نیست. حقیقت و حکمتی است که بر زبان فرزانگان جاری شده است، اگر گوش پند نیوشی باشد.

آنچه وضعیّت فردی و آینده شخصی ما را ترسیم می‌کند، حتّی آنچه سرنوشت اجتماعی ما را رقم می‌زند، عملکرد امروز ما در ارتباط با آینده است. چنین نیست که در وضع فردی و اجتماعی ما، سرنوشتی حتمی و تغییرناپذیر و خارج از اراده و خواست و عمل و انتخاب ما تقدیر شده باشد!

«نقدْاندیشی» مسلکی است و «عاقبت‌اندیشی» مکتبی دیگر.
بعضی‌ها به خاطر گریز از مسئولیت و هراس از مواجه شدن با «آینده»ای که ساخته و پرداخته عمل امروز آنان است، به «دمْ غنیمتی» روی می‌آورند.
حرف اینها، البته که با طبع آسان خواه و راحت‌طلب و مسئولیت گریز، بهتر جور می‌آید و مقبول می‌افتد و طرفدار می‌یابد؛ ولی بالاخره آیا امروز، فردایی هم دارد یا خیر؟ و کِشت امروز، در آینده‌ای دور یا نزدیک، محصولی هم خواهد داشت یا نه؟
شاعری خوش قریحه، دغدغه‌های جوانی و کش و قوس‌های این فصل از عمر و حرف‌های مثبت و منفی این و آن را در این دوران، ترسیم می‌کند و از زبان کسی که «آینده» خود را سوزانده، چنین می‌گوید:
... نوجوانی سپری گشت به بازی، به فراغت، به نشاط / فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات / بعد از آن نیز نفهمیدم من که چه‌سان عمر گذشت؟ / لیک گفتند همه / که جوان است هنوز، بگذارید جوانی بکند / بهره از عمر برد، کامروایی بکند / بگذارید که خوش باشد و مست / بعد از این، باز وِرا عمری هست / یک نفر بانگ برآورد که: او / از هم اکنون باید، فکر آینده کند / دیگری آوا داد / که چو فردا بشود، فکر فردا بکند / سومی گفت: همان‌گونه که دیروزش رفت / بگذرد امروزش، همچنین فردایش...
ولی حسرت آینده، از آنِ کسانی است که نقدْاندیشانه و دمْ غنیمتی به عمر و زندگی و فرصت‌ها نگاه می‌کنند و «آینده» را پای «لذّت امروز» قربانی می‌کنند، یا اصلاً برای آینده، فکر و برنامه و تدبیری ندارند.
آنچه آینده ما را «می‌سازد»، تدبیر و برنامه‌ریزی و هدفداری و تلاش برای رسیدن به آن هدف مطلوب است.
آنچه آینده ما را «می‌سوزد»، بی‌خیالی، هدر دادن فرصت‌ها، قدرنشناسی از عمر و سرمایه زمان، برگزیدن لذّت بر مصلحت و ترجیح دادن «اکنون» بر «فردا» ست.
این ساختن و سوختن، در دست خود ماست و آینده ساخته یا سوخته را با دو دستِ تدبیر و انتخاب خویش فراهم می‌آوریم.
چون که انسان، با هدف، با انتخاب و برگزیننده است
وز همین‌جا جاودان زنده است و سازنده است
من هم انسانم
بودن خود را به دست خویش می‌سازم
من، خمیر هستی‌ام را با دو دستِ «انتخاب» خویش
نقش ساز و شکل پردازم... 
اینکه از دیرباز گفته‌اند: «گذشته، چراغ راه آینده است»، سخن درستی است. کسی که هدر دادن سرمایه‌های گذشته را بشناسد، برای جبران آن، آینده را پربارتر می‌سازد. به فرموده امیرالمومنین علی (علیه السلام):
«اگر از گذشته عمرت که تباهش کردی پند بگیری، باقی مانده آن را نگه خواهی داشت».
در واقع، لحظه لحظه ایام و ساعت ما، سرمایه‌ای است که در حال سوختن است. به موازات این سوختن چه می‌سازیم و با دادن این ثروت، چه به دست می‌آوریم؟ اینکه ما هر لحظه در حال آب شدن و سوختن و پایان یافتنیم، حرفی شاعرانه نیست. حقیقت و حکمتی است که بر زبان فرزانگان جاری شده است، اگر گوش پند نیوشی باشد.
امیرمؤمنان (علیه السلام) می‌فرمایند:
«تو تنها به شمارِ روزهایی! هر روزی که بر تو می‌گذرد، بخشی از تو را با خود می‌برد».
حقیقت ما و هستی و سرمایه ما همین روزها و فرصت‌هایی است که سپری می‌کنیم و با گذشت هر شب و روز، یک صفحه از کتاب عمر ما ورق می‌خورد و به آخر، نزدیک‌تر می‌شود.
آینده‌ای مسرت‌بخش داریم، یا حسرت‌بار؟
فردا، در گروِ امروز
اگر معمار فردای خویشتن باشیم، آن را به گونه‌ای خواهیم ساخت که دچار پشیمانی و افسوس نشویم و بر خرابکاری در نقشه و مصالح و ساختمان و درون و برون و پایه و نما، غصّه نخوریم.
یک سؤال مهمّ: «چه خواهد شد؟»
ولی مهم‌تر از آن این سؤال است: «چه کرده‌ایم و چه خواهیم کرد؟»
آنچه وضعیّت فردی و آینده شخصی ما را ترسیم می‌کند، حتّی آنچه سرنوشت اجتماعی ما را رقم می‌زند، عملکرد امروز ما در ارتباط با آینده است. چنین نیست که در وضع فردی و اجتماعی ما، سرنوشتی حتمی و تغییرناپذیر و خارج از اراده و خواست و عمل و انتخاب ما تقدیر شده باشد! آیه معروف «همانا خداوند، سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد، مگر آن که آنها خود، خویشتن را دگرگون سازند»، گویای این حقیقت است که تغییر سرنوشت اجتماعی یک ملّت نیز، پیامد تغییری است که آنان در وضعیّت خویش می‌دهند. دو تغییر است و دو تغییردهنده؛ تغییر در خویش و تغییر در سرنوشت گروهی. اولی را ما باید اقدام کنیم، تا دومی را خداوند، رقم بزند.
پس، فردای ما در گروِ امروز ماست.
همین پنجه‌های ضعیف و سرانگشتان ظریف ما، قدرت گشودن محکم‌ترین گره‌ها و ترسیم عظیم‌ترین صحنه‌های موفقیّت را دارد، به شرط آنکه به توانایی و استعداد خود، ایمان داشته باشیم و بخواهیم که آینده ما مطلوب و زیبا باشد.
تا چنان بودیم، بودیم آن چنان
چون چنین گشتیم، گشتیم این‌چنین.
اگر فراز و نشیب زندگی و تحوّلات و عوامل تأثیرگذار و زمینه‌های تأثیرپذیر را بشناسیم و برای آینده خود و جامعه «طرح و برنامه» و «ایده و اراده» داشته باشیم، چه دلیلی دارد که آینده در اختیار ما نباشد؟
باز هم از امیرالمومنین علی (علیه السلام) بیاموزیم که فرمودند:
«هر کس روزها (و روزگاران) را بشناسد، از آمادگی و (ذخیره‌سازی) غافل نمی‌شود».
البته باید «خوش‌بینی به آینده» و ثمربخشی تلاش‌ها داشت، تا در زمین امروز، بذر فردا را افشاند.
حتی آنچه در فرهنگ شیعی با عنوان «انتظار» مطرح است، برگرفته از همین خوش‌بینی تاریخی به آینده است، تا تلاش امیدوارانه انسان‌ها به تغییر و اصلاح خلق و خوی انسانی و دگرگونی‎سازی سیمای جامعه و زمینه‌سازی برای ظهور آن «عدالت موعود»، شکل بگیرد و به ثمر نشیند.
چرا دیگران قدرت تغییر وضع زندگی و جامعه را داشته باشند و ما نداشته باشیم؟ چرا دیگران بتوانند بحران بیافرینند و ما نتوانیم بحران‌ها را بزداییم؟ چرا دیگران باید برنامه‌ای برای سوزاندن آینده ما و تخریب فردای نسل امروز ما داشته باشند و ما برای آینده‌سازی و آینده‌سازان، تدبیر و برنامه‌ای نداشته باشیم؟
امیرالمومنین علی (علیه السلام) تدبیر نیکو و طرح شایسته و برنامه‌ریزی مناسب برای آتیه را از نشانه‌های خردمندی می‌داند، آنجا که می‌فرمایند:
«گویاترین دلیل و نشانه بر سرشاری عقل، تدبیر نیکوست».
این‌همه در متون دینی و توصیه‌های پیشوایان، از عاقبت‌اندیشی، تدبیر، توجّه به مآل، و آینده‌نگری سخن به میان آمده است، تا وظیفه انسان را نسبت به آن تبیین کنند.
«حسن خاتمه» و فرجام نیک و عاقبت به خیری و دعا برای استقامت و استواری در راه پاکی و حق تا پایان عمر و پناه‌جویی به درگاه خدا از «سوء خاتمه» و عدول از حق و گمراهی پس از هدایت، از خواسته‌های مهم در دعاهای مذهبی است.
حتی «آخرت گرایی» و به فکر معاد و حیات واپسین و زندگی پس از مرگ بودن، نوعی دیگر از توجّه دادن به «آینده» است. آن آینده را هم ما با عمل خویش می‌سازیم و خشت خشتِ بنای بهشت ما، برآمده از حَسَنات و اعمال صالحی است که در این دنیا انجام می‌دهیم و «خانه آخرت» را در همین دنیا آباد می‌سازیم، به قول سعدی:
برگ عیشی به گور خویش فرست
کس نیارد ز پس، تو پیش فرست!
و مهم‌ترین آینده، همان است و اگر همه بهره‌وری‌ها و تنعّمات و لذایذ در اینجا و امروز وجود داشته باشند؛ ولی فرجامی تلخ و عذاب‌آور در پیش باشد، به هیچ نمی‌ارزند.
آینده، مهم‌تر از امروز است.
و این سخن امیرالمومنین علی (علیه السلام) است که: «معیار کارها، برخورداری از فرجام نیک است»
آینده، در گروِ انتخاب و عمل و برنامه امروز ماست و هر گُلی که بزنیم، بر سر خویش زده‌ایم و اگر دسته‌گلی به آب بدهیم، مسئول آینده سوخته، خودمان هستیم.
راه‌شناسان، راه را نشان داده‌اند،
چراغ‌های نورانی هم پیش روی ماست،
و «انتخاب» هم در دست ما.
تا می‌توان «آینده ساز» بود، چرا «آینده سوزی»؟...