امام حسین علیه‌السلام:  بخشنده‌ترین مردم کسی است که به آنکه امید ندارد و درخواست یاری نکرده، کمک کند و ببخشد. (کشف الغمه، ج ۲، ص۳۰) 

مطالب صفحه یک 1193

بحران پیری جمعیت را جدی بگیریم

در حالی که در کشورهای غربی، برنامه‌های گسترده‌ای برای افزایش جمعیت و تشویق خانواده‌ها برای فرزندآوری طراحی و اجرا می‌شود؛ اما در عین حال همین کشورهای غربی، نسخه کاهش جمعیت و کنترل موالید را برای کشورهای اسلامی و جهان سوم می‌پیچند!
متاسفانه با وجود اینکه ایران طی ۳۰ سال گذشته بالاترین رکورد سرعت کاهش نرخ موالید در دنیا را از آن خود کرده و جمیعت کشورمان با سرعت فزاینده‌ای در حال مسن شدن است و حتی تامین نیروی انسانی و مولد طی ده‌های آینده با چالش جدی مواجه خواهد بود، اقدام عملی خاصی به غیر از تصویب «قانون جوانی جمعیت» برای اصلاح رویه جمعیتی کشور صورت نگرفته و علی‌رغم تذکرات صریح و پی در پی مقام معظم رهبری در مسئله جمعیت، اقدامات درخور بزرگی که تاثیرات محسوسی برای اصلاح شاخصه‌های جمعیتی کشورمان داشته باشد را شاهد نبوده‌ایم.
به گونه‌ای که برای چندمین بار، مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با اعضای هیئت دولت، با اشاره به خطر پیری زودهنگام جمعیت کشور، بر ضرورت پویایی و انعطاف سیاست‌ها متناسب با نیازهای کشور تاکید کردند: «وزیر بهداشت به طور جدی مسئله جمعیت را پیگیری کند و با اقدامات لازم از جمله نظارت بر شبکه بهداشت، جلوی موانع افزایش جمعیت را بگیرد؛ چرا که کشور به جمعیت جوان احتیاج دارد و در صورت دچار شدن به عاقبت تلخ پیری جمعیت، دیگر علاجی وجود ندارد».
بر اساس پیش‌بینی‌ها، تا سال ۲۰۵۰ میلادی، جمعیت سالمندان در ایران به بیش از ۲۶ میلیون نفر افزایش می‌یابد! کارشناسان می‌گویند در حالی که در طول ۴۰ سال گذشته درصد سالمندان ما دو برابر شده و از ۵ درصد به ۱۰ درصد رسیده است، در آینده این رشد جمعیت سالمند طی ۲۰ سال اتفاق خواهد افتاد. به عبارت دیگر تا ۲۰ سال آینده ۱۰ درصد جمعیت فعلی سالمندان به ۲۰ درصد می‌رسد و در سال ۱۴۳۰ جمعیت سالمندان به بیش از ۳۰ درصد خواهد رسید و در سال ۱۴۳۰، تقریباً ۲۶ میلیون نفر از جمعیت کشورمان سالمند خواهند بود!
با سالمند شدن جمعیت به علت کاهش تعداد فرزندان خانواده‌ها، کشور با یکی از مهم‌ترین پیامدهای منفی اقتصادی یعنی کاهش نیروی کار که از آن به عنوان جمعیت فعال یاد می‌شود، روبرو خواهد شد. از پیامدهای منفی سالمندی جمعیت، افزایش بار تکفل جامعه است. ازدیاد انبوه بازنشستگانی که سهم تولید آن‌ها صفر است، فشارهای زیادی به دولت وارد خواهد کرد؛ زیرا تعداد سالخوردگان نسبت به جمعیتی که در سنین کار قرار دارند افزایش می‌یابد و شمار افراد مستمری‌بگیر و بازنشسته، از تعداد نیروهای مولد بیشتر خواهد شد که این موضوع، با افزایش سن بازنشستگی، کاهش بیمه بازنشستگی و... منجر به بروز بحران‌های زیادی در حوزه‌های اجتماعی ـ اقتصادی خواهد شد.
 
 
حقایقی تلخ از شورش زن، زندگی، آزادی 
 سید ابوالفضل نورانی
... اما آخرش یه دختر که اونم داشت آرمان علی‌وردی رو می‌زد، رو به جمعیت میگه که” بسه دیگه کشتینش! بسشه...” اونا هم آرمان رو رها میکنن. آرمان از جاش بلند میشه و خونین و مالین سمت خیابون اصلی میره. صدای بسیجی‌ها رو میشنوه که داشتن حیدر حیدر میگفتن. میره سمت صدا. اما وقتی میپیچه داخل کوچه، میبینه که سر کوچه یه گروهی دختر و پسر ایستادن و دارن شعار مینویسن. اونا تا وضعیت آرمان رو میبینن میفهمن بسیجی بوده و کتکش زدن. میرن سمت آرمان. آرمان که دیگه رمقی براش نمونده، خیلی راحت میفته دست این جماعت. اینها شروع میکنن به قصد کشت، آرمان رو زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتن و مواد مصرف کرده بودن. یه دختر بینشون که اسپری دستش بوده با همون میکوبه به صورت آرمان. یکیشون یه میلگرد داشته که نوکش رو تیز کرده بوده و به عنوان سلاح ازش استفاده می‌کرده. با همون میلگرد میکوبه روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان رو رسوندن بیمارستان، جمجمه‌اش شکسته بود. اما یکی دیگه‌شون که واقعاً امیدوارم قیافش رو یه روز ببینم، میشینه جلوی آرمان و به بقیه میگه دست نگه‌دارین. رو به آرمان میکنه و همزمان که داشته فیلم می‌گرفته، به آرمان میگه: به امام اولت فحش بده ببینم! سریع... به علی فحش بده...! به حسین فحش بده...! به خامنه‌ای فحش بده...!
 آرمان چیزی نمیگه... با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکَنه و ازش میخواد فحشاشو تکرار کنه؛ اما آرمان هیچی نمیگه. آنقدر آرمان رو میزنن تا بیهوش میشه. وقتی آرمان بیهوش میشه، شروع میکنن به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشون فیلم هم میگیرن. وقتی میزارن میرن، یه کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمونای اطراف بوده، میاد و زیر سر آرمان بالش میزاره و رو بدنش پتو میندازه؛ اما زنگ نمیزنه به آمبولانس. البته شاید اگه زنگم می‌زد فرقی نمی‌کرد. تو اون شلوغیا آمبولانس به آرمان نمی‌رسید. وقتی رسوندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا می‌گفت وقتی رسیدم بیمارستان، دستاشو به تخت بسته بودن “شاید برای اینکه اگه به هوش اومد تشنج نکنه” و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما میمونه و آخرشم به شهادت میرسه. تمام این وقایع توسط خود قاتل‌ها فیلم‌برداری شده؛ ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلم‌ها رو قطره چکونی منتشر کردین و فیلمای اصلی رو منتشر نمیکنین، گفته بوده که من تو عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم! برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بیشتر فضا، فیلمای اصلی هنوزم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشن. منم نمی‌خواستم الان اینا رو بگم. گفتم چون دیدیم خیلیا دارن به بسیجیا و نیروهای امنیتی توهین میکنن، دلم دیگه طاقت نیاورد. شما وحشی‌ها با کاری که با آرمان کردین، حق ندارین از انسانیت حتی حرف بزنید. کاری که با آرمان کردین هیچ توجیحی نداره. اصلاً اگه میخواستین بکشینش؛ چرا شکنجه‌اش کردین؟ چرا ازش خواستین به اهل‌بیت علیهم السلام و اعتقاداتش توهین کنه؟ چرا با یه ضربه کارشو تموم نکردین؟ چرا زجرکُشش کردین؟ چطور تونستین بالاسر جنازه خونین و برهنه آرمان برقصین؟ حالتون به هم نخورد؟ حالتون بد نشد؟ چطور میشه یه آدم به همچین درجه‌ای از توحش برسه؟ ولله قسم بعد شهادت آرمان بود که فهمیدم ماجرای گودال قتلگاه چه شکلی بوده، تازه فهمیدم قتل‌صبر یعنی چی، شماها روی شمر و خولی و حرمله رو سفید کردین، الآنم تعجبی نداره که با امام حسین در بیفتین! شماها هم اگه دستتون به حسین می‌رسید، تو توحش چیزی از اونا کم نداشتین. ببخشید اگه حالتون بد شد! ولی باید این حقایق گفته بشه و ای‌کاش زودتر فیلمای اصلی رو منتشر کنن تا مردم بفهمن با چه موجوداتی طرف بودیم. باید برای قلب خانواده شهید، مخصوصاً مادر شهید دعا کنیم... آقای پزشکیان، این قطعه کوچکی از شورش زن، زندگی، آزادی مهسای دوستانِ شماست، اگر دختر یا پسر خودتون هم جای شهید آرمان علی‌وردی بودند، باز هم اینطور صحبت می‌کردید؟!
بترسید از قهر خدا، بترسید از خون شهید، بترسید از آه مادران شهدای مظلوم...!
 
شهیدان رجایی و رئیسی، الگوی بارز مدیریت اسلامی 
ع.روحانی
شهید عزیز و رئیس جمهور برجسته محمدعلی رجایی، دارای ویژگی‌های بارزی، از جمله مسلط بر خود، مسلط بر هوای نفس، دارای درک سیاسی، آگاه از جامعه، در متن مردم، معلم، مومن، قاطع، انقلابی، زجر کشیده، رنج دیده، درد کشیده، کار آزموده، با بصیرت، اهل درد و سوز، کار کشته، مکتبی، حزب اللهی، معتقد به اسلام، متدین، پایبند به اسلام ناب محمدی، مقلد امام خمینی، دارای شناخت درست، دارای فهم درست، دارای جهت‌گیری درست، اهل برنامه‌ریزی، دارای انسجام فکری، سیاسی و اعتقادی بود. آن شهید بزرگوار و گران‌مایه می‌فرمود: «من به نخست ‌وزیری رسیدم، نخست وزیری را به عنوان یک تکلیف شرعی انقلابی پذیرفتم و از صمیم قلب می‌گفتم که دارای یک کابینه ۳۶ میلیونی هستم. انتخاب به ریاست جمهوری را با آراء ۱۳ میلیونی امت حزب‌الله و شهید داده، ادای تکلیف الهی و رسیدن به فوز عظیم در راه اسلام و خدمت به جمهوری اسلامی می‌دانستم».
آیت الله العظمی امام خمینی (ره) می‌فرمودند: «(آقای رجایی و آقای باهنر) این‌طور نبوده که ریاست در آن‌ها تأثیر کرده باشد؛ آن‌ها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی آن‌ها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست، آن‌ها را نبرده بود تحت لوای خودش، و این یک درسی است که انسان باید از این‌ها یاد بگیرد».
 آیت الله العظمی امام خامنه‌ای می‌فرمایند: «من، شهید رجایی را به عنوان یکی از اسوه‌های بزرگ تقوا و اخلاص و ایمان می‌شناسم».
ایشان می‌فرمودند: «یک وقت مرحوم رجایی به من گفت که به محل کار یکی از وزرای خود در دوره نخست وزیری‌اش رفته و در آنجا دیده که وزیر پشت میز پنهان است؛ از بس روی میز او، کارتابل چیده بودند! ایشان می‌گفت رفتم وزیر را از آنجا بیرون کشیدم و به او گفتم کارت را بکن. این کارتابل دادن و گزارش دادن هم یکی از آن شگردهاست؛ این را بنده تجربه دارم؛ هم در دوره‌ی ریاست جمهوری، هم قبل از آن در تشکیلات نظامی و وزارت دفاع. بعضی اشخاص، عمداً مدیر برتر را به مسائل روی میز سرگرم می‌کنند تا او اصلاً فرصت سر خاراندن پیدا نکند. حواستان باشد؛ گاهی اوقات شگردهای ظریف هم اعمال می‌شود. کار وزیر این نیست. مهم‌ترین کار وزیر این است که به طور دائم حرکات مجموعه مدیران خودش را زیر نظر داشته باشد.» معظم له همچنین می‌فرمودند: «مدیر خوب این نیست که زیر بار پرونده‌ها خم بشود. مرحوم شهید رجایی می‌گفت که در زمان نخست‌وزیری وارد اتاق وزیری شدم، دیدم که پرونده‌های بسیاری مثل کوه روی میز آن وزیر جمع شده است و آن شخص اصلًا دیده نمی‌شود! آن روزها زرنگ‌هایی که از سابق در دستگاه‌ها مانده بودند، بلد بودند که وزرای انقلابی را چطور زمین‌گیر کنند. همین‌طور مرتب پرونده می‌بردند و کارهای بی‌ربطِ چرند را جلویشان می‌گذاشتند؛ او هم که بی‌تجربه بود، در این پرونده‌ها غرق می‌شد و اصلًا تمام نیرویش را روی این‌گونه کارها می‌گذاشت!
مدیر خوب کسی است که در اتاق خود، باشد و نباشد. نباشد، یعنی اینکه در دستگاه، دایم در حال گردش و دَوَران باشد. ما هرچه در سطح رؤسا و مدیرکل‌ها و وزرا بالاتر برویم، این معنا مهم‌تر و حساس‌تر می‌شود. شما دایم باید مواظب باشید و ببینید که افرادتان چه کار دارند انجام می‌دهند».
   شهید رجایی در این روش و در اخلاص و تعبد و تعهد و در میدان عمل، الگویی برای همه ماست. راه شهید را با عمل به سیره او تداوم بخشیم و پاسدار ارزش‌هایی باشیم که امثال شهید بزرگوار محمدعلی رجایی برای ما به یادگار گذاشتند. شهید جمهور، رئیسی عزیز نیز ادامه دهنده راه شهید رجایی و الگوی بارز فرماندهی و مدیریت اسلامی است.